چندین ساله درباره مبحث موفقیت ، فرمول های به موفقیت رسیدن و در این بین هم کتاب های نویسنده های مختلف مثل دانیل کانمن ، نسیم طالب ، مطالب شعبانعلی و بچه های متمم رو مرتب مطالعه میکنم.
اول بیاییم موفقیت رو از جوانب مختلف بررسی کنیم :
در این بین معمولاً دو نوع تعریف وجود داره اولی میگه که موفقیت یعنی به هدفی که در سر داریم برسیم و مهم نیست اون هدف برای افراد دیگر جامعه موفقیت محسوب بشه یا نه همینکه خود فرد اون رو موفقیت بدونه کافیه .
تعریف دوم میگه که موفقیت یعنی رسیدن به هدفی که دوست داری و همچنین به واسطه این هدف باید بتونی نیازمندی های اولیه زندگیت رو برطرف کنی که در واقع میشه انجام دادی کاری که برات خوشاینده و درآمد ایجاد میکنه .
نظر شخصی خودم به تعریف دوم نزدیک تره و بنظرم این یه مسئله شخصیه نه یک تعریف جامع و واحد که بخوایم به همه تحمیل کنیم .
در بخش دوم بنظرم بهتره که این مسئله رو مدنظر قرار بدیم که همونطور که هرچیزی در بازار بهایی داره ، به موفقیت یا هدفی رسیدن هم دارای هزینه ای بس گزاف است و اگر کسی خودش رو موفق نمیدونه در اصل یا از هزینه ی اون خبر نداشته یا خبر داشته ولی حاضر نشده هزینه ای پرداخت کنه . مثلاً کسی که حاضر نیست روزانه حداقل 7 8 ساعت درس بخونه خب طبیعیه که در کنکور به اون هدف بزرگی که میخواد نمیرسه . یا کسی که میخواد تخصص خاصی رو کسب کنه بدون شاگردی کردن ، بدون دود چراغ خوردن ، بدون تحمل کلی نا امیدی و سختی راه بعیده که بتونه به هدفش برسه .
محمدرضا شعبانعلی در مصاحبه ای با مرکز کارآفرینی دانشگاه شریف درباره اینکه تعریف شما از موفقیت چیه ازش سوال میشه و پاسخ جالبی میدن که اون پاسخ رو میتونید بخونید :
محمدرضا شعبانعلی : موفقیت از ریشهی وفق است، یعنی همجهت بودن. اگر شخصی با اصول خودش همجهت باشد، موفق است. همهی تلاش ما در زندگی شاید این است که به طریقی شرایط زندگی را به سمت اصول خودمان تغییر دهیم و همراستا کنیم. آدمهای ناموفق مشکلی دارند: اکثر آنها آن اصول را ندارند و البته اقلیتی اصول را دارند، ولی با آنها همراه نیستند. یکی از اصول من این است که وقتی میخواهم دنیا را ترک کنم، بگویند که دنیا با بودن و نبودن من یک مقدار فرق داشت. اصل بعدی این است که خوشحالی را در جامعه بهینه کنم. به چه معنا؟ مثلا من اگر 5000 تومان از جیبم کم بشود یا از دستم برود، احتمالا به اندازهی 10 واحد ناراحت میشوم به خاطر این که 10 میلیون تومان در جیبم است، ولی یک رفتگر سر کوچه اگر 5000 تومان بگیرد، به اندازهی 1000 واحد خوشحال میشود چون در مقایسه با درآمدش این مبلغ یک تغییر جدی است. من همیشه میگویم ای کاش بتوان این فرهنگ را جا انداخت که به دنبال افزایش رضایت باشیم. من یک روز تعطیل هم ندارم. هر روز هفته کار میکنم. با همین ساعت کار، شبی دو ساعت بیشتر خواب ندارم و احساس میکنم باید یک نارضایتی در زندگی من به وجود آید و من چیزی را از دست میدهم؛ ولی به چیزهایی که اضافه میشود نگاه میکنم. چون این اصل رعایت میشود، راضی هستم و خودم را موفق میدانم نه به این خاطر که پولدارام، که نیستم؛ به خاطر این که زندگیم با این دو، سه اصلی که دارم هم راستاست. ( + )
نقل قول بالا هم از نسیم طالب هم خیلی جالبه میگه که مردم به موفقیت شما ، ثروت شما ، هوش شما ، نگاه شما و وضعیت شما حسادت میورزند اما به ندرت در مورد خِرَد شما حسودی میکنند .
که بنظرم منظورش از خرد اینه که بیاییم ببینیم طرف چه راه هایی رو رفته و در این بین چطوری این بینش رو بدست آورده ، چه دانش ها و مهارت هایی رو کسب کرده و در کل چه مدل ذهنی داشته که به موفقیت امروزش منجر شده ؟
مثلا هرکسی شعبانعلی رو ببینه میگه خوشبحالت برای خودت متمم رو داری ، مشاوره میدی کلی پول میگیری . اما بنظرم هوشمندی اینه که بیای بررسی کنی چی شد که شعبانعلی تصمیم گرفت در کنار شرکت مشاوره مدیریتی پارس فعالیتش رو به اینترنت منتقل کنه و متمم رو راه بندازه ؟ چی شد که رادیو متمم راه افتاد؟ چی شد که سال 84 از مکانیک به MBA تغییر رشته داد و رتبه 1 کنکور و در دانشگاه شریف قبول شد ؟ توی دوره ی 84 شریف شعبانعلی کلی همکلاسی داشته ، چرا الزاماً همه ی اون ها به این جایگاه نرسیدن ؟
در بخش های بعدی سعی میکنم این مطلب رو بصورت بسط دار با هم ادامه بدیم تا به یک نتیجه گیری مطلوب برسیم .