به لحاظ مبنایی مسالهی نظام جمهوری اسلامی مسالهی عقلانیت است و در این مطلب میخواهیم به روش ملاصدرا کمی در این موضوع صحبت کنیم.
میگوید انسان دارای چهار مرحلهی تکاملی معنوی است. مرحلهی اول نباتی است که انسان درون رحم مادر و به صورت جنین حضور دارد. در این مرحله آگاهی وجود ندارد و نیازهای انسان از طریق وابستگی فیزیکی به بدن مادر تامین میشود. او در این مرحله دارای وجود بالفعل نباتی و بالقوه حیوانی است.
در مرحلهی بعد انسان از شکم مادر متولد میشود و وارد مرحلهی حیوانی میشود. او در اینجا بالفعل حیوانی و بالقوه انسان نفسانی است. واکنشهای او در این مرحله غریزی است. مثلا در هنگام گرسنگی و ترس گریه میکند بدون آنکه نسبت به ماهیت گرسنگی یا گریه آگاهی داشته باشد. در این مرحله ادراک انسان مبتنی بر حواس پراکندهی اوست که هنوز مجتمع نشدهاند. مثلا اگر یک صحنهی وحشتناک ببیند چشمانش را میبندد و هنوز نسبت به شناخت خطرات بالقوه آگاهی ندارد.
مرحلهی سوم انسان نفسانی است. در این مرحله حواس انسان در قالب یک حس مجتمع، واحد و دارای شخصیت متمرکز میشوند و امکاناتی فراتر از حس از قبیل تخیل و تعقل و تفکر راجع به خویشتن یا تفکر دربارهی خویشتن به مثابه یک سوژه (خودآگاهی) در انسان توسعه مییابد. این افراد اصحاب یمین هستند که از درک موضوعات مجرد ناتوان بوده اما با پیروی و دنبالهروی از آدمهای درست سوار بر کشتی هدایت شده، از رذایل دنیوی دور مانده و به بهشت میرسند.
اصحاب یمین یا آدمهای نفسانی هنوز از قید منیت و حجاب خویشتن آزاد نشدهاند و اگر به سعادت رسیدهاند به دلیل مصلحت خودشان بوده. به گفتهی امام علی عبادت اینها مانند عبادت تاجران و بزدلان (یا بردگان) است و نه آزادگان.
اما در مرحلهی تکاملی چهارم که تنها نصیب انسانهای آزاده میشود انسان به درجهی کامل عقلانیت میرسد. این عقلانیت آزاد مجرد از اشیاء است. به بیان مذهبی اینها کسانی هستند که حقانیت معارف دینی را دریافتهاند و صرفا از راه حواس یا تعقل مبتنی بر منافع و مصالح یا تعقل مبتنی بر خویشتن به معرفت دینی نرسیدهاند بلکه حقیقت را به مثابه امری فینفسه درک نمودهاند. در این مرحله انسانها نفس خود را مرکز و محور قرار نمیدهند بلکه تنها نظر خداوند را که عین حقیقت و عقلانیت محض است میبینند و حقیقت را به عنوان آنچه که هست میشناسند و نه آنچه که به نفع خودشان است.
اگر مشابه کانت و هگل در پی یک چارچوب منسجم و فراگیر فکری برای این تکامل عقلانی باشیم میتوانیم این مراحل تکاملی را در زیست شناسی و نیز علوم سیاسی (تکامل حکومتها) و سایر جنبههای هستی مشاهده کنیم.
حکومت در مرحلهی نباتی هنوز فاقد تشخص است و مفهوم پایهی «کشور» هنوز شکل نگرفته است. وابستگی حکومت و قلمروی حکومتی به قدرتهای بیرونی (اعم از قدرت سیاسی بیرونی یا قدرت فاقد مقبولیت مردمی و در نتیجه خشن - به قول مولوی تا جنینی کار خون آشامی است) و فقدان هویت نشانهی چنین حکومتی است. قوانین در این مرحله خشن و بیرونی هستند.
حکومت در مرحلهی حیوانی دارای رفتار واکنشی و غریزی است. همانند یک گربه که در موقع احساس خطر از خطر میگریزد (در واقع از شرایطی که خطر در آن به وجود آمده) و خود هیچگونه اراده و تسلطی بر محیط پیرامونش ندارد، چنین حکومتی تحت تاثیر محیط شکل میگیرد و به همین نسبت تحت تاثیر محیط از بین میرود. بسیاری از حکومتها در خاورمیانه در این دسته قرار میگیرند و نوسانات فراوان در قدرت و ساختار حکومت که در این حکومتها وجود دارد هیچ چیزی به تجربهی جمعی و آگاهی تاریخی یا طبقاتی مردم اضافه نمیکند. قوانین در این مرحله ماهیت واکنشی و ابتدایی دارند یعنی بر حسب ضرورت به صورت ماده-تبصره و بخشنامه ابلاغ میشوند.
این را میدانیم که ایران قدیمیترین تمدن پیوستهی دنیاست و پیش از هر تمدن دیگری از مرحلهی اول گذر کرده است. گذر از مرحلهی دوم نیز با در نظر گرفتن قدمت مفهوم ایران و ایرانی میسر شده است.
حکومت در مرحلهی سوم (نفسانی) تشخص پیدا میکند و به واسطهی پیروی از سنتها و تاریخ گذشتهاش (که البته نیازمند وجود تاریخ است و در جایی مثل ایران وجود دارد) دارای یک کل منسجم و خودآگاه است. تجربیات گذشتگان، سنتها و حکمت همچون عامل راهنمای صالح سبب تحولات مثبت در جامعه میشود. قوانین در این مرحله شکلی آگاهانهتر بر مبنای سنتها دارند.
حکومت ایران مابین مرحلهی دوم و سوم قرار میگیرد. جنبههایی از حکومت ایران که دارای مبنایی در تاریخ و گذشتهی ما هستند در مرحلهی نفسانی قرار گرفتهاند و جنبههایی که عموما وارداتی بوده و سابقهای در تاریخ ما ندارند و ایدئولوژیک به شمار میآیند (نظیر انتخابات و احزاب که سبب پراکندگی نظریات و فقدان نظریهی حکومتداری در امور داخلی میشود) هنوز در مرحلهی حیوانی یا غریزی یا واکنشی قرار دارند.
مطالب مرتبط قبلی: