قبل از هرکار مطمئن شوید که دایرهی واژگان فارسی شما به اندازهی کافی قوی است. با این حال، برای کسی که پاسخ مثبت به این ادعا میدهد هم لغات جدیدی وجود دارد. قطعا کتاب ساده خوانی نیست ولی از آن دست کتابهایی است که خواندن گروهی و بلندِ آن، به فهم بیشتر و درک شیوایی آن کمک میکند، برای گسترش دامنه لغات زبان فارسی بسیار مناسب است و قلم زیبای دکتر زرینکوب هم نیازی به تعریف ندارد، شما را در بحری از ادبیاتفارسی غرق میکند.
کتاب، سرگذشت، خداوندگار، جلالالدین محمد بلخی یا همان مولوی بزرگ است. زرینکوب با تولد او در بلخِ قرن هفتم شروع کرده و در باب پدرش، بهاءِولد و مادرش بیبی علوی میگوید. به موازات بیان سرگذشت خداوندگار، گریزهای تاریخی آموزندهای میزند. کودکی جلالالدین محمد، همعصر سلسلهی خوارزمشاهیان بود. خانوادهی بهاءِ ولد، از بیم حملهی تاتارها مهاجرتی از شرق به غرب انجام داده و سرانجام پس از سالها شهر به شهر گشتن، به قونیهی تحت سیطرهی سلجوقیان میرسند.
سالهای درس و وعظ، از او یک واعظ سرشناس و محبوب ساخته است. اما دیدار او با شمس، آشوبی در جان او میافکند که پس از رفتن یکبارهی شمس، زاهدِ علمِ قال به صوفیِ علمِ حال بدل شده و طی سیر از مقاماتِ تَبَتُل تا فنا، پله پله تا ملاقات خدا پیش میرود.
زرین کوب از سلوک او و از مریدان او میگوید. از حسامالدین چَلَبی میگوید، که اصرار او بر به نظم درآوردن اشعار و غزلیات خداوندگار، طی یک دورهی ده ساله منجر به پیدایش مثنوی معنوی گردید. مجالس او، به همت حسامالدین کتابت شد و تحت عنوان کتاب فیه ما فیه ثبت گردید. بهاینترتیب آثاری پدید آمد که تا قیام قیامت اهل عشق و توحید را مدیون و ممنون خود ساخت.
جلال الدین محمد بلخی، بعد از یک عمر شصت و هشت ساله در میان آه و حسرت انبوهی از یاران جهان فانی را ترک گفت و در قونیه در کنار مزار پدرش مدفون گردید.
کتاب را بخوانید؛ حلاوت ادبیات فارسی با زندگی یکی از بزرگمردان تاریخ تلفیق شده و در بستری از حوادث تاریخی، یکی از بهترین آثار زرین کوب را پدید آورده است.