اگر تا به حال از آثار کلاسیک ادبیات انگلستان کتابی نخواندهاید، این کتاب گزینهی خوبی است. شما روی یک نمونهی کامل از رمانهای کلاسیک انگلستان دست گذاشتهاید.
غرور و تعصب، ساده و دلنشین است، پیچیدگی ندارد، از ابتدا میتوانید پایان را حدس بزنید، ولی آنچه شما را وامیدارد تا یک کتاب ۴۵۰ صفحهای را شاید حتی یک روزه تمام کنید، شیوهی روایت داستان و شخصیتهایش است.
الیزابت در یک خانواده ی متوسطِ انگلستانِ قرن نوزدهم همراه با چهار خواهر و پدرومادرش زندگی میکند. جین، خواهر بزرگترش، برای او دوستی صمیمی است. تمام فکر و ذکر مادر و دخترها ازدواج است. عجیب است، ولی حقیقت دارد.
به نظر میرسد جین آستین با خلق چنین اثری به دنبال ساختارشکنی بوده و نحوه ی نگرش به جایگاه زن در جامعهی عصر خودش را در بوتهی نقد گذاشته است. شاید در زمان ما خندهدار باشد، ولی زن آن دوران واقعا چنین دغدغههایی داشت. زمانیکه هدف از انجام هرکاری جلب توجه یک مرد برای ازدواج است، الیزابت، خلاف آن عمل میکند.
شخصیت اول مرد داستان، آقای دارسی است، تقابل غرور او با پیشداوری یا همان تعصب الیزابت، شالودهی کتاب را میسازد.
جین آستین با وسواس بسیار زیاد شخصیتهایش را شرح میدهد و تفکرات آنها را به دقت واکاوی میکند.
او روی یک صفت هر شخصیت به شدت کار میکند و به ویژگیهای دیگرش تقریبا اشارهای نمیکند. مانند مهربانی همیشگی جین، همواره سادهلوحی مادر، بیخیالی دائمی پدر و همینطور الی اخر شخصیتهای دیگر داستان به همین صورت تک بعدی نمایش داده میشوند.
در مجموع این اثر نسبت به سایر آثار جین آستین، مقبولتر است و باور مورد نظر او را، بهتر منتقل میکند، "عشق راستین مس وجودت را به طلا تبدیل میکند."
به نظر من خلق چنین اثری در قرن نوزدهم از یک زن بیست و یک ساله شاهکار است، او سالها تلاش کرد تا کتابش مجوز چاپ بگیرد و در آخر پس از هفده سال آن را نه با نام خودش بلکه با عنوان یک خانم به چاپ رساند.
از این کتاب چندین نسخه فیلم و سریال ساخته شده که مشهورترین آنها در سال ۲۰۰۵ بوده و نمره ی قابل قبول ۷.۸ را از سایت imdb گرفته است.