ویرگول
ورودثبت نام
خبرنگار۱۴۰۱
خبرنگار۱۴۰۱آرشیو اخبار گروه رسانه و خبر ، اخبار مرتبط با طرح ملی سلامت ، اشتغالزایی و کارآفرینی - اخبار صنایع - اخبار حقوق بشر - اخبار سازمان استاندارد - اخبار ورزشی - اخبار هنرهای رزمی - اخبار شخصی
خبرنگار۱۴۰۱
خبرنگار۱۴۰۱
خواندن ۱ دقیقه·۴ ماه پیش

صدای عشق و ایثار در مسیر اربعین: تحلیل شعر معنوی دکتر حجت بقایی" / کربلا، انتقالی، و صدایی که آشنا نبود

"صدای عشق و ایثار در مسیر اربعین: تحلیل شعر معنوی دکتر حجت بقایی" / کربلا، انتقالی، و صدایی که آشنا نبود

سرویس فرهنگ و هنر// به مناسبت نزدیک شدن به اربعین حسینی، شعر زیبایی از دکتر حجت بقایی برای تحلیل و بررسی انتخاب شده است. این شعر، با فضایی سرشار از معنویت و تأمل، توانسته است به خوبی احساسات عمیق و حال و هوای ویژه این ایام را به تصویر بکشد.

دکتر بقایی در این اثر، با زبان ساده و در عین حال پرمحتوا، مضامین عاشورایی و عشق به امام حسین (ع) را به شکلی هنرمندانه بیان کرده است. تصویرسازی‌های شاعرانه و استفاده از استعاره‌های قوی، مخاطب را به دنیایی معنوی و پرفراز و نشیب هدایت می‌کند که بازتابی از آرزوها و دردهای شیعیان در مسیر پیاده‌روی اربعین است.

ساختار شعر، متناسب با موضوع، ریتمی روان دارد و حس همدلی و وحدت را تقویت می‌کند. انتخاب واژگان ساده اما تأثیرگذار، باعث شده است که پیام شعر به سرعت در دل خواننده نفوذ کند و او را به تفکر درباره ارزش‌های اربعین و اهمیت پایبندی به راه امام حسین (ع) وا دارد.

در نهایت، این شعر نمونه‌ای از ادبیات مذهبی است که هم از لحاظ محتوایی و هم از نظر فرم، توانسته است ارزش‌های فرهنگی و دینی را به بهترین شکل منتقل کند.

تهیه کننده گزارش: سرویس فرهنگ و هنر _ خبرنگار: امیدی

شعر: کربلا، انتقالی، و صدایی که آشنا نبود

(سراینده : دکتر حجت بقایی)

اتفاقی افتاد

بی‌دعوت، بی‌تعبیر

بدون دلیل

نه خرافه بود

نه فکر

فقط افتاد

و من

در دلش

افتادم

از نوجوانی

سفر می‌رفتم

کربلا

مشهد

قم

شیراز

همه جا را دیدم

نمی دانم چطور

اصلا مهم نیست

اما حالا که نگاه می‌کنم

انگار خودم را ندیدم

بعد از یک تغییر

بعد از یک انتقال بی‌کلام

همه چیز پرید

سفرها

دل‌تکانی‌ها

نورها

حتی حس رفتن...

و من

کس دیگری شدم

گاهی

احساس گناه داشتم

بی‌دلیل

بی‌نام

چرا نمی‌روم؟

چرا دیگر

دل کربلا ندارم؟

چرا مشهد برایم سنگین شده است؟

چرا از سفر

فرار می‌کنم؟

تا این‌که

در خواب

صدایی مرا صدا زد

آشنا نبود

اما می‌گفت:

"تو را می‌شناسم."

بارها تکرار شد

تا بالاخره

رفتم

رفتم به آدرسی

در دل شهر

کنار خواهر امام

در رشت

در سایه‌ی یک امامزاده

و آن‌جا

چیزی نفهمیدم

جز این‌که

موقع بیرون رفتن

چشمانم افتاد به قبری

گوشه‌ای

ساده

خاموش

نام خلبانی را داشت

از پروازی که

من

از آن

جا

مانده بودم...

چیزی در من شکست

رفتم

تا جایی که هواپیما افتاده بود

سکوت

خاطره

دوستان نزدیک

ترس

خاک

گریه

بی‌خود، بی‌صدا، بی‌وقفه...

بعد

خانه‌ی پدری

مادرم گفت:

"بیا، بریم قم."

و من

این‌بار

گفتم بریم

در حرم

خجالت می‌کشیدم

از خدا

از حضرت

از خودم

زیارت کردم

بی‌کلمه

بی‌جرئت

و چند روز بعد

جلوی در اداره

پرچمی دیدم

از قم آمده بود

پرچم حرم حضرت معصومه

نفس کشیدم

نه مثل همیشه

نمی‌دانم چه شد

فقط...

اشک ریختم

من مذهبی نیستم

بی‌مذهب هم نیستم

من انسانی‌ام

با قلبی

که گاهی راهش را گم می‌کند

گنهکارم شاید

ولی نه بی‌راه

فقط نمی‌دانم

راز این دنیا را

و شاید

قرار نیست

هیچ وقت هم بدانم

نویسنده: دکتر حجت بقایی

#شعر_نو

#زیارت

#مشاور_تحقیق_و_توسعه

#آرزوی_زیارت

#کربلا

#قم

#مشهد

#نقد

#گزارش_خبری

#روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه

انتقالکربلا
۴
۰
خبرنگار۱۴۰۱
خبرنگار۱۴۰۱
آرشیو اخبار گروه رسانه و خبر ، اخبار مرتبط با طرح ملی سلامت ، اشتغالزایی و کارآفرینی - اخبار صنایع - اخبار حقوق بشر - اخبار سازمان استاندارد - اخبار ورزشی - اخبار هنرهای رزمی - اخبار شخصی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید