یک معلم ساده که لیسانس مکانیک شریف خونده و ارشد و دکتراشو علوم سیاسی از دانشگاه تهران گرفته فردی که عموم کلامش حول حوزه روانشناسی و جامعه شناسی می چرخه و کلامش تونسته التیام بخش خیلی ها باشه و بیشتر از هر روانشناس و جامعه شناسی این روزها در میان مردم نفوذ و محبوبیت داره
فردی که حتی یک مدرک رسمی دانشگاهی در این حوزه ندارد و به همین دلیل هم بسیار دیده ام اگر نقل قولی از ایشون در میان جامعه های تخصصی روانشناسی بگی بسیار مورد عتاب قرار می گیری و این کلام را می شنوی "فردی که علوم سیاسی خونده چه کارش به روانشناسی "
از این حریم گذاری های متخصصین که بگذریم براستی چه شد که مجتبی شکوری که 5 سال پیش کسی اون رو نمی شناخت امروز چنان محبوب شده که پرسنال برندهای بزرگی چون عادل فردوسی پور در تمجید او حرف می زنند و اگر در این شرایط که تلویزیون قرار نیست روی خوش به او و برنامه کتاب باز نشان دهد پادکستی راه می اندازد در مدت کوتاهی با اختلاف به محبوبترین پادکست فارسی تبدیل می شود
مجتبی شکوری از نظر من دوتا نقطه عطف تو دوره محبوبیتش داره یکیش اولین حضورش در برنامه کتاب باز در فصل دوم و بیان زندگیش بدون ذره ای سانسور که در اون از عالیس در سرزمین عجایب بودنش در شریف و 6 ساله تموم کردن دوران لیسانسش می گه و داستان زیبای لحظه دارچین که به عنوان دیباچه عالی بود روندی که طی این چند سال همواره در برنامه های مختلف ادامه داشت و هرگاه موضوعی را مطرح می کرد ابتدا همواره از نقص های خود در آن حوزه صحبت می کرد اما نقطه عطف دوم او قسمت اول فصل پنجم بود فصلی که در شرایطی آغاز شده بود که مجتبی در اوج دوران محبوبیتش بود و کلیپ هایش تمام شبکه های اجتماعی را پر کرده بود او این بار جلوی دوربین رفت و خطاب به همه مخاطبین (هوادارانش) گفت من اونی که شما فکر می کنید نیستم و و این قدرت رسانه هست که منو در چشمان شما اینقدر بزرگ کرده و بعد از اون ماجرای افسردگی خودش رو بین دوفصل برنامه بازگو کردو اونجا بود که اقرار کرد که درسته تو این چند سال من از حال خوب گفتم از راه های رفع مشکلات اما حقیقت اینه که این گفته ها در لحظه اول به خود من هم نتونستن کمک زیادی کنند او با کلام خودش در اون لحظه عملا داشت می گفت دوستان این همه حرف امید بخش که من طی این چند سال زدم در عمل زیاد کارایی نداره اما نه تنها این صحبت ها از محبوبیت او کم نکرد بلکه این نهایت صداقت او محبوبیت اورا چندین برابر کرد وقتی که او در طی این فصل از افسردگی و رنج صحبت کرد حرف هایش بیشترین تاثیر را داشت
به واقع چرا؟جواب ساده است دوره بالای منبر رفتن و از بالا به پایین نگاه کردن و موعظه کردن گذشته است
محبوبیت مجتبی شکوری اگر یک راز داشته باشد در کنار مردم بودن است او به عنوان یک افسرده از افسردگی گفت نه به عنوان یک دکتر روانشناسی (از حیث خودش سالم) که به عنوان یک برنده با تو بازنده صحبت می کند اوبه عنوان یک دانشجوی مردودی و یک دانش آموز اخراجی با همه این آدم ها صحبت می کند او بارها در طی برنامه هایش از مردم معمولی گفت و و گفت ایراد نداره اگه قوی نیستید او هیچ وقت خود را برنده ندونست و از جایگاه یک برنده با بازنده ها(با قواعد دنیای مدرن) صحبت نکرد بلکه به عنوان یک بازنده همواره در کنار بازنده ها با آن ها صحبت کرد
نمی دانم اما به مانند کلیه مباحث علوم انسانی این حرف ها نیز جدید نیست و از قدیم گفته اند اگر می خواهی با یک بچه صحبت کنی باید ابتدا بچه شوی
حال ای استاد... رییس شرکت ... رییس واحد ... اگر می خواهید حرف هایتان اثر کند باید در کنار مخاطبت باشی و یکی مثل اوشوی
این حرف ها صرفا تحلیل من بود و پر از ایراد خوشحال می شوم با نظراتتون این مطلب را غنی کنید
ارادتمند ابوذر تراز شاگرد بازار
