شاید حرفهایی که در ادامه قراره گفته بشه براتون یه تجربه مشترک باشه یا موضوعی که حتی برای مدتی کوتاه ذهن شما رو هم به خودش درگیر کرده. توی این متن میخوام در مورد «مرگ تخصص یا ظهور متخصصهای وابسته به بادنما» صحبت کنم.... اگه دوست داشتین از دریچه چشم من به این موضوع نگاه کنین، این مطلب رو تا انتها بخونین.
متاسفانه این روزها دسترسی سریع و بدون دردسر به منابع اطلاعاتی زیاد، باعث شده افراد خیلی زود احساس متخصص بودن داشته باشن و خودشون رو متخصص و کارشناس معرفی کنن. در طرف مقابل این گروه از افراد، با مردمی در جامعه مواجه هستیم که دنبال پیشرفت در هر زمینهای و یک شبه طی کردن ره صد ساله هستن و حاضر نیستن حتی کمی در مورد حوزهی کاری خودشون تحقیق کنن.
طی دو سال گذشته، با توجه به اینکه توی 2 حوزهای فعالیت داشتم که از بخت خوبم یا شاید بد ترند بودن، آدمهای زیادی رو دیدم که دنبال یک فرمول، یک جمله، یک سیگنال و یک راهنمایی بودن که زندگیشون رو متحول کنه. پیامهایی که برای من ناآشنا نبودند.
طی 6 سال اخیر که در حوزه دیجیتال مارکتینگ فعالیت داشتم، پیامهای خیلی زیادی میگرفتم با این مضمون که: «چه کار کنم پیج اینستاگرامم بترکونه؟»، «چکار کنم فروش سایتم زیاد بشه؟» و امثال این پیامها و سوالها. نکتهی جالب توجه این پیامها ناآگاهی و ناآشنایی با روند رشد نبود بلکه چیزی که ذهن من رو به خودش درگیر میکرد این بود که همهی این افراد به دنبال یک راه تضمینی برای پیشرفت کوتاه مدت بودند.
البته قسمت جالبتر ماجرا اینجا بود که وقتی میگفتم هیچ ورد جادویی وجود نداره، برای پیشرفت باید تداوم داشته باشی، تولید محتوای با کیفیت، پروموت کردن محتوا، پیگیری و در نهایت صبر، با این جواب مواجه میشدم: «خب اینو که خودمونم میدونستیم.»
ولی متاسفانه همین «خودمون میدونستیم»ها رو اجرا نمیکردن. یا اگر به مرحلهی اجرا میرسید صرفا با توجه به سرمشقهای افرادی پیش میرفتن که خودشون رو بعد از دو ماه فعالیت و مطالعه «متخصص» معرفی میکردن.
توی یک سال و نیم اخیر که به عنوان مدیر دیجیتال مارکتینگ تو یک صرافی ارز دیجیتال دارم فعالیت میکنم، همین رفتار رو در زمینه سرمایه گذاری و ترید ارزهای دیجیتال هم میبینم.
دایرکت شبکههای اجتماعی، کامنتهای سایت و حتی پیج شخصی من که مشخصا نه تریدر هستم نه متخصص این حوزه، باز هم پر از سوالهایی شده با این مضمون: «چه ارزی بخرم تا 2 ماه دیگه 100% سود بده؟»، «چی بخرم که سال دیگه بتونم باهاش خونه بخرم؟»، «چی بخرم که تا شیش ماه دیگه پایین نیاد و بتونم پولدار بشم؟» وقتی هم جواب میگیرن که باید وقت بذاری، یاد بگیری، خودت تحلیل کنی و با دانش خودت خرید و فروش کنی، میگن: «من که وقت ندارم.»، «من که کارم این نیست.»، «من هزارتا کار دارم، حالا چی میشه یه ارز معرفی کنید!»
به قول یکی از دوستان که خودش تریدر و سرمایه گذار حرفهایه: «من اگه میتونستم انقدر مطمئن بگم چی بخرید سود میده که الان تو جزیره شخصیم داشتم آفتاب میگرفتم، اینجا نبودم.»
خودم هم درگیر شرایط اقتصادی هستم، اینکه همهمون داریم تلاش میکنیم ارزش پولمون رو حفظ کنیم، درآمدمون رو بیشتر کنیم و تو این کشور با شرایطی که هست بتونیم به آرزوهامون برسیم. نگرانیها رو میفهمم و درک میکنم، ولی تجربه ثابت کرده کسایی که به دنبال مسیر میانبر برای رسیدن هستن، شاید در کوتاه مدت موفقیتهایی هم داشته باشن، اما معمولا ضرر بیشتری متحمل میشن.
یا افرادی که با هر ترند، تخصص عوض میکنن.
وجود چنین افرادی که دنبال یک شبه رفتن ره صد ساله هستن، باعث به وجود اومدن سو استفاده کنندهها و کلاهبردارها میشه. کسانی که به قول آرمان باباگل، پسوند اسمشون با ترندها عوض میشه. یک روز سوشال مدیا مارکتر هستن، یک روز مشاور سرمایه گذاری و سبدگردان در بورس، یک روز تریدر کریپتو و یک روز میخوان واسط شما برای رفتن به متاورس.
کسی که تا دیروز پیش پکیج فروش رویایی در اینستاگرام میفروخت، امروز متخصص NFT و متاورس شده.
کسی که تا چند وقت پیش بازاریابی شبکهای کار میکرد، امروز پکیج «تریدر حرفهای شو» میفروشه.
جالب اینه که این تغییر مسیر رو هم میذارن به پای اینکه ما جلوتر از زمان خودمون هستیم. ما فیوچریست هستیم. یادتونه میگفتیم اینستاگرام، حالا این دنیای جدید هم اینستاگرام آینده است، پس با من بیایید.
و با این حرفها خودشون رو حرفهای و متخصص معرفی میکنند.
مرگ تخصص زمانی اتفاق میافته که این دو گروه به هم میرسن و یکی از مشکلات جامعه امروز ما، نه در ایران بلکه در دنیا رو رقم میزنن. یعنی کسانی که بدون در نظر گرفتن عمق تخصص یک فرد، چشم بسته دنباله روی میکنند و کسانی که با اندک اطلاعاتی بدست اومده از دو ماه تحقیق، میخوان راه و رسم پیشرفت و پولدار شدن رو به بقیه یاد بدن و جیب خودشون رو پر کنن.
مرگ تخصص زمانی اتفاق میافته که به دنبال مسیرها و جوابهای کوتاه هستیم. زمانی که به جای تکرار و تمرین و استمرار دنبال قرص و کپسول موفقیت هستیم.
مرگ تخصص زمانی اتفاق میافته که شوآف آدمها به عمق دانستههاشون اولویت پیدا میکنه.
(یادمه یک نفر زیر پست یکی از همین افراد نوشته بود این حرف شما از نظر علمی اشتباهه، یک نفر دیگه جواب داده بود، استاد اگه اشتباه میکرد توی 1 سال بیزینسش انقدر رشد نمیکرد و بنز زیر پاش نبود)
متاسفانه این اتفاق رو در بقیه جنبههای زندگی هم میبینیم و محدود به موفقیتهای مالی نیست.
کسانی که دنبال نسخهای برای یک ازدواج تضمینی هستن.
کسانی که دنبال یک نقشه راه تضمینی برای زندگی با آرامش هستن.
و....
من منکر پیشرفت انسان، یادگیری مهارتهای جدید، تغییر حوزه کاری و... نیستم.
ولی به نظرم متخصص بودن در یک زمینه، از شروع یادگیری یه تخصص تا زمانی که تا زمانی که توانایی تدریسش رو داشته باشی، یا بخوای برای سرمایه و زندگی آدمها تصمیم بگیری، حداقل 2-3 سال زمان نیاز داره چرا که باید توی اون حوزه کاری، تجربه کسب کرده باشی.
ما هم باید یاد بگیریم برای اعتماد به شخصی درگیر ظواهر نشیم، کسی که ماشین خوب داره، جاهای لوکس میره، سفر خارجی میره، حتی سمینارهای خارجی شرکت میکنه، الزاما متخصص نیست. بدیهیه که منظور این نیست که کسی که این کارا رو میکنه متخصص نیست. حرف اینه که این چیزا متر و معیارمون نباشه.
تحقیق کنیم درباره آدمها، سوابقشون رو بررسی کنیم، عملکردشون رو بپرسیم و بسنجیم.
یادمون هم باشه که کارنامه هیچکس بدون خطا و اشتباه نیست. اکثرمون تو مسیر رشد و پیشرفتمون خطا، اشتباه و شکست داشتیم.
اینکه شاید یه روز کسی تو سازمانی به مشکل خورده، یا شخص دیگهای کسب و کار ناموفقی داشته و شکست خورده، دلیل بر بد بودنش نیست، آدمها را در طول تاریخ باید دید، نه برههای از زمان.
باید با آگاهی دادن در کنار هم تلاش کنیم تا نذاریم تخصص و متخصص واقعی دیده نشه و یا حتی در حالت بدتر نابود بشه.باید تلاش کنیم که جای تخصص رو شومنهای سطحی و آدمایی که با هر ترند، تخصص عوض میکنن نگیرن.