در این خانه نشینی ها، در این قرنطینه ها در حالی که خیلی دیگر از هموطنان همیشه در صحنه، صحنه را ترک نمی کنند، برایتان از دوستم می نویسم. دوستی که بعد از سالها در حال بچه دار شدن هست و دیروز که باهاش صحبت می کردم نگرانی های زیاد غیرمنتظره ای داشت.
به خاطر همین به نظرم خوبه که در این زمینه بیشتر تحلیل کنم. دوست من صاحب یک رستوران کوچک در محله سعادت آباد تهران است. که اتفاقاً از سه سال پیش که این رستوران را راه اندازی کرده (البته با دست خالی) خیلی پیشرفت کرد. یادمه روزهای اول که باهاش صحبت می کردم و میگفت که چقدر چک تا چند سال بابت این رستوران داده خیلی نگرانم می کرد. اما کم کم که کارش گرفت و مشتریها زیاد شدند و توانست قسط ها را یکی یکی پاس کند خیالم راحت شد. چند باری هم به رستورانش رفتم و غذای لذیذی هم خوردم و به کسب و کار رفیقم آفرین گفتم. اما از اول اسفند ماه که به صورت رسمی اعلام شد که توی ایران هم کرونا اومده و به شدت آمار مبتلایان و شیوع ویروس زیاد شد، کسب و کار رستوران دوست من هم تعطیل شده.
با این اوصافه مجبور شده که برای یازده نفر پرسنل هم عیدی واریز کنه و هم حقوق. سی میلیون تومان هم اجاره مغازه رو داده. از طرف دیگه کلی مواد اولیه هم خریده بوده که میگه در حال فاسد شدن بودن و مجبور شدم که بین اعضای خانواده و فامیل و پرسنل تقسیم کنم که حدود پنجاه میلیون تومان میشه.
اینها رو گفتم که به یک نکته ظریف اشاره کنم. قراره که اوایل اردیبهشت ماه این دوست عزیز من بچه دار بشه. حالا نگرانی های جدیدی هم به نگرانی از محل کسب و کار بهش اضافه شده. میگه برای زایمان خانمم باید کجا رو انتخاب کنم که ریسک ابتلا به بیماری وجود نداشته باشه؟؟
از طرف دیگه حسابی تحت فشار مالی قرار گرفته و برای مخارج زایمان و بچه برای چند ماه اول نمیدونه باید چیکار کنه. به فکر خودم رسید که بتونه از محل بیمه تکمیلی استفاده کنه و بعضی از هزینه هاش رو جبران کنه که با یه دوستم که نماینده بیمه بود تماس گرفتم و گفت که زایمان در بیمه تکمیلی شامل دوره انتظار میشه و بهش تعلق نمیگیره. هیچی دیگه، اینم شده مشکل مضاعف.
واقعاً نمیدونیم که باید برای زایمان راحت چیکار کرد. تازه بعضی از وسایل بچه رو هم نخریده بودن که پاساژها تعطیل شده و دیگه نمیتونن خرید کنن. از یه طرف دیگه به دلیل ریسک بیماری، خودشون رو قرنطینه هم کردن و نمیذارن که بزرگترها بهشون سر بزنن که بیماری گسترش پیدا نکنه. این دوست من مانده خانه و داره به همسرش رسیدگی می کنه. خلاصه که نگم براتون از ویار کردن خانم. که باید براش خوراکی مناسب هم جور کنه و خرید اینها هم حسابی ریسک داره.
اینها رو گفتم که فقط با بخشی از مشکلاتی که یه کارآفرین در کسب و کار و یک سرپرست خانواده که واقعی هم هست، آشنا بشید. میدانم که شما هم دوست دارید که از خانه خارج بشید و به دیدن پدر و مادر بروید. به خدا که ما هم دوست داریم و ما هم خانواده و پدر و مادر داریم. فقط فرق ما اینه که کمی صبر پیشه کردیم که شاید شما هم بفهمید و بتوانیم با هم زنجیره انتقال ویروس را قطع کنیم. اما تا جایی که یک سری از هموطنان همیشه در صحنه، باز هم در صحنه باشن، تمام تلاشهای آن ها بیهوده خواهند بود. به خدا که دوست دیروز کسانی که رعایت نمی کنن رو نفرین می کرد که خدا کنه شرایطی که داره تحمل می کنه، سرشون بیاد. از حرفش دلم لرزید. واقعاً چرا مردم ما نمی تونن کمی تحلیل شرایط و آینده نگری داشته باشن؟ چرا؟!