بهاره نورمحمدی، دانشجوی ارشد سیاستگذاری عمومی
پیش پرده: نوادگان اصحاب سبت (شنبه) هنوز هم مشغول ماهیگیری هستند!
در اندیشه یهود، شنبه روز راحتی و علامت عهد خداوند با قوم بنیاسرائیل نامیده میشود، اما به واقع شنبه روز عهد شکنی این قوم سرکش است. روزی که یهود به فرمان خداوند از کار و صید ماهی منع شده بود اما با مکر و حیله به ماهیگیری میپرداخت. حال گویا این نافرمانی، شنبه را از روز راحتی به روز مجازات این قوم بدل کرده است. خاطره جنگ یوم کیپور در روز شنبه ۶ اکتبر ۱۹۷۳ و عملیات طوفان الاقصی در روز شنبه ۷ اکتبر ۲۰۲۳ هرگز از ذهن این قوم پاک نخواهد شد...
پرده اول: آغاز عملیات طوفان الاقصی را اعلام میکنیم
این ندای «محمد الضیف»، فرمانده گردانهای عزالدین قسام است که سحرگاه شنبه ۷ اکتبر ۲۰۲۳، در جهان شنیده شد. طوفان الاقصی به لحاظ زمانبندی و غافلگیرانه بودن، یادآور جنگ یوم کیپور در سال ۱۹۷۳ بود؛ روزی که نیروهای اسرائیلی همزمان با آخرین ساعات یوم کیپور -بزرگترین عید یهود- با ستون تانکهای مصری و سوری درشرق کانال سوئز و ارتفاعات جولان روبرو شدند.
درواقع انجام عملیات طوفانالاقصی، مصادف با ۳ روز مهم یعنی فردای عید یوم کیپور، یک روز پس از پنجاهمین سالگرد جنگ ۱۹۷۳ و روز شنبه (هفتمین روز هفته و روز تعطیل یهودیان)، همان زمان مناسبی بود که از سوی مقاومت انتخاب شده بود. از ساعات ابتدایی عملیات طوفان الاقصی مشخص بود که اسرائیل سرگردان، گیج و حیران شده است. گویا نظامیان و شهرکنشینان صهیونیست که شب قبل سرگرم مراسم عید بودند، هنوز هوشیار نشده بودند که با صدای اصابت موشکهای حماس به شهرکهای اشغالی، از خواب بیدار شدند. این غافلگیری به حدی بود که تا ساعتها بعد از شروع حمله حماس، نه خبری از نتانیاهو بود و نه خبری از گالانت! تا اینکه پس از ۵ ساعت سکوت، نتانیاهو در اولین واکنش خود به حمله حماس گفت:«ما در جنگ هستیم؛ در جنگ باید آرامش خود را حفظ کرد.»!
این واقعیت که اسرائیل بار دیگر با یک حمله ناگهانی مواجه شده است، برای صهیونیستها غیرقابل هضم بود؛ آن هم در شرایطی که اینبار این ضربه اطلاعاتی و نظامی، نه توسط یک ارتش قوی، بلکه از دل یک باریکه محصور و به دست یک گروه نسبتا کوچک مقاومت، طراحی و انجام شده بود.
شنبه هفت اکتبر، رژیمی که مدعی پنجمین ارتش قدرتمند جهان بود، در کمتر از ۲۰ دقیقه مورد حمله بیش از ۵ هزار موشک از سوی یک گروه شبه نظامی، قرار گرفت. این اولین بار بود که موشکهای مقاومت به عمق رژِیم میرسید، شهرهای آن را ویران میساخت و حیثیت ارتش به اصطلاح شکست ناپذیر اسرائیل و افسانه گنبد آهنین را بر باد میداد.
انتشار تصاویر ورود نیروهای مقاومت، لرزه بر تن صهیونیستها انداخته بود و فیلم به اسارت درآمدن افسران اسرائیلی و انتقال آنها به داخل نوار غزه، حقارت ارتش اسرائیل را بیش از پیش به تصویر میکشید. تخلیه شهرکهای نزدیک نوار غزه و ازدحام صهیونیستها در فرودگاه بن گوریون تلآویو نیز حکایت از فرار شهرکنشینان داشت.
اکنون فلسطین برای اولین بار در تاریخ خود، از موضع دفاع به فاز حمله وارد شده بود. بار روانی اینکه فلسطینیها از آسمان و زمین و دریا گذشتهاند، از دیوار حائل چند میلیارد دلاری رد شدهاند و این چنین تا خانههای غصبی اسرائیلیها رسیدهاند، برای صهیونیستها غیرقابل تحمل بود.
طبق اعلام رسمی رژیم صهیونیستی، نتایج اولیه عملیات طوفان الاقصی حاکی از هلاکت دستکم ۱۲۰۰ نظامی و شهرکنشین صهیونیست و زخمی شدن ۲ هزار تن دیگر بود. همچنین بالغ بر ۲۵۰ نفر از صهیونیستها به اسارت نیروهای فلسطینی درآمده بودند.
از نگاه استراتژیستهای نظامی، طوفان الاقصی عملیاتی نبود که در یک دوره زمانی کوتاه برنامهریزی و اجرا شده باشد. شبکه خبری CNNآمریکا در گزارشی ادعا کرده است، اطلاعاتی به دست آورده که نشان میدهد، حماس ۲ سال برای اجرای این عملیات، برنامهریزی کرده است.
نکته مهم اینجاست که در تمام این مدت، سازمانهای اطلاعاتی و جاسوسی متنوع اسرائیلی نظیر موساد، شینبت و یا شاباک از هیچ چیز باخبر نشده بودند؛ این همان شکست اطلاعاتی است که عملیات طوفان الاقصی را برای صهیونیستها، دردناکتر میکرد.
پرده دوم: کل غزه را نابود کنید!
ساعاتی پس از شروع عملیات طوفان الاقصی، ارتش رژیم صهیونیستی آغاز عملیات «شمشیر آهنین» علیه غزه را اعلام میکند. شیوه جنگی صهیونیستها در غزه، بمباران همه چیز و همه کس بود. همانطور که دانیل هاگاری، سخنگوی ارتش اسرائیل نیز ۹ اکتبر یعنی دو روز بعد از آغاز عملیات طوفانالاقصی گفته بود: «تأکید بر آسیب زدن است و نه بر دقت.» صهیونیستها برای بمباران خانههای فلسطینیان، از بمبهای سنگرشکن استفاده کردهاند؛ بمبهایی که نه برای هدف قرار دادن خانههای مسکونی بلکه برای تخریب استحکامات نظامی استفاده میشوند! هیچ چیزی از بمبارانهای رژیم غاصب در امان نماند و هیچ مکانی خالی از صحنههای نسلکشی نبود. حتی بیمارستانها و مراکز درمانی که طبق قوانین بینالمللی، مناطق امن جنگی و دارای مصونیت محسوب میشوند نیز از قساوت و شقاوت، رژیم خونخوار در امان نبودند.
شامگاه ۱۷ اکتبر یعنی حدود ۱۰ روز پس از طوفان الاقصی، بیمارستان المعمدانی غزه، مورد حمله هوایی ارتش صهیونیستی قرار گرفت و در پی آن بیش از ۱۰۰۰ تن شهید و زخمی شدند. فاجعهای که نشان از آغاز نبردی طولانیمدت با جنایات بیسابقه میداد. تصاویر نشست خبری کادر درمان بیمارستان المعمدانی در میان پیکرهای بیجان فلسطینیها، ننگی بود که بر پیشانی تمام مدعیان حقوق بشر ثبت شد.
چندی بعد از جنایت رژیم صهیونیستی در حمله به بیمارستان المعمدانی، منابع خبری از فرو رفتن بیمارستان الشفا در خاموشی کامل خبر دادند. الشفا شاهد لحظاتی بود که بیماران به دلیل نبود اکسیژن، جان خود را از دست میدادند و نوزادان نارسی که در دستگاه نگهداری میشدند، به دلیل قطع برق جان میباختند.
اما حمله به المعمدانی و شفا، آخرین حمله به بیمارستانهای غزه نبود و پس از آن نیز دهها بیمارستان دیگر، توسط ارتش اسرائیلی بمباران شدهاند به طوری در حال حاضر ۳۴ بیمارستان از ۳۶ بیمارستان غزه از چرخه خدمترسانی خارج شدهاند.
استفاده از بمبهای فسفری که در رده سلاحهای ممنوعه و کشتارجمعی قرار دارد، یکی دیگر از جنایات هولناکی است که از ابتدای جنگ تاکنون بارها توسط رژیم جنایتکار انجام شده است. تنها در یک نمونه میتوان به مدرسه متعلق به سازمان ملل در اردوگاه الشاطی اشاره کرد؛ مدرسهای که شمار زیادی از مردم به آن پناه آورده بودند، اما با ۶ تن بمب فسفری مورد هدف قرار گرفت.
بستن راه آب بر مردم غزه، قطع برق و گاز و اینترنت، مسدود کردن مسیر ارسال کمکهای غذایی و دارویی، حمله به رفح و حذف مناطق مسکونی آن از نقشه، کشتن زنان و کودکان، ایجاد گورهای دستهجمعی، آتش زدن چادرهای آوارگان فلسطینی در بیمارستان الاقصی و زنده زنده سوزاندن مردم در شعلههای آتش، همه و همه تنها بخشی از جنایاتی است که در یک سال اخیر شاهد آن بودیم.
بر اساس اعلام وزارت بهداشت فلسطین در نوار غزه، تا به امروز ۴۳ هزار و ۳۷۴ نفر از مردم غزّه که ۷۰ درصد آنان زنان و کودکان هستند، در این جنگ نابرابر و غیرانسانی به شهادت رسیده و بیش از دو برابر این تعداد یعنی ۱۰۲ هزار و ۲۶۱ نفر مجروح شدهاند.
همه این جنایات در سایه بیعملی مجامع بینالمللی رقم خورد. در طول این یک سال آنچه از سازمان ملل و شورای امنیت دیده شد، عمدتا ابراز تاسف بود و گاها محکوم کردن؛ اما درنهایت، این سخنرانیها، بیانیهها، نشستهای اضطراری و قطعنامههای بیسرانجام آتشبس، نه سدی بر سر راه آتش جنایات رژیم بود و نه کمکی به بهبود وضعیت مردم غزه کرد.
"سکوت مرگبار" همان عبارت آشنایی است که در طول این یک سال بارها توسط رسانهها و قلم به دستان درخصوص سازمانهای حقوق بشری استفاده شده است، اما شاید اینبار بحث اصلی نه "سکوت" بلکه "بیکفایتی" و "بیعرضگی" این نهادها باشد. فاجعه غزه بیش از پیش ثابت کرد که سازمان ملل ابزار دست قدرتهای بزرگ بالاخص آمریکا است و ناتوانتر از آن است که بتواند مستقلانه و عادلانه اقدامی انجام دهد.
شاید دقیقترین توصیف درباره وضعیت مجامع بینالمللی، همچون شورای امنیت همان جملهای باشد که «آنتونیو گوترش»، دبیر کل سازمان ملل، در مصاحبهای با عربنیوز اظهار کرد:« شورای امنیت به دلیل حق وتوی اعضای دائمش، «فلج» شده است.»
شیطان بزرگ، آمریکا، که با ارسال بمب و سلاح های کشتار جمعی برای رژیم خونخوار صهیونیستی در تمامی خونهای ریخته شده غزه شریک است، مدتهاست که سگ دست آموز خود را بدون قلاده در فلسطین رها کرده و خود در طرف دیگر دنیا مشغول وتو انسانیت است.
پرده سوم: اسرائیل در ۷ جبهه در بن بست قرار گرفته است
اخیرا یک رسانه عبری در گزارشی، اعتراف کرده است که اسرائیل در تمام ۷ جبههای که درگیر آن است، در بنبست قرار گرفته است. بنی زامیر، نویسنده این گزارش مینویسد: « اکنون اسرائیل در شرایطی است که در هفت جبهه در حال درگیری است، در هیچ یک از آنها حتی به نقطه پایان هم نزدیک نشدهاست و ما هیچ تصوری در رابطه با نحوه پایان هیچ یک از آنها نداریم.»
جبهههایی که از غزه و کرانه باختری آغاز و تا لبنان، یمن، مقاومت عراق و سوریه و ایران و وعده صادق آن کشیده شده است.
در غزه و کرانه باختری، علیرغم حملات گسترده رژیم صهیونیستی، ویرانی قابل توجه و تعداد بالای شهدا و مجروحین، هنوز نهتنها پیروزی نهایی بلکه اهداف اولیه رژیم نیز محقق نشدهاند. اسرائیل که قصد داشت، بدون مذاکره و با نابودی حماس، اسرای خود را آزاد کند، در شکست دادن یک گروه کوچک مقاومت ناکام مانده است. حتی ماشین ترور اسرائیل و شهادت صالح العاروری، اسماعیل هنیه، یحیی سنوار و سایر فرماندهان نیز به توقف حماس منجر نشده و گروههای مقاومت در نوار غزه، همچنان مواضع رژیم را هدف قرار میدهند و در کرانه باختری نیز عملیاتهای استشهادی، امنیت اسرائیل را بیش از پیش به خطر میاندازد و تلفات صهیونیستها را افزایش میدهد.
جبهه بعدی، حزبالله لبنان است؛ جبههای که رژیم صهیونیستی به شدت از درگیر شدن با آن هراس داشت. «باب وودوارد» خبرنگار مشهور آمریکایی در کتاب تازه چاپ شده خود تحت عنوان «جنگ»، درباره تماس تلفنی بایدن و نتانیاهو بعد از وقوع طوفان الاقصی مینویسد: «او (نتانیاهو) به بایدن گفت که سریعا باید به حزبالله بگوید که وارد جنگ نشود.»
اما حزبالله از همان روزهای ابتدایی طوفانالاقصی، حملات سنگین و گسترده خود به اراضی اشغالی را آغاز کرد. ارتش اسرائیل نیز که ضربات زیادی را متحمل شده بود، حدود یک سال پس از جنگ غزه و پس از مدتها اختلاف نظر در کابینه، نهایتا به حمله زمینی به لبنان اقدام نمود؛ حملهای که حادثه انفجار پیجرها بهنوعی مقدمه آن بود و حملات هوایی و استفاده از بمبهای ممنوعه، پشتیبان آن.
جنایاتی که تا به این لحظه به شهادت ۳ هزار و ۱۳ نفر و زخمی شدن ۱۳ هزار و ۵۵۳ تن دیگر منجر شده است.
همچنین هدف قرار دادن ضاحیه بیروت با بیش از ۸۰ تن بمب سنگرشکن برای ترور سید حسن نصرالله و استفاده از ۷۳ تن بمب سنگرشکن با هدف ترور سیدهاشم صفیالدین، همان استراتژی «قطع سر» بود که به قصد نابودی کامل ساخت مستحکم حزبالله و کسب پیروزی در این جبهه دنبال شد، اما واقعیت روی زمین برخلاف تصورات اسرائیل پیش رفت.
اگرچه شهادت سیدحسن نصرالله، سیدهاشم صفیالدین و سایر سران و فرماندهان بلندمرتبه مقاومت امری نیست که بتوان آن را نادیده انگاشت اما حزبالله پیش از این نیز نشان داده بود که شهادت رهبران آن همچون سیدعباس موسوی نه تنها به مرگ اندیشه مقاومت منجر نخواهد شد، بلکه خونی تازه را در رگ مبارزین جاری میسازد.
مقاومت همچنان زنده است و همانطور که فارن پالسی در گزارش اخیر خود نوشته است: «شهادت رهبران جبهه مقاومت، نسلی سختتر و مقاومتر ایجاد میکند و این ترورها تنها تلاش گروههای مقاومت را دو چندان کرده و دردسرهای جدیدتری برای اسرائیل ایجاد میکند.»
اکنون پس از گذشت یک ماه از حمله رژیم به لبنان، ۵ لشگر اصلی و ۲ لشگر ذخیره، نتوانستند حتی یک روستای مرزی را نیز اشغال کنند. این درحالیست که این تعداد نیروی نظامی، ۳ برابر تعداد نظامیان اسرائیل در جنگ ۳۳ روزه است.
در آن طرف ماجرا اقدامات حزبالله نه تنها متوقف نشده است بلکه با شدت و دقت بیشتری دنیال میشود؛ به طوری که در روز جمعه ۲۵ اکتبر، با انجام ۴۸ عملیات، رکورد تعداد عملیات ضداسرائیلی در طول یک روز جابه جا شد. همچنین عمق اهداف حزبالله در سرزمین اشغالی از ۱۰ کیلومتر به ۷۰ کیلومتر افزایش یافته است.
به هلاکت رساندن ۹۰ نظامی صهیونیست و زخمی شدن ۷۵۰ نظامی دیگر، انهدام ۳۸ تانک مرکاوا، ۴ بلدورز نظامی، یک خودرو هامر و یک خودروی زرهی، و یک نفربر، ۳ پهپاد از نوع «هرمز۴۵۰» و یک پهپاد دیگر از نوع «هرمز۹۰۰»، تنها بخشی از عملیاتهای حزبالله در طول مدت اخیر است که البته این آمار جدای از خسارات سنگین رژیم در پایگاهها و پادگانها، شهرکها و شهرهای اشغالی است.
همه اینها را در شرایطی در نظر بگیرید که برخی تحلیلگران اسرائیلی معتقدند اقدامات حزبالله لبنان در برابر صهیونیستها همچون کوه یخی است که تاکنون تنها بخش کوچکی از آن مشخص شده است.
از سوی دیگر حملات یمن به کشتیها و نفتکشهای صهیونیستی در دریای سرخ و اصابت موشکهایی یمنی به مرکز تلآویو، حملات پهپادی مکرر مقاومت عراق علیه مواضع حیاتی رژیم صهیونیستی، درگیری نظامی رژیم در جبهه سوریه و نگرانی از حضور ۴۰ هزار نیروی نظامی زبده مقاومت در مرز سوریه با جولان اشغالی هم در طول جنگ اخیر یک لحظه رژیم صهیونیستی را رها نکرده است.
و در نهایت موشکباران رژیم صهیونیستی توسط ایران در عملیات وعده صادق ۱ با ۲۰۰ موشک (پس از حمله گستاخانه رژیم به کنسولگری ایران در سوریه) و عملیات وعده صادق ۲ با ۴۰۰ موشک بالستیک و هایپرسونیک (پس از ترور شهید هنیه در تهران) نیز کابوسی بود که ضربات سنگینی به زیرساختهای رژیم وارد نمود.
درحال حاضر و پس از اقدام وقیحانه رژیم صهیونیستی در تعرض به خاک ایران و به شهادت رساندن ۴ تن از مدافعان ارتش، بیش از پیش تمامی خط قرمزها توسط اسرائیل زیرپا گذاشته شده است. البته حتی این حمله تروریستی نیز نتوانست حیثیت از دست رفته رژیم در برابر جبهه مقاومت را بازگرداند، زیرا از یک سو پدافند هوایی جمهوری اسلامی ایران در دفع حملات موفق عمل کرد و از سوی دیگر کلیت این عملیات با توجه به ادعاهای پیشین مقامات اسرائیلی، حملهای ضعیف و ناامیدکننده برای صهیونیستها محسوب میشد. حملهای که نه تنها ترسی بر دل مردم ایران نینداخت که برعکس نتانیاهو و گالانت (وزیر جنگ اسرائیل) را از شدت ترس پاسخ متقابل ایران، به درون پناهگاه کشاند!
رسانههای غربی و صهیونیستی نیز به این موضوع اذعان داشتند و حتی «یائیر لاپید»، نخستوزیر پیشین و عضو فعلی کنست اسرائیل نیز با انتقاد از حمله اخیر علیه ایران خطاب به نتانیاهو گفت: «هنگامی که ایران موشکهای بالستیک شلیک کرد، ما در پناهگاهها نشستیم؛ درحالیکه آنها از نظر استراتژیک آسیبی ندیدند.»
درمجموع این جنگ ۷ جبههای و فرسایشی همان چیزی است که از نظر بسیاری از تحلیلگران سیاسی و نظامی، اسرائیل را در باتلاقی خطرناک قرار داده است. اکنون که حتی گالانت نیز برکنار شد، واقعیت صحنه نبرد شفافتر شده است؛ در هیچ کجای دنیا و با هیچ منطقی، وزیر جنگ پیروز را برکنار نمیکنند! بنابراین این برکناری نشان از پذیرش ناکامی در این ۷ جبهه توسط نتانیاهو و تلاش بیهوده او برای تغییر ترکیب این تیم بازنده دارد.
پرده چهارم: اسرائیل به سمت یک شکست چند بعدی پیش میرود
این عبارت متعلق به چهرههای شاخص گروه مقاومت نیست؛ بلکه اعترافیست از سر اجبار از سوی «آموس هرئیل» تحلیلگر امور نظامی روزنامه عبری هاآرتص. در طول یک سال گذشته، رسانهها و حتی مقامات صهیونیستی بارها به شکست اعتراف کردهاند. حتی «دانیل هاگاری» سخنگوی ارتش اسرائیل نیز بعد از گذشت ماهها از عملیات طوفان الاقصی وقتی که در نشستی مطبوعاتی حاضر شد، راهی جزء اعلام شکست نیافت. هاگاری در یکی از نشستهای مطبوعاتی خود که در میانه ماه جولای سال جاری میلادی برگزار شد، بهصراحت گفت ارتش اسرائیل در دفاع از اسرائیلیها در حمله ۷ اکتبر ناکام بوده است. حال برای فهم دقیقتر این اعترافات سنگین و بهعبارتی برای فهم دقیقتر نتایج عملیات طوفان الاقصی، در ادامه به چند مورد اشاره خواهد شد:
۱. عملیات ۷ اکتبر ۲۰۲۳، طوفانی تمام عیار بود که دکترین امنیتی- نظامی رژیم صهیونیستی را دچار شکستی مملوس کرد. «دیوید بن گوریون» مؤسس اصلی رژیم صهیونیستی، مبدع این دکترین نظامی بود که اکنون ۴ اصل را شامل میشود:
اصل اول در دکترین امنیتی- نظامی اسرائیل، "بازدارندگی" است. بدین مضمون که قدرت رژیم باید به نقطهای برسد که حتی فکر حمله به آن نیز به سر دشمنان اسرائیل خطور نکند.
اصل دوم "هشدار" است. اسرائیل فاقد عمق استراتژیک است. به همین دلیل هر اقدام تاکتیکی در اراضی اشغالی میتواند تبدیل به یک شکست استراتژیک برای اسرائیل باشد. بر همین اساس، اسرائیل طبق اصل دوم برای جبران این خلاء باید برتری اطلاعاتی نسبت به حریفان خود داشته باشد. طبق این اصل زمانی که بازدارندگی شکست خورد و دشمن خواهان حمله به اسرائیل شد، سازمانهای اطلاعاتی باید به حاکمیت هشدار دهن. اصل سوم "پیروزی قاطع و سریع" است، درواقع اسرائیل باید با بازداشتن طرف مقابل از تداوم جنگ و انتقال منطقه نبرد به قلمرو دشمن، به شیوهای کوبنده و سریع پیروز شود.
چهارمین اصل اساسی در دکترین دفاعی و نظامی رژیمصهیونیستی نیز "دفاع مدنی" است. این اصل بهتازگی و در دو دهه اخیر به دکترین دفاعی و نظامی این رژیم اضافه شده که دلیل آن افزایش تهدیدها از سوی گروههای فلسطینی است. طبق این اصل، اسرائیل باید بتواند از شهروندان خود در مقابل حملات هوایی دفاع کند. از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تاکنون، تحلیلگران و مقامات سابق اسرائیلی از جمله «لیبرمن»، وزیر جنگ پیشین رژیم، بارها به نقض این اصول اذعان داشتهاند.
۲. عملیات طوفان الاقصی، تلاش صهیونیستها برای نمایش اسرائیل به عنوان یک موجودیت امن را با شکست مواجه کرده است.
به روایت آمارهای ناقص صهیونیستها، از ابتدای جنگ تاکنون ۱۶۸۴ اسرائیلی که ۷۹۹ نفر از آنها از نظامی بودهاند، به هلاکت رسیدهاند و بیش از ۱۹ هزار صهیونیست زخمی شدهاند. همچنین براساس اعلام سازمان جمعیت و مهاجرت اسرائیل، طی شش ماه نخست جنگ غزه، نزدیک به ۵۵۰ هزار اسرائیلی این منطقه را ترک کردهاند و تاکنون بازنگشتهاند. شبکه آمریکایی ABC News در گزارشی در این خصوص نوشتهاست: «یک سال بعد از حمله حماس که جامعه اسرائیل را متلاشی کرد، بازگشت به خانه هنوز غیرممکن به نظر میرسد.».
طبق نتایج یک نظرسنجی که در سالگرد یک سالگی جنگ، توسط رادیو و تلویزیون رژیمصهیونیستی انجام شده است نیز ۶۱ درصد از کل جامعه صهیونیستی و ۷۱ درصد از ساکنان شمال سرزمینهای اشغالی اعلام کردند که بعد از گذشت یک سال از آغاز این جنگ به هیچ عنوان احساس امنیت ندارند. دیگر برای سران اسرائیل ممکن نیست که اسکان در مناطق شهرکنشین را تبلیغ کنند. امنیت اسرائیل هیچ گاه به قبل از طوفان الاقصی باز نخواهد گشت.
۳. یکی از نتایج مهم طوفان الاقصی، زنده کردن مسئله فلسطین بود. اکنون فلسطین از یک مسئله نسبتا فراموش شده، به مسئله اول جهان تبدیل شده است و موج گسترده حمایت از ملت فلسطین و ابراز نفرت از صهیونیستها در سرتاسر جهان جریان یافتهاست.
میزان جنایات رژیم صهیونیستی ، جنگ غزه را به یک تراژدی در تاریخ تبدیل کرده و این جنایتها تاثیر گستردهای بر افکار عمومی جهانیان برجای گذاشته است. اینبار فریاد "مرگ بر اسرائیل"، نه فقط در کشورهای مسلمان بلکه از سیدنی تا نیویورک، از لندن تا تورنتو، از پاریس تا برلین و... طنینانداز شده است. اینبار دانشجویان کشورهای غربی و آمریکایی در حمایت از مردم مظلوم غزه به پا خواستند، پرچم فلسطین در دست گرفتند و دانشگاههای جهان را به محافل ضدصهیونیستی تبدیل کردند.
نیل فرگوسن استاد دانشگاه هاروارد و از جمهوریخواهان تندرو در اینباره مینویسد: «گروه سنی ۱۸ تا ۲۴ سال در آمریکا و انگلیس به شدت ضد اسرائیل و طرفدار فلسطین هستند. باید در مورد افول حمایت از اسرائیل نگران باشیم»
اثر بیداری جهانی نسبت به ماهیت این رژیم و برگزاری هزاران تظاهرات ضدصهیونیستی، اگر بیشتر از موشکهای مقاومت نباشد، کمتر نیست.
۴. طوفان الاقصی نقشه آمریکایی-اسرائیلی برای طراحی نوین منطقه را خنثی کرد. طبق این نقشه قرار بود که با پیمان صلح ابراهیم و طرح کریدور آیمک (IMEC) منطقه تحت سلطه اسرائیل درآید. این برنامه که از آن به عنوان پیمان صلح ابراهیم و برنامه عادیسازی روابط کشورهای منطقه با رژیم صهیونیستی یاد میشود، پیامدهای غیرقابل جبرانی برای منطقه داشت. پروژه صلح ابراهیم که از سال ۲۰۲۰ با امارات متحده عربی و بحرین آغاز شده بود و با سودان و مراکش ادامه یافته بود، قرار بود به صورت سلسله توافقات دومینووار در سراسر جهان اسلام ادامه یابد. دقیقا یک سال پیش و در آستانه طوفان الاقصی، عربستان سعودی نیز در حال آماده شدن برای به رسمیت شناختن اسرائیل در یک توافق عادیسازی بود که میتوانست معادلات خاورمیانه را تغییر دهد، اما اکنون این توافق دورتر و بعیدتر از همیشه است.
در تداوم همین برنامه عادیسازی روابط، کریدوری تحت عنوان آیمک مطرح شده بود که بنا بود از هند شروع شود و بعد از گذر از امارات و عربستان و مصر و اردن، به سرزمینهای اشغالی برسد و از این طریق آسیا را به اروپا متصل کند و بهعبارتی رژیم صهیونیستی را به هاب بزرگ تجاری دنیا تبدیل سازد. در ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۳، حدود یک ماه پیش از طوفان الاقصی، یادداشت تفاهم احداث «کریدور اقتصادی هند-غرب آسیا-اروپا» (IMEC) در حاشیه اجلاس ۲۰۲۳ سران گروه ۲۰ به میزبانی دهلی نو توسط دولتهای هند، آمریکا، امارات، عربستان سعودی، فرانسه، آلمان و ایتالیا و اتحادیه اروپا رونمایی شد. این کریدور که با طراحی و حمایت تمام قد واشنگتن مطرح شده بود، هم اسرائیل را به عنوان یک گلوگاه مهم در خاورمیانه ادغام میکرد و هم زمینه را برای برای حضور دائمی ایالات متحده در معادلات منطقه فراهم مینمود.این کریدور بنا بود رقیب چند کریدور مهم بینالمللی، از جمله کریدور معروف به راه ابریشم جدید و کریدور شمال_جنوب که از بندر چابهار میگذرد، باشد.
اما با وقوع طوفان الاقصی تمامی این نقشهها، نقش بر آب شده است. دیگر کمتر کسی است که با وجود شرایط اسرائیل، ناامنی بندر حیفا و عدم پیوستن عربستان به پروژه عادیسازی، کریدور آیمک را قابل تحقق بداند.
در پایان باید گفت که شکست دکترین نظامی رژیم صهیونیستی، ناامن سازی سرزمین اشغالی، تبدیل فلسطین به مسئله جهانی، ایجاد انزجار جهانی نسبت به اسرائیل و شکست پروژه صلح ابراهیم و کریدور آیمک تنها بخشی از دستاوردهای طوفان الاقصی محسوب میشود و میتوان خسارات اقتصادی، محکومیت در دادگاههای بینالمللی، عدم تحقق اهداف جنگی از جمله آزادی اسرا، درگیری و اختلافات داخلی درمورد عملکرد نتانیاهو در جنگ و دهها مورد دیگر را نیز در ادامه آن ذکر کرد. آن دسته از کسانی که از اشتباه بودن طوفان الاقصی، شکست مقاومت و پیروزی اسرائیل دم میزنند، احتمالا تفاوت بین پیروزیهای تاکتیکی و راهبردی را در محاسبات خود درنظر نمیگیرند.
با گذشت یک سال از آغاز عملیات طوفان الاقصی، راهبردها و اصول پایهای رژیم صهیونیستی آنچنان درهم شکسته است که حتی اگر جنگ، دقیقا در همین نقطه کنونی متوقف شود هم باز تاثیرات آن برای رژیم، نه از بین میرود و نه متوقف خواهد شد؛ زیرا جنس این شکستهای راهبردی بهگونهای است که اثرات آن نه تنها با گذر زمان کم نخواهد شد بلکه به مرور زخمهای عمیقتری را بر پیکرهی منحوس رژیم صهیونیستی ایجاد خواهد کرد. اسرائیل هرگز به پیش از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ بازنخواهد گشت...