نوشته شده در تاریخ ۱۳۹۷-۱۱-۰۸ توسط بهزاد عزتی
اگر این دو پست مرتبط با دانشگاه (۱ و ۲) را نخواندهاید، پیشنهاد میکنم یک نگاهی به آنها بیندازید.
البته خیلی هم ربطی به این نوشته ندارد اما شاید برایتان جالب باشد دانستن این تجربهها.
ماجرا از این قرار است که دانشگاه ما چند سالی هست که یک خبرنامه (بولتن) داخلی چاپ میکند.
این رویه در زمان ریاست قبلی دانشگاه شروع شد و در زمان ریاست فعلی هم ادامه دارد. اگر اشتباه نکنم هر دو هفته منتظر میشود.
یک برگه در اندازهی A3 که در آن اطلاعات و اخباری از دانشگاه داده میشود.
اطلاعات و اخبار که… بیشترش مربوط به میشود به رئیس دانشگاه و بازدیدهایش و پیامهایش و رئیس بزرگتر دانشگاه و پیامهایش و بازدیدهایش.
نمیدانم به سازمانها و ادارات دیگر شهری میرود برای دیده شدن یا خیر اما در دانشگاه خودمان همیشه در کنار در آسانسورها و در راهروها دیدهام آن را. یک سال بیشتر میشود که پیگیر این خبرنامه هستم.
اگر تجربه دنبال کردن یک روزنامه یا مجله را داشته باشید کم کم نوع نگاه آن نشریه برایتان جالب میشود.
خیلی راحتتر نسبت به کسی که برای اولین بار با آنها برخورد میکند قصد نویسندگان را درک میکنید. برایتان جالب میشود نوع نوشتن تیترها و انتخاب عکسها. حتی جای قرار گیری عکس و مواردی از این دست.
در این مدت متوجه شدم این بولتن تمام تمرکزش چاپ عکس آقای رئیس هست. آنهم به تعداد زیاد. این قدری که که شاید بشود گفت بولتن آقای رئیس است تا دانشگاه.
شده بازی برایم شمردن اینکه عکسهایی که آقای رئیس درآنها هستند چند عکس از مجموع عکسها میشود.
تقریبا همیشه ۷ از ۱۰ یا ۶ از ۱۰ بود البته تا الان. این چند سری آخر قبل از پایان دوره ریاست رئیس قبلی رسیده بود به ۹ از ۱۰ یا ۱۱٫
به طوری که برای کسی که این خبرنامه را میخواند این ذهنیت شکل میگرفت که تمام اجزای سازمان را جز با حضور جناب رئیس قابل کار کردن نیستند. همه جا بودند. از شرکت تا فلان مراسم مذهبی تا فلان جلسه شهری تا فلان بازدید سرزده با دوربین و عکاس و …
گهگداری این نقد را به معاونین آن رئیس قبلی میگفتم که آخر این که نشد بولتن خبری، شده بولتن تبلیغاتی. خیلی تصویر خوشایندی ندارد و بهتر است مطالب دیگری هم در آن باشد. خلاصه نه نقد من جدی بود و نه نقدپذیری دوستان.
گردش روزگار به گونهای رقم خورد که رئیس قبلی، صندلی ریاست را در شرایطی دراماتیک به رئیس بعدی تحویل داد. یک ماهی گذشته بود و هنوز آن بولتنهای مزین به رئیس قبلی بر دیوارها بودند. برایم جالب بود که کی آنها را جمع میکنند و رویکرد ریاست فعلی به این قضیه چه خواهد بود. یک روزی دیدم که همه بولتنها جمع شدهاند و جایشان چیزی نیامده و خالی است.
روزی با یکی از معاونین گپ میزدم. ایشان تجربه معاونت در هر دو دوره ریاست را داشتند. و بسیار کارکشته بودند.
در میان حرفهایمان ماجرای بولتن را به او گفتم و همان نقد را تکرار کردم و این که به نظر میرسد ریاست جدید این رویه را تکرار نکند.
این دوست عزیز نکتهی ظریفی را گفت. از این موضوع پرده برداشت که:
فکر نکن رئیس میگوید حتما برای من فلان کنید و بهمان. قطعا بدش نمیآید اما گاهی اوقات افراد زیر دست به قدری افراط میکنند در عرض جاننثاری که فرد مخاطب هر چه قدر هم که مقاومت کند، بالاخره قافیه را میبازد.
نقدت در مورد رئیس قبلی به جا، اما در مورد رئیس جدید چه میگویی که روز گذشته ایشان قرار داشت تا ساعت ده صبح به دیدن فرماندار شهر برود، اعضای تحریریه!!! این بولتن ساعت ۸ آمدند با متن آمادهی گزارش دیداری که هنوز رخ نداده. که چه؟ جناب رئیس تایید بفرمایید. تا بعد جلسه به آن عکس را هم اضافه کنیم.
حالا فکر میکنی رئیس چه قدر میتواند در مقابل این شکل رفتاری مقاومت کند؟
بعد از یکی دو هفته، دوباره بولتن بود به همان شکل و عکس آقای رئیس جدید بود به همان شکل. فقط آدمش عوض شده بود. همان اخبار و همان شیوه نگارش. همان ریاستهای بزرگ و بزرگتر و …
خیلی نقدی ندارد. واضح است. ربطی به دانشگاه هم ندارد. واضح است.
پینوشت: این نوشته پیش از این در وبلاگم منتشر شده بود.