عنوان نوشته شاید هیچ حسی رو در شما بیدار نکنه، شاید هم مثل من یاد تعداد دفعاتی بیفتید که سوال های بی پایان فامیل ها مثل سیخی به قلبتون فرو رفته. در واقع هدفم از شروع این نوشته بیشتر این بود که بدونم تو خانواده های شما چی میگذره و چطوری با این قضایا کنار میاید؟یا اصلا چرا این صحبتا پیش میاد؟ من با نفس گفتگو در خلال دید و بازدید های عید مشکلی ندارم، بیشتر دوست دارم از دید شما بدونم که چه حسی به بعضی سوال های واقعا خصوصی که ازتون پرسیده میشه دارید؟
در فضای مجازی لطیفه های زیادی در مورد عید دیدنی و اصرار فامیل برای سر در آوردن از موضوعاتی که اصولا هیچ دخلی به اون فامیل نداره شنیدید و خوندید: از معدلت چند شده؟ و ترم چندی و کی درست تموم میشه؟ تا چقدر حقوق میگیری؟ و کی بچه داری میشی ؟و غیره که شما بهتر از من باهاشون آشنا هستید.
ریشه یابی این مشکل نه در حوزه ی تخصص منه و نه دانشش رو دارم، اما اون چه که به نظر من میاد، این قبیل سوال ها چندتا دلیل اصلی داره:
یک اینکه مشغولیت های زندگی آدم ها رو از هم دور کرده و کسانی که همدیگر رو سالی یکبار می بینن منطقا هیچ خاطره ی مشترکی برای تعریف کردن ندارن. پس ناچارا به بدیهی ترین و دم دست ترین موضوعات برای صحبت کردن دست میندازن تا حداقل فضا ساکت نمونه.
دو اینکه اصولا ما ایرانی ها توانایی بحث و گفتگو نداریم، این حقیقت تلخی هست که باید قبولش کنیم. پیش پا افتاده ترین موضوعات در جمع های ما به بحث تبدیل میشه،چرا که اصولا ظرفیت قبول نظر های متفاوت چیزی هست که در بین ما مردم میشه گفت از بین رفته است.و این باعث میشه موضوعاتی برای صحبت انتخاب بشه که فقط یک طرف رو درگیر کنه و نیاز به بحث پیش نیاد.
سوم از نظر من سرانه ی مطالعه ی پایینه.شاید بگید لازم نیست یک عید دیدنی ساده رو اینقدر فلسفی کنم ولی باید قبول کنیم که مطالعه ی نزدیک به صفر ما مردم دقیقا خودش رو در چنین جمع هایی نشون میده، جمع هایی که ما هیچ حرف مستندی برای گفتن نداریم و اطلاعاتمون محدود شده به مطالب سه خطی شبکه های اجتماعی که نه منشا مشخصی داره نه مبنای علمی درستی و با همین اطلاعات کم مباهات می کنیم. این میشه که برای کمتر به چالش کشیده شدن در مورد هایی که اطلاعاتی ازشون نداریم(که کم هم نیستن) ترجیح میدیم بار مکالمه رو بندازیم رو ضعیف های جمع و توجه همه رو به اونها جلب کنیم.
چهارم تعارف! تعارف کردن عضو لاینفک ما ایرانی هاست که در بعضی موارد حالت بغرنجی به خودش میگیره، تعریف های بیخودی و از دقیقا از سر بی حرفی از سر و رو و موی طرف مقابل که مصنوعی بودنش از فرسخ ها معلومه و البته به قدر لازم و کافی آزار دهنده است.همین تعارف ها هم باعث میشه دنبال دم دستی ترین موضوعات بگردیم که مثلا طرف مقابل رو مورد لطف و در واقع مورد آزار قرار بدیم.
این لیست رو میشه با موارد زیادی تکمیل کرد که امیدوارم در بخش نظرات کامل تر بشه و هدفم بیشتر این هست که کمی بیشتر به این موضوعات فکر کنیم،به صحبت هایی که ممکنه بعضا ناخواسته افراد دیگه ای رو معذب کنیم و باعث بشیم برای چند لحظه هم که شده از خوشمزگی ما احساس بدی بهشون دست بده. با توجه به این همه ی ما بزرگتر های آینده رو تشکیل خواهیم داد و ممکنه ناخواسته به همین اشتباهات دچار بشیم فکر کنم توجه به این موضوعات خالی از لطف نباشه.
شاد باشید.