نوشته های تحلیلی احسان
نوشته های تحلیلی احسان
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

وقتی نه راه پیش داری نه راه پس

یادم هست که یک سال پیش یکی از دوستانم رو دیدم که سالها بود ازش خبری نداشتم. این دوست من سال 84 باهام همکار بود و اتفاقاً رابطه خیلی خوب و صمیمی با هم داشتیم. با اینکه من ازش حسابی موفق تر بودم در همون زمان، اما متوجه شدم که خیلی توی شغلش پیشرفت کرده و واقعاً تحسینش می کنم.

مسافرینی که امکان بازگشت ندارند
مسافرینی که امکان بازگشت ندارند


وقتی با هم صحبت کردیم متوجه شدم که قصد داره از ایران مهاجرت کنه و بره جای دیگه ای کار کنه. به اتفاق هم رفتیم به یکی از دفاتر که کار مهاجرت به آلمان رو انجام میداد و بعد هم دفتری که اقامت از طریق تمکن مالی میشد باهاشون گرفت. من فقط جهت اطلاع رفتم اما دوستم میخواست که واقعاً مهاجرت کنه.

در هر صورت مسئله مهم اینه که بالاخره بعد از چند ماه تمام اموالش رو فروخت و بعد از گرفتن ویزای کار برای آلمان، بهمن ماه رفت آلمان. یادم هست که موقع رفتن تلفنی باهاش صحبت کردم و براش آرزوی موفقیت کردم.

درست بعد از اینکه پای دوستم به آلمان رسید، کرونا شروع شد و بعد از یکی دو ماه همه کشور رفتن توی قرنطینه. در طول مدت قرنطینه کرونا با دوستم صحبت می کردم که چطور شد و نتونستی برگردی حداقل پیش خانواده باشی. بنده خدا پول ریال رو تبدیل به یورو کرده بود که بره و سریع تر کار پیدا کنه، مواجه شد با موج بیکاری و فاصله گذاری اجتماعی به واسطه کرونا. البته این شرایط برای مسافرینی که امکان بازگشت ندارند، خیلی سخت هست.

البته برای من که ایران موندم هم شرایط خیلی فرقی نداشته. ما مثلاً داریم کرونا رو مدیریت می کنیم. اما کسب و کارها همه تحت الشعاع قرار گرفتن. از همه مهمتر اینکه حداقل دوست من با دلار 12هزار تومن یورو خرید تا بره آلمان، اگر مونده بود ایران الان باید بیش از دوبرابر برای هر یورو هزینه می کرد. یعنی اگر به طور مثال 50000 یورو با خودش برد، الان میتونست حداکثر 22 هزار یورو با خودش ببره.

حالا شرایط امروز اونها اینه که دسترسی سریعتری به واکسن کرونا خواهند داشت، اما با وضعیتی که از ایران سراغ داریم احتمالاً آخرین کشوری که به این واکسن دسترسی پیدا می کنه ایران خواهد بود. این مسئله رو میشه از رفتارها و مصاحبه های مسئولین متوجه شد. حتی به خودشون زحمت ندادن که به اندازه کافی واکسن آنفلوانزا وارد کنن. دعوا شده سر واکسن. بابا دیگه این واکسن که راحت می شد سفارش داد. جمعیت 80 میلیونی و فقط ده میلیون واکسن. معلومه دعوا میشه. اما دوست من می گفت که اینجا شما به هر میزان که بخواهی دسترسی خواهی داشت.

حالا به نظرم بهتره شما قضاوت کنید که الان ما که در ایران داریم شرایط بهتری داریم یا دوستم در آلمان. دوست من فقط یک مشکل داره اونم اینه که هنوز بعد از مدت هشت ماه از رفتنش هنوز بیکاره. اما در طی این مدت فرصت پیدا کرده که بیشتر با شرایط زندگی در آلمان آشنا بشه. ضمن اینکه زبان آلمانی رو بخونه و بیشتر از پیش مسلط بشه که کمتر بهش به عنوان یک مهاجر نگاه کنن.

به نظر من ما اینجا نه راه پیش داریم و نه راه پس. باید هر روز که میگذره بیشتر مراقب خودمان باشیم.

چون اینجا کسی از دولت به فکر ما نیست، تازه باید مراقب باشیم بهمون آسیب نرسونه.

من احسان هستم و در این وبلاگ در مورد مسائل مختلف تحلیل می کنم. اگر نظری در مورد مطالب من دارید خوشحال می شم که با من در میان بگذارید. متشکرم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید