اگر قبول کنیم که با وجود تفاوت های ژنتیکی و ویژگی های منحصر به فرد ، فرم کلی نیازهای بشر تقریباً از یک جنس و ساختار است پس باید بپذیریم که احتمالا الگو های کلی وجود دارد که می تواند در احساس شادی و شور و شعف ما موثر باشد .
هرم مازلو یک نظریه ی مقدس نیست که فکر کنیم 100% درست است بلکه به قول شعبانعلی تمامی مدل ها در علم غلط هستند فقط با این تفاوت که بعضی از آن ها کمتر غلط هستند!
نظریه مازلو به صورت یک هرم است که 4 مورد اول به عنوان نیاز های ضروری و مورد پنجم بعنوان نیاز وجودی یا نیاز اعلی شناخته می شود .
هرم مازلو به این صورت است که ارضای نیازهای لایه ی پایینی پیش نیاز رسیدن به لایه های بالاتر است یعنی برای ارضای نیاز 5ام باید نیاز های لایه ی 1 تا 4 برطرف شده باشد .
قبل از اینکه به مورد پنجم یعنی Self-Actualization برسیم اجازه دهید درمورد این واژه کمی بیشتر تحقیق کنیم ، در متون و کتاب های مختلف این واژه "خودشکوفایی" معنی شده است که به نظر من معنی درست آن را منتقل نمی کند . واژه ی Self-Actualization از ترکیب دو واژه Self و Actualize درست شده است .
معنی Actualize چیست ؟
در دیکشنری کمبریج آمده است که معنی کلمه Actualize برابر است با : ممکن ساختن احتمالی که امکان وقوع آن وجود دارد . کلمه ی Self هم که یک اسم است در اینجا به معنی خود است . از آنجایی که با کلمه ی ترجمه شده ی خودشکوفایی ارتباط نمی گیرم اجازه دهید در ادامه همان واژه ی Self Actualization را به کار ببرم . ( اگر یک تعریف جایگزین از من بخواهید ، من "بروز پتانسیل های فردی" را می پسندم .)
5. ا Self-Actualization : آخرین هرم سلسله مراتب نیاز ها است که در اصل به معنی به وقوع پیوستن پتانسیل ها و استعداد های وجودی یک فرد اشاره دارد یا به عبارتی دیگر به معنی تبدیل شدن به بهترین نسخه ی خود است . اشخاص ممکن است روی این نیاز به شدت تمرکز کنند برای مثال یک شخص ممکن است میل شدیدی داشته باشد که والدین ایده آلی شود یا فرد تمایل دارد که از لحاظ ورزشی ، شخصی یا تحصیلی خود را عرضه کند . برای دیگران این نیاز ممکن است به شکل علاقه به بروز خلاقیت ، نقاشی و عکاسی یا اختراعات مختلف بروز پیدا کند .
مازلو معتقد بود که فقط ۲ درصد انسان ها به این مرحله می رسند و او با مطالعه ی ۱۸ نفر که فکر میکرد به این مرحله رسیده اند (شامل آبراهام لینکلن و آلبرت اینشتین ) ویژگی انسان هایی که به مرحله ی Self Actualization رسیده اند را نوشت :
مازلو گفته که نیاز نیست الزاماً ویژگی های بالا را داشته باشیم تا به مرحله ی آخر سلسله مراتب نیاز ها برسیم و این نشانه ها ممکن است در انسان های دیگر که به این مرحله نرسیده اند هم وجود داشته باشند .
مازلو Self Actualization را با کمال گرایی یکسان نمی داند زیرا ممکن است یک فرد خجالتی ، بی فایده ، بیهوده و بی ادب باشد اما همچنان به این مرحله برسد و پتانسیل های خود را در زمینه ای دیگر بروز دهد .
به نظر می رسد مشکلی که اکثر ما مردم داریم این است که از آخر سلسله مراتب نیازها زندگی را شروع میکنیم ، یعنی از ابتدا و حتی بچگی سعی میکنند ما را در مسیر خلاقیت و نبوغ و کشف استعدادها قرار دهند و بعد به مرحله ی احترام و عزت نفس ببرند و سپس به عشق و احساس تعلق برسیم و در آخر دنبال امنیت باشیم ! راهی که شاید باید به شیوه ای دیگر شروع میکردیم .
پی نوشت : به این نوشته نه به عنوان یک نظریه مقدس سفت و خشک بلکه به عنوان تکه پازلی برای کشف و رسیدن به رضایت و خوشبختی درونی نگاه کنید شاید بعضی از قسمت های این نوشته بتواند پازل خوشبختی شما را کامل کند !
پی نوشت : کشورهای مختلف با سیاست گذاری های مختلف می توانند در طی کردن این سلسه نیاز ها به شهروندان کمک کنند ، برای مثال به نظر می رسد کشور های توسعه یافته امکان برطرف کردن نیاز های ضروری (1 تا 4 ) را برای شهروندان به سادگی فراهم کرده اند( با ایجاد رونق اقتصادی و رفاه برای شهروندان ) و در حال عبور به سمت نیاز های وجودی ( Growth needs ) هستند اما شهروندان در کشور های کمتر توسعه یافته به نظر میرسد به دلیل مشکلات در زمینه ی سیاست گذاری و اقتصاد در لایه دوم و سوم متوقف شده اند .
منبع : SimplePyschology