بیژن آریانا
بیژن آریانا
خواندن ۵ دقیقه·۴ سال پیش

آیا توانایی تصور وضعیت مطلوب را داریم؟

آیا الگوی طراحانه اندیشیدن می تواند راه حلی برای مشکلات بزرگ امروز ما باشد؟ در این نوشته های کوتاه سعی دارم در این زمینه ایده پردازی کنم. توجه کنید که این نوشته ها بر مبنای داده های علمی نیستند و بیشتر نقطه شروعی برای زایش ایده های جدید یا طرح پرسشهای محوری در این زمینه هستند. این دومین نوشته از این مجموعه است که اهمیت تصور وضعیت مطلوب را بررسی می کند. مجموعه کاملی از این نوشته ها در وبسایت جامعه پژوهش طراحیِ زاین به آدرس http://zign.ir/ قابل دسترسی است.

اگر طراحی را روشی نظام مند برای تغییر وضعیت فعلی به وضعیت مطلوب بدانیم، گام نخست برای رسیدن به وضعیت مطلوب، تعریف وضعیت مطلوب است. بدیهی است که وضعیت مطلوب، می تواند از دیدگاه هر فرد کاملا متفاوت به نظر برسد. اما گاهی در یک گروه انسانی امکان رسیدن به توافق در مورد برخی ویژگیهای وضعیت مطلوب وجود دارد. این امکان توانایی طراحی یا باز طراحی سیستمهای مختلف را برای تحقق وضعیت مطلوب ممکن می کند. به نظر می رسد، رسانه های پرمخاطب، صرف نظر از اینکه داخلی باشند یا خارجی، رسمی باشند یا غیر رسمی، همه به صورت آگاهانه یا غیر آگاهانه قدرت تصور یک وضعیت مطلوب را از ما گرفته اند.

در اینجا با طرح یک مثال سعی می کنم تاثیر رسانه را در عقیم کردن توانایی ما برای تصور وضعیت مطلوب روشن تر کنم. بسیاری رسانه ها در مورد مسأله آمورش زبان در ایران صحبت می کنند. اما تصویر مطلوب مسأله آموزش زبان چیست؟ مثلا قرار است به جایی برسیم که اگر کسی برای کار از اصفهان به ارومیه نقل مکان کرد نیاز به مترجم داشته باشد؟ یا مثلا در نقطه مقابل به جایی برسیم که هیچ کودکی زبان بومی منطقه خودش را نفهمد؟ نکته جالب اینجاست که در نظامهای آموزشی موفق دنیا مثلا در شمال اروپا، معمولا تلاش نظام آموزشی بر تسلط بر زبانهای متعدد است نه حذف یکی به بهای قدرت دیگری. کم هزینه ترین راه رسیدن به این نقطه، آموزش زبان از سنین پایین است، در سنینی که کودکان حتی با شنیدن یک زبان توانایی یاد گرفتن آن را دارند. تردیدی نیست که با وجود یک نظام آموزشی فراگیر از دوران پیش دبستان، یک کودک به آسانی توانایی صحبت به چند زبان، از جمله زبان رسمی را پیدا می کند، که این خود موانع زیادی را از پیش پای او در زمانی که دوره ابتدایی تحصیل را آغاز می کند بر می دارد. وجود یک نظام آموزشی فراگیر از دوره پیش دبستانی نیازمند هزینه زیادی است که تنها یک اقتصاد قدرتمند قادر به تأمین آن است. اما تا چه میزانی رسانه ها به اهمیت آموزش پیش دبستانی و یا اهمیت آموزش حداکثری زبان به جای حذف یا تضعیف آموزش یک زبان پرداخته اند؟ نکته کلیدی در این تصویر مطلوب، لزوم وجود یک اقتصاد قدرتمند و همچنین طراحی یک سیستم آموزشی عمومی و فراگیر است. اقتصاد قدرتمند را نمی شود با "مبارزه" یا بحثهای هویتی و سیاسی ایجاد کرد. بخش بزرگی از ایجاد یک اقتصاد قدرتمند در گرو طراحی سیستمهای اجتماعی، سازمانها، محصولات و خدمات کارآمد است.

فراموش نکنید که شما می توانید با تصویر مطلوب در مثال بالا که بدون شک مساله حساسیت برانگیزی است مخالف باشید. این مثال نه برای ارائه راه حل، بلکه برای روشن شدن عدم توانایی رسانه ها در ترسیم وضعیت مطلوب بیان شد.

یکی از چالش های ترسیم وضعیت مطلوب، ذهنی و ناملموس بودن آن است. متاسفانه توانایی ایده پردازی و داستان سرایی مهارتی است که نمی توان آن را به صورت کامل از طریق علمی و مدون آموخت. در فضای زندگی امروز ما، این توانایی تقریبا نابود شده است و بنابراین توانایی بازطراحی شرایط و رسیدن به وضعیت مطلوب هم از ما گرفته شده است. ما به صورت مداوم ناکارآمدی همه سیستمهای اجتماعی خود را تجربه کردیم. این تکرار طولانی مدت ناکارآمدی و شکست، موجب شکل گیری یک الگوی ذهنی متعصبانه در ما شده است. این الگو به ما می گوید که نخست، هر کاری که ما ( به معنای جامعه ایرانی) انجام می دهیم اشتباه است. پیام دوم این الگو این است که در آینده هم به صورت ازلی و ابدی هر نوع فعالیت و اقدام جمعی به اشتباه و نتایج بد خواهد رسید. هم زمان رسانه با تکرار ضمنی این الگو به صورت شبانه روزی توانایی ایده پردازی و ترسیم دورنمای وضعیت مطلوب را از ما می گیرد.

اما بدون شکست این الگو و ترسیم تصویری از وضعیت مطلوب، تقریبا راهی برای باز طراحی شرایط و تعیین گامهای رسیدن به وضعیت مطلوب وجود ندارد. فرض کنید با ماشین زمان به دوران جنگهای داخلی آمریکا رفته اید و در کنار گور دسته جمعی سربازان کشته در یکی از نبردها ایستاده اید. آیا می توانید تصور کنید که چنین کشور جنگ زده ای در کمتر از صد سال به قدرت نخست اقتصادی و سیاسی دنیا تبدیل شود؟

Source: John Reekie, Library of Congressurce
Source: John Reekie, Library of Congressurce

اکنون خودتان را در پکن دهه هفتاد میلادی فرض کنید. مردمی که با لباسهای ساده و مشابه با دوچرخه یا پای پیاده در حال تردد در خیابانهای پهن و خلوت هستند. مردمی که از چندین نسل قبل خود هم چیزی به جز جنگهای ویرانگر و قحطی نشنیده اند و ارتباط زیادی با دنیای بیرون ندارند. آیا تصور تبدیل شدن به یکی از ستونهای اصلی اقتصاد آزاد جهانی برای این مردم احمقانه نیست؟

Source: Huang Chenkuang, thebeijinger.com
Source: Huang Chenkuang, thebeijinger.com

قطعا قصد من مقایسه موردی یا نوید آینده بهتر نیست. اما نباید فراموش کرد که هیچ الگوی تکرار شونده و قطعی در دنیای ما وجود ندارد. بر اساس همین اصل، اعتقاد به یک الگوی فلاکت و شکست دائمی برای ما هم اعتقادی نادرست است. بنابراین تصور یک دورنمای مطلوب به عنوان پیش شرط باز طراحی زندگی امروز ما و رسیدن به شرایط بهتر، نه تنها احمقانه نیست، بلکه ضروری است. جالب اینجاست که این پیش فرض ضروری شاید از نظر ذهنی دشوار باشد، اما کار پر هزینه ای نیست.


طراحیتفکر طراحیتوسعهحل مسأله
پژوهشگر طراحی دانشگاه صنعتی چالمرز
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید