ویرگول
ورودثبت نام
Behrouz Bonyadi
Behrouz Bonyadiمن می‌نویسم تا لحظات خاموش را شنیدنی کنم؛ واژه‌ها را به گفت‌وگوی درونی بدل می‌کنم، جایی‌که عشق و سکوت، معنا را بی‌صدا اما عمیق در جان جاری می‌سازند.
Behrouz Bonyadi
Behrouz Bonyadi
خواندن ۲ دقیقه·۳ ماه پیش

وقتی بدن زن، ابزار صلح می‌شه

«صمیمیتی که از دل اجبار می‌آید»
«صمیمیتی که از دل اجبار می‌آید»

بعضی رابطه‌ها یه جوری پیش می‌رن که آدم حس می‌کنه صمیمیت دیگه از دل عشق نمیاد، بلکه تبدیل شده به یه جور معامله. زن، با بدنی که گاهی خسته‌ست و روحی که داره مقاومت می‌کنه، باید بین خواستن و باید، یکی رو انتخاب کنه. مرد هم، بین میل و کنترل، مدام در نوسانه.

فداکاری‌هایی که شرط دارن

یه وقتایی مرد همه‌جوره حمایت می‌کنه، کنار زن می‌مونه، تو بحران‌ها هست، حتی جلوی بقیه ازش دفاع می‌کنه. ولی این فداکاری‌ها یه شرط دارن: باید در نهایت اون چیزی که خودش می‌خواد، اتفاق بیفته. و اگه نشه؟ اون حمایت‌ها یهو رنگ می‌بازن، و فشار شروع می‌شه.

زن، برای اینکه دعوا نشه یا تنش بالا نگیره، ممکنه تن بده به چیزی که دلش نمی‌خواد. و مرد، به‌جای اینکه بفهمه، شروع می‌کنه به معامله کردن، تهدید کردن، یا بی‌ثبات شدن.

زن، بین نیاز و محدودیت

زن هم نیاز داره—به لمس، به صمیمیت، به آرامش. ولی تو جامعه‌ای که آزادی جنسی زن رو با قضاوت جواب می‌ده، نمی‌تونه راحت از رابطه‌ای که توش خوشحال نیست بیرون بیاد و نیازهاشو جای دیگه پیدا کنه. پس گاهی ترجیح می‌ده بمونه، ولی دلش جای دیگه‌ست.

ممکنه با کسی که واقعاً دوستش داره، سرد رفتار کنه. چون نمی‌خواد تحریک بشه، نمی‌خواد وابسته بشه، نمی‌خواد تو موقعیتی قرار بگیره که نتونه بهش جواب بده. این سردی، نشونه‌ی بی‌علاقگی نیست—نشونه‌ی یه درگیری درونی‌ه.

فرارهایی که آروم نمی‌کنن

وقتی مرد نمی‌تونه با فشارهاش کنار بیاد، ممکنه بره سمت سیگار، قرص، یا حتی مواد سنگین‌تر. اینا نشونه‌ی کسی‌ان که بلد نیست اضطرابش رو مدیریت کنه. به‌جای حرف زدن، فرار می‌کنه. ولی این فرار، اگه درمان نشه، یه روزی منفجر می‌شه.

زن اینو می‌دونه. ولی هنوز مونده. چون لحظه‌های خوب، حمایت‌های اجتماعی، و خاطره‌های مشترک، براش دلیل شدن. می‌گه: «همه‌ش که بد نیست»، «کنارم بوده»، «ازم دفاع کرده». ولی اگه اینا مشروط به اطاعت باشن، دیگه اسمش عشق نیست—یه جور کنترل پنهانه.

شک، گاهی محافظه

آدمایی که از بیرون نگاه می‌کنن، ممکنه شک کنن: زن واقعاً قربانیه؟ یا داره بزرگ‌نمایی می‌کنه؟ این شک، نشونه‌ی بی‌اعتمادی نیست—نشونه‌ی بلوغ فکریه. چون همدلی نباید باعث بشه واقعیت رو نبینیم. و واقع‌بینی نباید بی‌رحم باشه.

خروج، شکست نیست

آخرش، هیچ‌کس نمی‌تونه کسی رو نجات بده. زن باید خودش تصمیم بگیره که از نقش قربانی بیاد بیرون. مرد باید خودش بخواد از نقش کنترل‌گر فاصله بگیره. و اون کسی که از بیرون نگاه می‌کنه، باید خودش رو از نقش ناجی بیرون بکشه.

رابطه‌ی سالم اونیه که توش «نه» گفتن، باعث بی‌احترامی نشه. که حمایت، بدون شرط باشه. که بدن، ابزار صلح نباشه. و اگه این رابطه ممکن نیست، رفتن، شکست نیست—یه شروع جدیده.

توی ویرگول قالب‌بندی کنم، تنظیمش کنیم.

زنزنان
۴
۱
Behrouz Bonyadi
Behrouz Bonyadi
من می‌نویسم تا لحظات خاموش را شنیدنی کنم؛ واژه‌ها را به گفت‌وگوی درونی بدل می‌کنم، جایی‌که عشق و سکوت، معنا را بی‌صدا اما عمیق در جان جاری می‌سازند.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید