در مورد این همیشه شاهکار ادبیات چه میتوان نوشت!؟
چکیدهی زندگانی تولستوی، روح افکارش را عریان و عقاید و باورهایش را در قالب مردی به نام لوین آشکار میکند. شرح اثبات چگونگی رسیدن به خدای واحد حقیقتا قابل تآمل است. یکتاپرست را متآثر و آتئیست را به فکر فرو میبرد.
سیر داستانی کتاب، تحسین هر کتابخوانی را بر میانگیزاند. تولستوی به شیوهی بیبدیلش، فلسفهی حاکم بر کتاب را از راه نگارش افکار درونی شخصیتها و مکالمههایشان با خود، دیالوگهایشان با دیگر شخصیتها و موشکافی رفتارهایی که نهایتا به آن جامهی عمل میپوشانند، بیان میدارد.
داستان، شخصیتها و اتفاقات زیادی دارد، خیانت آبلانسکی به همسرش، یکنواختی زندگی آناکارنینا و کارنین، عشق یک طرفهی کیتی به ورونوفسکی، عشق ممنوعهی ورونفسکی و آناکارنینا و سرانجام عاشقانهی ایده آل لوین و کیتی.
تولستوی معلمی نویسنده است، نوشتن، "تنها" هدف او نیست، با داستانسراییش تعلیم میدهد. ضمن روایت بلوغ فکری کیتی در همجواری با راهبهها و دوری گزیدن لوین از طبقهی اشراف، تفکرات خود در مبارزه با اشرافیگری را به ظرافت بیان میکند. با تغییر حس تنفر ابتدایی خواننده از ورونفسکی به حس همدردی پایانی با او، هنرمندی نویسندگیاش را نشان میشدهد.
برخلاف نام کتاب، شخصیت اصلی کتاب لوین است. اوج تعالی شخصیت و احساسات برای لوین اتفاق میافتد که بخشی از او ،در واقع شخصیت خود تولستوی است.
از این کتاب چندین فیلم و سریال، در سالهای مختلف اقتباس شده، که معروفترین آنها در سال ۲۰۱۲ ساخته شده و نمرهی ۶.۶ را از سایت IMDb به دست اورده است.
آناکارنینا نکات زیادی راجع به فرهنگ و آداب اجتماعی و سیاسی قرن نوزدهم روسیه دارد و جزئیات زیادی از زندگی طبقهی اشراف و کشاورز روسیهی آن زمان را به نمایش میگذارد.
کتاب طولانی است. نسخهی فراگیرتر دوجلدی، و ترجمهی سروش حبیبی است، ولی نسخههای خلاصه هم دارد. با این حال، توصیه میکنم نسخهی اصلی دوجلدی را بخوانید.
توصیفات کتاب فوقالعاده است، آن قدر که هربار به کتاب فکر میکنم گویا در ساعات پایانی یک روز آفتابی تابستانی در جادهای باریک میان گندمزارها قدم میزنم، با کشاورزانی که هنگام کار و سوزاندن کاه و علوفه، با مهربانی جا به جا سلامت میکنند.