کتاب معروفی است و بیشتر کتاب خوانها آن را خواندهاند، یا چون سبک خواندنشان نیست، خواندنش را به تعویق میاندازند.
قبل از اینکه این کتاب را در دست بگیرید، باید با خودتان صادق باشید. چه قدر از شعر و ادبیات فارسی خوشتان میآید؟! و چه قدر حوصلهی ادبی خواندن و ادبی شنیدن و آرایههای زبان فارسی را دارید. سراسر کتاب، عاشقانهی آرامی است بر بستر ادبیات فارسی. در نظر داشته باشید که صحبت از یک صفحه یا یک نامهی عاشقانه نیست، بحث ۲۳۷ صفحه است که تاروپودش با ادبیات جان گرفته است.
اگر دنبال یک داستان عاشقانهی ساده هستید، مطمئنا با خواندن چند صفحه خسته شده و این کتاب در کتابخانهی شما خاک خواهد خورد.
اما اگر از دل و جانت عاشق شعر و ادبیات فارسی هستی، این کتاب برای شما نوشته شده، جای جای کتاب سخن از عشق ناب است. کتاب را باید بلند بلند خواند، برای آن کسی که دوستش داری، یا بلند بلند بخواند برای تو، آن کسی که دوستت دارد.
نادر ابراهیمی سرایندهی عاشقانهی آرام یک گیلهمرد به یک بانوی آذری است. گاهی از زبان گیلهمرد و گاهی از زبان یک فرد سوم، از ماجراهای شروع عشق میگوید، از ساختن یک زندگی عاشقانه میگوید، از تلاش ستودنی آن دو برای هرچه بیشتر مهار کردن تبدیل عشق به عادت میگوید.
قلم نادر ابراهیمی، منحصر به خودش است. فرد دیگری در دنیای معاصر نمیشناسم که مثل او از ترکیب کلمات عادی، چنین جملات بامعنایی بسازد. تعابیر و جملات زیبایی دارد که گاهی چند بار تکرارشان میکنی، تا مزهی آنها را در اعماق دلت احساس کنی. این کتاب به خوبی احساسات عاشقانهی تو را به یادت میآورد، یا گزینهی خوبی برای غلیان احساسات توئی هست که اخیرا عشق را تجربه میکنی.
در جهان ماشینیای که ما زندگی میکنیم، خواندن چنین کتابهایی مانند نوشیدن یک لیوان شربت لیمو نعناع خنک در یک عصر آفتابی گرم، گواراست.