ویرگول
ورودثبت نام
بهناز نوجوان
بهناز نوجوان
خواندن ۶ دقیقه·۶ سال پیش

با برادرت هم بدون قرارداد کار نکن!(قسمت دو)

بله. داستان تا اونجایی پیش رفت که یک خانم منشی حرفه ای و خفن البته تحت عنوان دستیار مدیرعامل وارد شرکت شد. این اتفاق دو هفته بعد از ورود من به اون شرکت شد. منشی با سابقه ای بود و خیلی حرفه ای عمل میکرد و به همه ی کارها میرسید و رئیس خیلی از ایشون راضی بود. از طرفی من هم خوشحال بودم که نه انگار شرکت وقتی داره همچین نیروهایی میگیره احتمالا شرکت خیلی خوبیه و من هم چسبیدم به کارم و هر کاری میگفتن به بهترین نحو ممکن انجام میدادم.

موعد حقوق دادن رسید، یعنی یک ماه بعد از ورود من و دو هفته بعد از ورود خانم دستیار به شرکت، فیش حقوق رو دادن که امضا کنیم، و من دیدم که دقیقا نصف حقوقی که طی شده بود برام واریز شده،‌ پرسیدم، گفتن دو هفته آزمایشی اول کار که حقوق نداره!! در حالیکه قبلا گفته بودن همون سه روز اول فقط آزمایشی هست که اگر کار بگیره حقوقش رو دریافت میکنید. خب این دومین قولی بود که زیرش زده شد و من بازهم به خودم شک کردم که حتما اشتباه شنیدم اون موقع و حتی به نوشته هام سر جلسه مصاحبه هم اعتنا نکردم. و طبعا خانم منشی هم به درد من گرفتار شد و چون دو هفته ی اول کارش با حقوق دادن مصادف شد هیچی نگرفت و خوب برای کسی با اون حد از حرفه ای بودن این رفتار که بدون هماهنگی قبلی بود خیلی سنگین تموم شد.

این موضوع رو نگه دارید، در همین اثنی گرافیستی حرفه ای وارد شرکت شد.(اینکه میگم حرفه ای چون من اولین فضای کاریم نبود میتونستم حرفه ای رو از آماتور تشخیص بدم و این گرافیست هم مثل خانم دستیار حرفه ای بود و گویا از آشناهای رئیس شرکت.

محض جمع بندی تا الان رئیس، اون کارمندی که تو اسباب کشی کمکش بود، خانم بالا دستی من، من، دستیار مدیرعامل و گرافیست اعضای شرکت رو تشکیل میدن.و من خوشحالم که دارم در یک محیط حرفه ای کار میکنم و ظاهرا همه چی داره به خوبی و خوشی تو شرکت جریان پیدا میکنه.

زیاد وارد جزئیات کسل کننده نمیشم.یکم که از نظر زمانی بریم جلوتر، یعنی حدودا یک ماه بعد، اون کارمند کمک اسباب کشی، خانم دستیار و گرافیست و حتی خانم بالادستی من دیگه تو شرکت نبودن! یعنی رفته بودن به طور کامل هم رفته بودن و من چون باهاشون در ارتباط بودم میدونستم چرا رفته بودن و در ادامه به شما میگم. چهار نیروی جدید وارد شرکت شدن. در این اثنی من میدیدم که از کارمندهای قبلی و حتی قبل ترش برای تسویه حساب میومدن و رئیس در حالیکه در شرکت بود میگفت بگید نیستم و چه بسا پیش میومد که از کارمندای قبلی وارد شرکت میشدن برای تسویه و ساعت ها تو قسمت انتظار مینشستن و رئیس با اینکه داخل اتاقش بود برای صحبت کردن بیرون نمیومد، در حالیکه خودش قرار ملاقات گذاشته بود.

اگر بپرسید که این کارمندا چرا رفتن به ترتیب میگم:‌ هیچکدوم حقوق هاشون رو نگرفته بودن و هر کدوم با تهمت های نارورا از شرکت بیرون شده بودن، خانم دستیار به اتهام دزدی و گرافیست به اتهام اعتیاد و خانم بالادستی من در واقع با دیدن این وضعیت فرار کرد و هیچکدوم هم چون قرارداد نداشتن(قرارداد قرار بود سه ماه بعد از شروع کار بسته بشه و گویا این رویه ی شرکت بوده که هیچکس رو بیشتر از سه چهارماه نگه نمی داشتن و این موضوع رو من با رفتن این نفرات و البته بررسی دفتر حضور غیاب متوجه شدم) ، علی رغم همه ی این ها من حق رو به رئیس میدادم بابت رفتارش و میگفتن لابد واقعا کاری کردن که مستحق این رفتار هستند.

موندن من در این شرکت از مرز سه ماه گذشت و طبق قول گذشته منتظر عقد قرارداد و رد شدن بیمه بودم، این خواسته ی من هیچوقت به نتیجه نرسید و با امروز و فردا کردن نهایتا به روزی رسیدم که سه ماه از حقوقم، سه ماه از بیمه ام با خرواری از تهمت ها برام موند و دقیقا به وضعی دچار شدم که همکاران قبلی بهش دچار شده بودم و مثل همه ی اونها دستم به هیچ جا بند نبود.

نشانه ها

برخلاف قسمت قبل که نشانه های ندید گرفته ام زیاد عیان نبود این بار نشانه های خیلی واضحی را ندید گرفتم و توجیه کردم:

  • رفتار رئیس با کارمندهای حرفه ای و سابقه دار به اون نحو بود پس با من آماتور قطعا بدتر میشد
  • درد مشترک همه ی اونها نگرفتن چندین و چندماهه ی حقوق هایشان بود و من این راهم ندید گرفتم
  • باز نکردن در، معطل کردن کارمندهای قبلی، بارها و بارها سر زدن اونها برای تسویه و نتیجه نگرفتنشون
  • اینکه اینهمه کارمند برای مدت های خیلی خیلی کوتاهی فقط در اون شرکت مونده بودن و بعد رفته بودن
  • از همه بدتر تهمت هایی بود که بعد رفتن هر کدوم از کارمندا پشت سرشون زده می شد، تهمت هایی که هر کدوم میتونست دودمان یک نفر دیگر رو به باد بده.

شاید بپرسید این نشونه ها واقعا این قدر واضح بودن و من ندید گرفتم؟ بله بودن و من خودم رو توجیه کردم که نه حتما اشتباه از اون افراد بوده و چون می خواستم به خودم ثابت کنم که من کارمندی خوب و منضبط هستم و این بلا ها سر من نمیاد ولی خب اومد و دقیقا مجموع بلاهایی که سر همه اومده بود سر من اومد.

چرا این ها رو گفتم؟

اگر شرکتی تابلو نداشت؛ اگر شرکتی جمعیت خیلی کمی داشت، اگر چیزهایی به نظرتون مشکوک بود، اگر سر بیمه و قرداد به موارد عجیب غریب برخوردید، اگر دیدید باهاتون روراست نیستن، اگر زیر تک تک حرفاشون میزنن و اگر محیط شرکت حرفه ای نیست، سریعا محل رو ترک کنید.

شاید من نتونستم شرایط بد اون شرکت و بعدا شرایط بد خودم رو اونطوری که باید و شاید قشنگ توصیف کنم ولی شما بدترین چیزهای ممکن رو به ذهن بیارید.

از شگردهای این شرکت ها اینه که حقوق شما رو تا اواسط ماه نگه میدارن، شما با خودتون میگید من که نصف ماه رو موندم بذار نصف دیگه ی ماه رو هم بمونم حقوقمو بگیرم و بعد میرم از اینجا بیرون و این دور تسلسل تا جایی که یک رکب بزرگ بخورید ادامه پیدا میکنید. دقت کنید که من با تجربه ی 4 و نیم ساله و تجربه ی محیط های مختلف وارد اینجا شده بودم و ندیدم خیلی چیزها رو. یعنی یک تازه وارد تر از من به راحتی قابلیت گول خوردن داره و همین موضوع خوراک این مدل شرکت ها رو تامین میکنه.

و قراداد تنها چیزی هست که میتونید بهش برای مراحل قانونی و شکایت های بعدی و کلا هر مشکلی که هست استناد کنید، اگر یک روز شرکتی برای نوشتن قرارداد تعلل کرد، کیفتون رو بردارید و برید بیرون!

این نوشته رو همینجا تموم میکنم، دوست دارم از چیزای خوب بنویسم، با یک جمله تموم میکنم:‌ با خودتون تعارف نداشته باشید. همین.

امیدوارم نظرات زیر این نوشته به مرور کلکسیون تکمیلی از رکب های شرکت های بی نام و نشون رو برای همه رو کنه و دیگه در این زمینه هیچکس حداقل برای یک مدت کوتاه هم که شده از زندگی سیر نشه.




قرارداد کاریکلاهبرداریحقوق
من مهندس کامپیوترم و علاقمند به طراحی سایت، طراحی گرافیک، تولید محتوا و ترجمه و هر کاری که ازم بربیاد. در اوقات فراغت و غیرفراغتم کتاب می خونم و کتاب و لذت می برم. تو کارهای هنری هم دستی بر آتش دارم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید