محبوبیت، مقبولیت، عزت و واژههایی از این دست، آشناتر از آن هستند که نیازی باشد تعریفی از آنها ارائه داد و قابل لمستر از آن هستند که نیازی باشد عوامل و علتهای آن را برشمرد.
جایی درون هر انسان، نیاز به محبوب بودن و به طور عام مقبولیت بین جماعتی هرچه بزرگتر، پیدا میشود. اگر در طول تاریخ قدم برداریم و یکییکی سلسلهها و آدمهایی که اسمی از آنها در تاریخ مانده را بررسی کنیم یا تنها اگر با خودمان کمی روراستتر باشیم، این نیاز و اقداماتی که از این نیاز حاصل میشود به وضوح دیده میشود.
این واژهها شاید قابل فهم باشند اما به همین میزان قابل دستیابی نیستند. در طول تاریخ، سلسلهها و افراد برای به دست آوردن مقبولیت که شرط بقای حکومتها بوده، تلاش بسیار کردهاند. و تنها یک چیز را ثابت کردهاند اینکه مقبولیت با زور به دست نمیآید. درواقع همراه کردن مردم و فرای آن، محبوب بودن و دوست داشته شدن توسط عامه مردم، نه با زور، نه با پول و نه با چیزهای از این قبیل به دست نمیآید.
محبوب ملت شدن اما ناگهانی و بدون اراده هم نیست. با سیری در تاریخ و کتابها و ادبیات دینی، شاهد گزارهها و تحلیلهایی خواهیم بود که منش و شخصیتی را برای ما به تصویر میکشند. شخصیتی که با نگاه تکبعدی شاید دارای ویژگی فوقالعاده نباشد، اما با کنار هم گذاشتن تکههای متفاوت ابعاد این شخصیت، علت محبوبیت فراگیر آن مشخص میشود.
در ادبیات دینی، از محبوب شدن نزد مردم با عنوان عزتمندی یاد میشود. آیات، احادیث و روایات متعددی از علل عزتمند شدن نزد مردم وجود دارد. از عبارتهای پرتکراری مانند تقوا و اخلاص گرفته تا عبادت. در واقع در ادبیات دینی، ما شاهد بیان ویژگیهایی هستیم که در ارتباط با مردم لزوما پدیدار نمیشود و رابطهای در حوزه فردی و یا ارتباط با خالق را به تصویر میکشد؛ اما خداوند وعده داده است برای کسانی که ایمان و عمل صالح انجام میدهند، محبت آنها را دلها قرار میدهد( سوره مریم. ۹۶). همچنین صفات دیگری از علل عزتمندی نیز پیدا میشود که در ارتباط با مردم پدیدار میشوند. صفاتی از قبیل خوشبرخوردی، محبت به مردم، عفو و... .
از طرفی با بررسی متون علوم اجتماعی و بررسی حکومتهای پرطرفدار در طول تاریخ، به عناوین جدیدی دست پیدا میکنیم. یکی از مهمترین عوامل مقبولیت، ظهور از دل مردم و در ادامه حضور و بودن بین مردم است. حضور در بین مردم اما خود شروطی دارد. حضور و تعامل با مردم همراه با بزرگداشت آنها است. از دیگر عوامل مهم مقبولیت حکومتها که به چشم میخورد، سخن گفتن و مبنا قرار دادن تصویری از آینده است که از دل فرهنگ عامه مردم است. یا به عبارتی دیگر، توجه به گرایشها و خواستههای مردم در وضع فعلی برای اقدامات آینده. برای مثال در طول تاریخ ایران، مردم به دلیل گرایشهای مذهبیای که داشتند برخی حکومتهایی که به ائمه منتسب بودند و یا داعیهدار حکومتی اسلامی بودند بسیار مورد استقبال قرار میگرفتند.
حال اگر هر دو نگاه را با هم همراه و کمی عمیقتر کنیم به چند ویژگی مهم دست پیدا میکنیم.
شرط اول محبوبیت، بودن است. بودن در بین مردم. بودن و حضور داشتن در صحنههای متفاوت اجتماعی. بودنی که همراه با تواضع است و نه ناشی از تکلف. حضور و تعامل با دیگران و شنیدن آنها از شرایطی است که بیشک، هرکسی را یک قدم از آنچه هست، محبوبتر میکند. اما همانطور که گفته شد، لازمه تعامل احترام و بزرگداشت افراد است. یعنی در ابتدا شنیدن و توجه به نیازها و تفاوتهاست که در قدم بعدی دلهای مردم راه همراه میکند.
او، هم برای آن فرزند شهید، بود و هم برای سرباز خط مقدم. او اصلا بلد بود که حواسش به همه باشد. و میگویند هرکسی با او چندکلمهای هم که صحبت میکرد، بر دلش مینشست. او مرد همیشه حاضر در صحنه بود. عکسها، روایتها از افراد اقشار مختلف مردم، حاکی از این ویژگی بارز او بود.
شرط بعدی محبوبیت، ترسیم آیندهای روشن و قدم برداشتن به سمت آن است. از منظر دینی گفتیم، محبوب شدن نزد خداوند لازمه محبوب شدن بین مردم است. محبوب شدن نزد خدا نیازمند کوششی بیوقفه برای یاری دین او است. پس درواقع برای محبوب شدن باید برای هدفی متعالی و مسئولیتی الهی، شبانهروزی تلاش کرد. آرمان و یا چیزی از این دست، نه تنها باید ترسیم شود بلکه باید خود فرد نیز به سمت آن حرکت کند تا مردم هم با دیدن آرمان و حرکت مدام، با دل و جان همراه شوند. آیندهای خواستنی که از دل فرهنگ عامه مردم بیرون آمده است.
او از انقلابی فراگیر سخن میگفت. از دادخواهی مظلومان تمام عالم حرف میزد. او نه تنها میگفت جمهوری اسلامی حرم است بلکه شبانهروز، خود برای حفظ این حرم و گسترش آن، مجاهدت میکرد. او آرمانهای بزرگ مردم ایران را نه تنها ترسیم میکرد بلکه با اقدامات خود، آنهارا یادآوری میکرد. او خود را مسئول میدانست؛ مسئول نسبت به تکتک مردم ایران و حتی فراتر، تمام مظلومان عالم.
از دیگر عوامل مهم محبوب شدن، آگاهی به زمان و بصیرت است.
زیستن در شرایط فعلی و آگاه بودن به وضع فعلی، از دو عامل پیشین جدا نیست. برای حرکت مردم به سمت آینده ترسیم شده، باید قدمها را طراحی کرد. باید شناخت. دوست، دشمن، زمان، نیاز و اولویتها را شناخت. باید ابزارها و موقعیتها را شناخت تا در جای مناسب هرکدام به درستی استفاده شود. دشمن را شناخت تا با اقتدار با او رفتار کرد و دوست را شناخت تا او را همراه کرد.
ترس دشمنان از او، زبانزد شده بود و دوستان، او را محل رجوع مشکلات و پناه میدانستند. او در وصیتنامهاش به اقشار مختلف جامعه هم تک به تک وظایفشان را یاد آوری کرده و راهشان را روشن میکند.
در چند کلمه برای محبوب شدن بین مردم، باید با مردم بود و برای آنها در راه خدا، مجاهدت کرد.
از سرباز قاسم تا جانفدا، شاید چند سالی بیشتر نباشد اما همین چند سال، او را از یک سرباز ساده ناشناخته، تبدیل میکند به سرداری که برای تشییع پیکرش، جانها فدا شد. محبوبیت گستردهای که سردار سلیمانی در بین همه اقشار مردم دارد، نمونهای از آن محبوبیت است که در طول تاریخ معاصر ما، کمنظیر است. محبوبیتی که حتی در دل افرادی که تا پیش از شهادتش، او را نمیشناختند یافت میشود. او با شناخت وظیفه و مسئولیت خود، حرکت خود را لحظهای متوقف نکرد و همین دغدغهمندی نسبت به مردم و آرمانها، او را اینگونه محبوب کرد. جانش را در راه آرمانها و مردم فدا کرد و جان فدا شد تا جانهای بسیاری در راه آرمانش فدا شود.