Behnam
Behnam
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

سرزمین مادری

ساعت 7:30 16 نوامبر 2019 است. معمولا این وقت ها داشتم با مادرم تلفنی حرف میزدم و تصویرش را می دیدم ولی امروز هنوز حرف نزدم و تصویرش را ندیده ام. نه که پسر بدی باشم. نمیتوانم حرف بزنم. نه این که قهر باشم, چند ساعتی است ارتباط اینترنتی به خارج از ایران مسدود شده است. خیر و شرش را نمیدانم ولی ان شا الله که خیر است! برای کسی که به راحتی با هر محیط جدیدی خو می گیرد شاید موضوع بزرگی نباشد. شاید بگویید که میان این همه دغدغه این دغدغه چیز بزرگی نیست. چند روز دیگر همه چیز به حالت عادی خودش برمیگردد و تو تا دلت بخواد میتونی مامانت رو ببینی. احتمالا هم درست میگید. کنار چیزهای دیگر یه لحظه به این فکر کنید که چقدر زندگی ما آدم ها به طرز بی معنی به هم وابسته است. یه جایی یک نفر (احتمالا بیشتر از یک نفر) تصمیم می گیرد قیمت بنزین را تغییر بدهد. یه جای دیگر مردمی تصمیم میگیرند به این کار اعتراض کنند. یه جای دیگر, مادری که در هیچ کدام از این دو تصمیم هیچ نقشی نداشته است وقتی صبح از خواب بیدار می شود نمیتواند تصویر پسرش را ببیند. این غیرخطی بودن, غیر قابل کنترل بودن زندگی الزاما چیزبدی نیست. اگر به داستان زندگی آدم های موفق علاقه مند باشید احتمالا متوجه شده اید که زندگیشان پر است از این جور اتفاق های غیرخطی که از شانس خوبشان برای آن ها معنی فرصت و بوی موفقیت داشته است. داشتم به این فکر میکردم که اگر خدای نکرده حال عزیزانم خوب نبود هم میتوانستم راحت راجب زندگی بزرگان و بنزین برایتان متن بنویسم یا نه. احتمالا نه. ان شاالله که خیر است ولی اگر خیر نباشد چی؟

ایرانسرزمین مادریمهاجرت
چه بخواهیم و چه نخواهیم, انسان به ذات موجودی مظلوم و تنهاست. و شاید بتوان امید داشت که اجتماع و ارتباط این مخلوقات مظلوم بتواند از غم این داستان کم کند. دوست دارم اینجا با نوشتن بخشی از این حرکت باشم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید