تا حالا فکرکردید برای هر کسبوکاری به چیزی بیشتر از برنامهریزی روزانه و ماههانه و سالانه احتیاج داریم؟ تا الان درخصوص خیلی از مسائل پایهای دیجیتال مارکتینگ صحبت کردم اما در خصوص اتاق فکری که از دل اون تصمیم های مهمی بوجود میآید و همه ما باید هرلحظه برای تصمیم گیری به او نگاه کنیم و اگر قرار است تغییر مسیر بدیم تنها مرجعی که باید بهش روجوع کرد تنها اوست(استراتژی) کوچکترین اشارهای نکردم. خیلی خوبه که آدم همیشه یک نقشه کلی از کارهاش را جلوی خودش داشته باشد و مسافتی که قرار هست رانندگی کند را یکبار از بالا نگاه کنه و بداند که چه جای برایش فرصت و تهدید هست.
موضوعی که قراره با هم یادبگیرم مفهوم استراتژی در کسبوکار هست. واقعاً ما چقدر قبل از راهاندازی یک کسبوکار آنرا مدل میکنیم؟ جالبه ما خودمون حاضر نیستیم هیچکدوم از ابتدائیترین پلههای که باعث میشه توی کسب وکار به موفقیت برسیم رو طی کنیم و دستآخر انتظار پیروزی هم داریم. و زمانیکه از افراد موفق توی کسبوکار سوال میشه چرا موفق شدید؟ در پاسخ اولین چیزی که بهش اشاره میکنند استراتژی و هدفگذاری توی کسبوکارشون هست. میگن ما اهدافمون رو نوشتیم و …
پساگر تصمیم به تغییر رویه کاری و جلوگیری از شکست را دارید با من همراه باشید تا در خصوص ابتدایترین مفاهیم مهم در خصوص استراتژی و هدفگذاری صحبتکنم.
بی هدف در اینترنت پرسه نزنید، میگن افراد کارآفرین کسانی هستند که ریئس ندارند و خودشون ریئس خودشان هستند اما بیشتر از آنکه لازم باشه به دیگران پاسخ بدهند به خودشان پاسخ میدهند و خودشان را بازخواست میکنند. پس اینکه مشخص کنیم برای چه میخواهیم کاری را انجام بدیم و چرا، میشود ماموریت.
مثلاً ببنیم ماموریت وبسایت بینویاد چه چیری هست. اطلاعاع رسانی در حوزه دیجیتال مارکینگ به سادهترین زبان. یعنی چهارچوبی که برای خودم مشخص کردم معلوم شد. پس من دیگه این را میدانم که باید اطلاع رسانی کنم و در حوزه دیجیتال مارکتینگ به صورتی که همه افراد با خواندن هرمقاله آنرا بفهمند.
اگر دوست داشته باشید میتوانید در اینترنت به سراغ ماموریت سایت های بزرگ هم بروید مثل گوگل. ببینیم ماموریت گوگل چیست؟ سازماندهی تمام اطلاعات جهان و ساختن آنها بصورتی که عموماً در دسترس و مفید باشد. و تا الان که به درستی عمل کرده ما امروز هر اطلاعتی که میخواهیم با گوگل بدست میآوریم از پرسیدن کوچکترین مسائل تا پیچیدهترین آنها همگی با گوگل قابل دستررس هست.
حالا نوبت شماست که پاسخگو باشید و مشخص کنید چه ماموریتی دارید کسبوکار خودتان و اگر هم ندارید قبلش بهش فکر کنید تا چهارچوب مشخصی را برای آن بدست بیاورید.
دوست داری شبیه چه کسی بشی؟ مثلاً اکثر فروشگاهای اینترنتی خیلی قشنگ چشم انداز خودشان را میدانند دوست دارند شبیه دیجیکالا باشند ولی نمیدانند که ماموریت آنها چیست و اینجاست که به بیراهه میروند. چشم انداز بینو یاد: تبدیل شدن به یک مرجع مفید در حوزه دیجیتال مارکتینگ که با بیان ساده پیچیده ترین مسائل را اطلاع رسانی میکند. پس بینو یاد قرار هست به یک مرجع تبدیل بشود و این چشمانداز من هست.
چشمانداز گوکل چیست؟ ایجاد دسترسی به اطلاعات جهانی با یک کلیک. یعنی اینکه آرزوش هست شما با یک کلیک به اطلاعات مورد نظرت بررسی. واگر دقت کنید برای اینکه به این آرزو برسه هر سال میاد و الگوریتمهای خودش را برای سایتها سختگیرانهتر میکند. آرزوی شما چیست؟ دوست دارید در کسبوکارتون شبیه چهکسی باشید.
شمائی که میخواهید مثل دیجیکالا باشید چه تفاوتی بین شما و دیجیکالا هست؟ اگر دقت کرده باشید قبلاً در این خصوص صحبت کردم که در ابتدای ورود شما در این حوزه اینکه از نظر کیفیت باید خوب باشید شرط اول هست اما کیفیت تنها کافی نیست. تفاوت خیلی خودشو بیشتر نشان میدهد. مثلاً یک رقیب خوب برای دیجیکالا الان فکر میکنم سایت هایی باشن که کالاهاشان بصورت اقساطی به فروش میرسانند.
چرا گوگل را دوست دارم؟ بزرگترین تفاوت گوگل یا همان استراتژی ارزشی او در آغاز سرعت بالای سرچ بوده و اینکه توانسته امکان سرچ در منوی بالای هر مرورگری را ایجاد کند. اما امروز من گوگل را بخاطر اینکه خیلی از اطلاعات را بصورت درست در اختیارم قرار میدهد دوست دارم. صحبت از تفاوت شد هرفردی که تفاوت بینو یاد را نسب به بقیه وب سایت های مشابه بگوید به قید قرعه 50 هزارتومان جایزه پرداخت میشود.
شما را نمیدانم یادتان هست یا خیر روزهای اولی که جی میل وارد شده بود هرکسی اکنت جیمیل نداشت و خیلی ها باید براشون دعوت نامه میفرستادن تا اکنت جیمیل را ثبت کنند و هر کسی هم که ثبت میکرد گوگل بهش 1 گیگ فضا میداد این حجم در مقابل یاهو که 20 مگ بود خیلی زیاد هست و همین تفاوت باعث شد که خیلی ها بتوانند فیلیم هم جابجا کنند.
شاید تنها وبسایتی نباشم که برای ورود به حوزه فرش اینترنتی از طریق وبسایت هشدار میدهم، اما هموراه تلاش کردم در هر بخشی از مقالات به تبلیغات کاذبی که در خصوص زودبازده بودن و بیدردسر بودنش اشاره میکنند صحبت کنم. داشتن فروشگاه اینترنتی تنها و تنها در صورتی به صرفه هست که یا از نظر قیمت و کیفیت در سطح بالایی باشید و یا از نظر تفاوت. در غیر اینصورت اصلاً پیشنهاد نمیکنم. خیلیها با شنیدن فروشگاه اینترنتی فروش شما را چند برابر میکند وارد بازی هزینه برای هیچ میشوند.
چینیها بزرگترین الگوبردارن دنیا هستند، اول الگوی آنرا با دقت برمیدارند و سپس آنرا میسازند. در این خصوص یعنی ساختن استراتژی برای کسب و کار هم الگوهای مختلفی وجود دارد. اگر روی کلمه SOSTAC را کلیک کنید شما را به سایتی هدایت میکند که در حوزه دیجیتال مارکتینک مقالات بسیار زیادی دارد. کار این وب سایت در این حوزه ارائه مقالات مربوط به هر کسب و کار بر بستر نت است. کلمه SOSTAC براساس حروف اول این کلمات ساخته شده.
حالا ابزاری داریم که می شود فهمید که رقبای ما در ماه چقدر بازدید دارند و با چه ابزراهای سایت خود را ساخته اند و از چه تکنولوژی برای سنجش اثربخشی در خصوص خود استفاده می کنند. پس اگر شما برای آغاز کار بخواهی وارد میدان شوی لازم است ترافیک سایتی مثل او را داشته و همچنین رقبای من چقدر بابت تبلیغات هزینه می کنند و با چه کلماتی بالا میآیند ؟ و یا حتی کلمات کلیدی آنها در این خصوص چیست؟ و اینکه رقبای که از او سهم بازار گرفتند چه کسانی هستند؟
مگر میشود بودن مشتری اصلاً به کسب و کاری فکر کرد؟ مشتریهای ما چه کسانی هستند؟ پاسخ به این سوال میتواند برای شما در ادامه کسب و کار بسیار اثر بخش باشد. در حال حاضر یا شما مشتری دارید که در حال خرید از شما هستند و یا مشتری ندارید و قصد دارید که به تازگی صرفاً وارد حوزه دیجیتال برای بازگشائی یک فروشگاه اینترنتی و یا کسب و کار دیگری شوید از این دوحالت خارج نیست. در هر دوصورت شما باید یک پرسونا از مشتری داشته باشید.
یعنی مواردی در خصوص سن، تحصیلات، موقعیت شغلی، وضعیت تاهل، الگوی فکری، الگوی مطالعاتی، الگوی زندگی دیجیتال، نیازها، دغدغه ها، چالشها اولویت های زندگی و… را فقط و تنها فقط در خصوص یک مخاطب فرضی بنویسید. و هر چقدر این پرسونا دقیقتر و کاملتر باشد در خصوص تولید محتوا برای این فرد شما راحتر میتوانید تصمیمگیری کنید. مطالعه بیشتر
بهترین راه نوشتن پرسونای مشتری برای کسانی که در حال انجام کاری هستند این است که سطح اطلاعات خود را از فردی که در حال خرید است برداشت کند و اطلاعاتی را که نمیداند کمکم از او بهدست آورد.
سعیوخطا کنید و حدس بزنید. تا حدی میشودفهمید که چه کسانی مشتری شما هستند اما نه باجزئیات مثلاً اگر در اینستاگرام پست بگذارید و در قسمت insight آن بروید اطلاعت خوبی در خصوص افرادی که شما را دنبال میکند بدست خواهید آورد و دائماً اطلاعات خود را با بازخوردهایی که میگیرید به روز کنید تا نهایتاً متوجه بشوید مخاطب شما کیست.
حالا الان من یک دید خوبی به رقبا و مخاطبانم دارم و میدانم مثلا دیجیکالا ماهی 15 میلیون بازدید کننده داره و دیجیاتو 4 میلیون بازدید کننده داره و چه کسانی مشتری و یا مخاطب احتمالی من هستند؛ پس اگر بخوام وارد این بازار بشم باید ترافیکی مثل دیجی کالا را ایجاد کنم. اما آیا میشود در نگاه اول به چنین چیزی رسید؟ قطعاً خیر پس چگونه هدف گذاری کنم؟
اگر برای شروع بتوانم به 10 درصد ترافیک دیجیکالا در مدت زمان 12 ماه یعنی 1.5 میلیون بازدید، با صرف هزینه 20 میلیون تومان از طریق کانالهای شبکه اجتماعی، ادزو… برسم و با این ترافیک به 300 نفر تجربه خرید بفروشم که آنها همیشه ازمن خرید کنند میتوان گفت هدف اسمارتی هست. هدفی که بدون زمانبندی باشد به هیچ دردی نمیخورد و یکی از دست اندازهای هرکسبوکاری همین هست که اهداف همگی زمانبندی مشخصی ندارد.
خوب هدف را مشخص کردیم ولی آیا تمام شد! قطعاً خیر. حالا نوبت به ساخت شاخص اجرائی کلیدی یا اصطلاحاً (KPI)هست. وقتی هدفمان را خورد میکنیم یعنی قابل اجرا شده در غیر اینصورت اصلاً قابل اجرا نیست. در ادامه شرح KPI مربوط به هدف خود را بازگو میکنم:
حالا شما با داشتن این اعداد و ارقام می توانید تصمیم بگیرید که از کجا با چه هزینهای تبلیغات کنید و کجا اینکار را انجام بدهید این طور عملکرد میشود ساخت شاخص کلیدی برای کسب و کار خودتان. آیا تا حالا اینکار رو انجام دادید و نتیجه نگرفتید؟ قطعاً اگر تا حالا به کسبوکار خودتون اینطوری نگاه نکرده باشید به مشکل برمیخورید از ابتدای مسیر گرفته تا اینجا، هر قدمی که برمیداریم را میتوانیم ثبت کنیم و متوجه خواهیم شدکه کجای کار اشتباه بوده.
بنده خودم وقتی با این مباحث آشنا شدم شخصاً دیدم بخاطر آمیخته بازاریابی قادر نیستم فروشگاه اینترنتی را جدی ادامه بدم چون در بحث محصول به مشکل برخورد کردم و همین مشکل باعث شد تا مسیر حرکتیام را تغییر بدم. پس خیلی خوب هست تا قبل از شروع هرکسب و کاری این حداقل اطلاعات اولیه را داشته باشیم تا سرمایه و زمان خود را بیهوده به هدر ندهیم.
امروز درخصوص اهمیت وجود استراتژی صحبت کردم و یک مرحله قبل از استراتژی را تحلیل کرده و به اهمیت آن پیبردیم و بعد از آن دوتا از پر اهمیتترین مراحل استراتژی SOSTAC بررسی شد. هدف گذاری را طبق استراتژی SOSTAC پیگیری کردیم و به اهمیت KPI پی بردیم و سوال کردم که آیا تا کنون به این شکل به کسبوکار خود نگاه کردید یا خیر؟ بدون تعارف عرض میکنم، امروز زمان و سرمایه به قدری ارزشمند است که باید از هر فرصتی برای آموختن استفاده کرد به رایگان بودن مطالب نگاه نکنید به کاربردی بودنش نگاه کنید.پس مباحث مطرح شده را جدی بگیرید و در کسبوکار خود بکار ببندید.