ویرگول
ورودثبت نام
بهزاد کولیوند
بهزاد کولیوند
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

یک عاشقانه آرام از نادر ابراهیمی(بهزاد کولیوند)


«دیگر معجزه ای در کار نیست. زندگی را با چیز های ساده، پر باید کرد. ساده ها سطحی نیستند. خرید چند سیب ترش می تواند به عمق فلسفه ی ملاصدرا باشد.»-از متن کتاب.-

یک عاشقانه آرام، داستان مردی گیلکی و اهل سیاست و زنی آذری و مبارز است که در بحبوحه انقلاب 57 دل باختۀ هم می شوند و خانه به دوشی شان شروع می شود. روایت داستان به قدری گیراست که ورقه های کتاب را هم عاشق می کند چه رسد به مخاطب. نادر ابراهیمی مثل پیری که می خواهد داستان یک عمر طولانی از عاسقانه زیستن اش را روایت کند، دست خواننده را می گیرد و به درون روزمرگی های عادی اما دل چسب زندگی اش می برد. دیگر معجزه ای در کار نیست. عاشقانه زیستن یعنی پر کردن زندگی از روزمرگی های ساده اما متعمدانه و نه از روی عادت. عادت کردن به هر کاری آن کار را از اعتبار می اندازد. این شاید یکی از مفاهیمی در این کتاب است که با قلمِ فوقِ تصورِ نادر ابراهیمی جا می افتد. عادت ضد عشق است و همچنین در خاطرات زندگی کردن به جای زندگی کردن.

«خداوندا! کینه ام را از دشمنان میهنم عمیق تر کن و زخم روحم را چرکین تر.

خداوندا! خوف از ظالم را در من بمیران و توان آن عطایم کن که تخت سینه ی ناکسان بکوبم، بی ترس از عواقب خوف انگیزش.

خداوندا! کینه ام کینه ام کینه ام ... .»-از متن کتاب.-


داستان کتاب با آشنایی آن دو شخصِ بی کله و مبارز شروع می شود و آوارگی ها و رنج هایی که می کشند و همه تلخ کامی های شان را با مبارزه توجیه می کنند اما بعد که انقلاب می شود دیگر علتِ معلولیتِ زندگی شان از بین می رود و تا حدی احساس بی حاصلی می کنند. حل کردن این چالش، برگ زرین این کتاب است. نادر بعد از طرحِ این مشکل به عاشقانه ترین شکل ممکن به حل کردن اش می پردازد.

کتاب مثل همه آثار ابراهیمی پر است از واژگانِ بی نظیر و کشف نشدۀ زبانِ ماورایی فارسی. واژگان مسحور کننده ای که همه در خدمت داستان هستند و اصلا توی ذوق نمی زنند و فخر نمی فروشند. این کتاب را یک بار برای داستانش باید خواند و بار دیگر برای واژگانش.

«هیچ چیز همچون اراده به پرواز، پریدن را آسان نمی کند.»-از متن کتاب.-

این کتاب در واقع یک درس زندگی است. یک برنامه برای یک عمر طولانی. برنامه ای که همه اش زندگی است. زندگی ای که در آن عشق به دیگری، مردم، وطن و خدا موج می زند. این کتاب تاثیر زیادی بر نوع نگاه خواننده به زندگی و اطرافیانش و روزمرگی هایش می گذارد.

یک عاشقانه آرام همان طور که گفته شد تاثیر بسزایی در زندگی انسان می گذارد و مثل یک واعظِ رسا سخن جان را جلا می دهد. اما شاید این بالای منبر رفتن های زیاد نقطه ضعف این کتاب باشد. انگار نادر بالای منبر وعظ می کند و این وسط ها هم کمی قصه می گوید. دوست داشتم که قضیه کاملا برعکس بود و بیشتر قصه می گفت و آن وسط ها ایده های ارزشمندش برای زندگی را.(البته کلماتش آن قدر جان دار هستند که پای منبر نشستن اش را هم دل چسب می کند.)

نادر ابراهیمیزندگیکتابیک عاشقانه آرامنشریه دانشجویی
نوشته‌های من در مورد کتاب‌هایی که می‌خونم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید