بابک خیاطیان
بابک خیاطیان
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

داستان زندگی من

22 سال (2000 - 1380) از زمانی که من فعالیت خودم رو به صورت رسمی در زمینه IT آغاز کردم میگذره، در طی این سال ها همیشه درگیر کار، یادگیری و آموزش بودم، شاید خیلی از شما ها من رو نشناسید و یا از کارهای که کردم مطلع نباشید (البته اینو بگم خیلی کار عجیبی نکردم سعی کردم در این صنعت مفید باشم). امسال که مصادف شده با بیست و دومین سال فعالیتم در زمینه فناوری اطلاعات (شبکه، برنامه نویسی و ...)و همچنین با اتمام فعالیتم در شرکت Homes Around تصمیم گرفتم در یکسری پست هم تجربیات خودم رو در قالب داستان کاری با دوستان به اشتراک بزارم و هم اینکه دوستانی که با من آشنا نیستن با رزومه و فعالیت های که من انجام دادم آشنا بشن.

داستان برمیگرده به زمانی که آتاری بعنوان یک کنسول بازی به بازار اومد، به نوعی آشنایی من با آتاری شروع شد و فقط بازی؛ ولی بعد برادرم اولین کامپیوتر کمودر 64 (Commodore 64) رو خرید. خیلی برامون عجیب بود یک دستگاه نوار کاست خوان داشت (این حرف ها برای نسل امروز در حد جک هست ولی برای ما در حد یک فضا پیما بود) نوار کاست رو میزاشتیم داخلش میشستیم زل میزدیم به صفحه تا یه بازی لود بشه. بازی مورد علاقه من Microprose Soccer بود دوستان علاقمند میتونن یه ویدیو ازش تو این آدرس ببینن .

https://www.youtube.com/watch?v=kMgq6IcpDDs

برادر من اونموقع با Basic یه کوچولو برنامه نویسی میکرد منم از اونجا که خیلی کنجکاو بودم میشستم کنارش و فقط نگاه میکردم سعی میکردم با نگاه کردن یاد بگیرم این شاید اولین گام در شروع یادگیری من بود و از متد نگاه کردن برای یادگیری استفاده کردم سالهای بعد که با استراتژی ها 6 trumps آشنا شدم دیدم چه جالب مورد سومش تقریبا همون کاری هست که من انجام میدادم Images trump words خلاصه جرقه آموزش از همین جا برای من شروع شد.

دستگاه بعدی که وارد زندگی من شد Amiga 500 بود تو زمان خودش عجوبه ای بود از لحاظ گرافیک و صدا. خیلی از تبلیغات تلویزیونی رو اون موقع با این دستگاه (البته مدل 2000 هم داشت که قویتر بود) ساخته میشد. شاید به جرائت بتونم بگم یکی از الهامات ویندوز سیستم عامل Workbench آمیگا بود (البته مک رو هم درجریانش هستم) دوستان علاقمند میتونن از لینک زیر یک ویدیو کوتاه از ورژن 1.3 این سیستم عامل ببینند

https://www.youtube.com/watch?v=lVpx0h2FMOw

خلاصه کم کم اعتیاد من به کامپیوتر بیشتر بیشتر شد تا رسیدیم به اون لحظه غم انگیز، نسل PC ها وارد بازار شده بودن و برادر من تصمیم داشت Amiga رو تبدیل بکنه به PC 286 ، اون دوستان هم رده من حتما این صحنه رو یادشون هست از اونهمه گرافیک و زیبایی صدا یهو بری تو کامپیوتر سریال لاست فقط یک صفحه سیاه با یک کرسر سفید که سبز و رنگ های هم میشد همینطوری خاموش و روشن میشه. هنوز خاطره آخرین بازی که با آمیگا میکردیم توی ذهن من هست Kick boxing یه ویدیو کوتاه هم از بازی تو لینک زیر هست اونم ببینید خالی از لطف نیست

https://www.youtube.com/watch?v=TUwCvHLMk-o

شاید بگین بیشتر در مورد بازی حرف زدیم ولی بزودی سر مسایل دیگه هم میرسیم ولی واقعا چیزی که خیلی بمن کمک کرد روزبروز به کامپیوتر نزدیک تر بشم و انگیزه بهم داد برای یادگیری بیشتر همین بازی کردن بود گاهی اوقات به مشکلاتی میخوردیم که برای حل کردنش کلی وقت میزاشتیم همین تمرینی میشد برای حل مساله، یادگیری و مواجه شدن با مشکلاتی که ازشون خبر نداشتیم. خودش باعث رشد من شد

برای اینکه خیلی طولانی نشه بقیه رو در قسمت های دیگه مینویسم سعی میکنم بدقولی نکنم و هفته ای دو قسمت رو براتون در اینجا قرار بدم. ضمنا این پست رو به صورت جداگانه به انگلیسی هم برای دوستان انگلیسی زبان خودم قرار میدم

برنامه نویسیزندگیتجربیاتنرم افزاروب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید