یک کتاب آرام و دوست داشتنی پیچیده در رمز و راز و حوادث تاریخی.
این کتاب نثر و ترجمهی روانی دارد. فضاسازی فوق العاده و شیوهی روایت داستان، خیلی زود شما را جذب و از انگلستان به سیلان(سریلانکای امروزی) در سالهای ۱۹۲۰ میبرد.
بعد از خواندن کتاب، اطلاعات خوبی راجع به فرهنگ و آداب و رسوم مردم سریلانکا و به طور کلی، کشورهای مستعمره خواهید داشت.
به علاوه، نویسنده به طور دقیق به نحوهی فرآوری چای و شرایط مختلف کشت آن پرداخته که نشان از تسلط نویسنده بر این مباحث دارد.
داستان دربارهی گوئن، دختر جوان انگلیسی هست که به خاطر ازدواج با مردی ملاک و بزرگتر از خودش، به سیلان مهاجرت میکند. به خاطر مشغلهی زیاد همسرش، بیشتر اوقات را به تنهایی در یک عمارت بزرگ سپری میکند. به تدریج به زندگی در آنجا علاقهمند شده، از مناطق اطراف بازدید و با مردم محلی صمیمیتر میشود. یکی از این افراد محلی، مردی است که گوئن در هربار ملاقات با او، حسی عجیب تجربه میکند. زمان سپری شده و اطلاعات گوئن روز به روز افزایش مییابد. نویسنده با زیرکی، فضای دردناک یک کشور مستعمره را طی مراحل شناخت گوئن بیان میکند. گوئن مادر میشود، اما در کمال ناباوری،یکی از دوقلوهایش، رنگین پوست است، در حالیکه گوئن و همسرش، سفیدپوست هستند.داستان شروع شد و احتمالا تا پایان داستان، گذر زمان را از دست خواهید داد.
خانم جفریز یک روزنامهنگار مالزیایی بزرگ شده در انگلستان هست،او در این کتاب با دیدی بیطرفانه، حقایق مربوط به دورهی استعمار سریلانکا را با تکیه بر تاریخ و علم، در قالب یک داستان روایت میکند.
این کتاب، ۱۶ هفتهی متوالی پرفروشترین کتاب به انتخاب سندی تایمز بوده، ولی اینکه چرا در ایران خوب دیده نشده، سوالی است که جوابش را نمیدانم.
اولین بار در یک مغازهی کوچک کتابفروشی، شیفتهی عنوان و طرح روی جلد کتاب شدم.
هرکسی به طبیعت علاقهمند باشد و مستی استشمام هوای عطرآگین باغهای چای را تجربه کرده باشد، بدون شک مثل من، وسوسه میشود این کتاب را بخواند.
نظرات خوانندگان بیبوک را درباره این کتاب می توانید در پست اینستاگرام این کتاب بخوانید.