***نظرات خوانندگان این کتاب را در اینستاگرام بی بوک حتما دنبال کنید!***
اگر شما یک ایرانی کتابخوان هستی، این کتاب را در اولویت خواندنت قرار بده، نفت با تاروپود کشورت پیوند خورده و شماِ ایرانی بهتر است هر چه بیشتر درباره ی آن بدانی.
خون و نفت، برای من یک دوره آموزشی بود از تاریخ معاصر کشورم، با قلم و درکی متفاوت از آنچه شنیدهام و خواندهام.
کتاب کمی دورتر از صدسال قبل شروع شده و تا انقلاب ایران ادامه مییابد. عبدالحسین میرزافرمانفرما،شاهزادهای قاجاری است، او هشت زن و سی وشش فرزند داشت. املاک او را تصور کنید، از حدود خیابان نوفل لوشاتو تا بازاربزرگتهران. فرمانیه تهران به خاطر آنها به این نام، نامگذاری شده است. شاهزاده قاجاری مغضوب حکومت پهلوی میشود و بسیاری از اموال او ثبت و ضبط شد. ولی فرمانفرما بزرگ میراثی برجای گذاشت که کمتر کسی در ردیف او قرارمیگیرد، فرزندانی تحصیل کرده که عهدهدار پستهای مهم کشوری می شوند. آن قدر که در زمان محمدرضاشاه، گویا نام فرمانفرماییان یک اصطلاح برای مخاطب قرار دادن مقامات دولتی است. بس که فرزندان او پستهای مختلفی را در وزارت، سفارت و سازمانهای مختلف دولتی عهده دار بودهاند.
این کتاب خاطرات شخصی منوچهر فرمانفرمائیان، مدیرادارهنفت، سفیر ایران در ونزوئلا و از بنیانگذاران سازمان اُپِک است. او با لحنی داستانی و صادقانه از دوران کودکیش در املاک فرمانفرما، تحصیلاتش در انگلستان در رشته ی مهندسی نفت، بازگشتش به ایران در سالهای سقوط رضاشاه و سرانجام همهی تجربیات، دانش و تحلیلهایش پیرامون نفت میگوید، گاهی نظر شخصی خود را وارد میکند که فکر میکنم برای یک کتاب خاطرات طبیعی باشد.
جالب است بدانید که دکتر مصدق پسر عمه منوچهر است و منوچهر به عنوان کسی که همه زندگیش با نفت سرکارداشته، دیدگاهی متفاوت به مقوله ملیشدن نفت دارد. تا به حال فکر کردهاید که شاید ملی شدن صنعت نفت به ضرر ایران بوده باشد و انگلستان از این موضوع ملیونها پوند سود برده؟!
رخسان فرمانفرماییان، دختر منوچهر، ویراستاری این کتاب را برعهده داشته. حجم کتاب زیاد است، برای من حدود یک ماه طول کشید تا آن را خواندم، البته که پشت سر هم نخواندم و آرام و بخش بخش پیش رفتم.
دستآورد خواندن چنین کتاب هایی دانش و عبرت است. تاریخ را باید لابهلای ورقهای کاغد جست و جو کرد، وگرنه لابهلای صحبتهای روزمره وارد ذهنت می کنند.