ویرگول
ورودثبت نام
Behrouz Bonyadi
Behrouz Bonyadiمن می‌نویسم تا لحظات خاموش را شنیدنی کنم؛ واژه‌ها را به گفت‌وگوی درونی بدل می‌کنم، جایی‌که عشق و سکوت، معنا را بی‌صدا اما عمیق در جان جاری می‌سازند.
Behrouz Bonyadi
Behrouz Bonyadi
خواندن ۲ دقیقه·۴ ماه پیش

زخم‌هایی که نمی‌خواهند خوب شوند: گفت‌وگو با درد، نه فرار از آن

«شاید امید، شفا ندهد—اما قدرت تحمل را چند برابر می‌کند.» با پذیرش اینکه هر مقاومت، حامل معنایی‌ست، درهای تازه‌ای برای همدلی، گفت‌وگو و درمان‌های نوگرا باز می‌شود.

چرا برخی افراد زخم‌های روانی‌شان را درمان نمی‌کنند؟

مقدمه:

در جهانی که درمان و رشد شخصی به‌عنوان ارزش‌های مطلوب تبلیغ می‌شوند، عجیب و تأمل‌برانگیز است که برخی افراد آگاهانه یا ناخودآگاه در برابر بهبود زخم‌های روانی‌شان مقاومت می‌کنند. این مقاله قصد دارد به فراتر از دلایل رایج نگاه کند—و تروما را نه به‌عنوان مانع، بلکه به‌عنوان عنصر سازنده‌ی هویت و معنا در زندگی انسان بررسی کند.

🔍 بخش اول: درد به‌عنوان پناهگاه ذهنی

زخم روانی، هرچند تلخ، می‌تواند به مکانی امن تبدیل شود. چرا؟ چون آشناست. رهایی از آن، یعنی ورود به ناشناخته‌ای که کنترل‌پذیر نیست. از این زاویه، درمان نه‌تنها حرکت رو به جلوست، بلکه نوعی پرش در تاریکی‌ست—و همه آماده‌ی چنین جهشی نیستند.

🧩 بخش دوم: تروما به‌عنوان عنصر هویتی

برای برخی، تروما صرفاً تجربه‌ای تلخ نیست؛ بلکه بخشی از داستان زندگی‌شان است. رهایی از آن ممکن است با از دست دادن حس «منِ واقعی» همراه باشد. بنابراین، درمان می‌تواند به تهی شدن معنا بینجامد—اگر روایتی جایگزین ساخته نشود.

🎭 نمونه ادبی: هملت هملت، شاهزاده‌ی دانمارکی، پس از قتل پدرش توسط عمویش، دچار بحرانی روانی و معنوی می‌شود. این رنجِ عمیق، نه فقط او را فلج می‌کند بلکه تبدیل به بخش جدایی‌ناپذیری از هویت او می‌شود. حتی وقتی فرصت انتقام را دارد، مردد می‌ماند—چرا که دردش، بخشی از "منِ" او شده است.

🕊️ بخش سوم: مقاومت به‌عنوان کنش معنوی

نخواستن درمان، همیشه نشانه‌ی آسیب‌پذیری نیست. گاهی انتخابی‌ست مبتنی بر معنا. فرد ممکن است باور داشته باشد که درد او حامل حقیقتی‌ست که نباید با درمان کمرنگ شود. این نوع مقاومت، باید با احترام و درک مواجه شود، نه صرفاً با مداخلات درمانی.

📘 نمونه فلسفی: ویکتور فرانکل او در کتاب انسان در جستجوی معنا درباره زندانیان اردوگاه‌های کار اجباری می‌نویسد که رنج خود را با رسالتی معنوی گره زدند—و همین، به آن‌ها نیرو می‌داد. پس مقاومت در برابر درمان، گاهی از همین نقطه می‌آید؛ چون درد، حامل رسالت است.

💡 بخش چهارم: درمان‌های نوین و تجربه‌های متناقض

روان‌درمانی‌های نوین، مانند اگزیستانسیال‌تراپی و سایکودراما، از تجربه‌های متناقض برای تقویت تاب‌آوری استفاده می‌کنند. این روش‌ها بر این باورند که مواجهه هم‌زمان با درد و لذت می‌تواند به حقیقتی فراتر از خود منجر شود. در این دیدگاه، درمان نه پاک کردن گذشته، بلکه بازخوانی معنای آن است.

🌌 نتیجه‌گیری: مسیر میان درد، معنا و انتخاب

درمان، مفهومی ساده و خطی نیست. گاهی درد، نه مانع، بلکه زبانِ حقیقتی‌ست که باید شنیده شود. این مقاله دعوتی‌ست به نگاهی چندلایه به تروما—نه‌فقط به‌عنوان چیزی که باید حذف شود، بلکه به‌عنوان مکانی برای رشد، شناخت، و بازآفرینی معنا.

✨

۰
۰
Behrouz Bonyadi
Behrouz Bonyadi
من می‌نویسم تا لحظات خاموش را شنیدنی کنم؛ واژه‌ها را به گفت‌وگوی درونی بدل می‌کنم، جایی‌که عشق و سکوت، معنا را بی‌صدا اما عمیق در جان جاری می‌سازند.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید