منبع: مرکز تحقیقات بلاک چین
حباب عبارتی است که به دفعات در رابطه با قیمت انواع دارایی ها و به ویژه سهام مورد استفاده قرار می گیرد. مفهوم این کلمه بسیار ساده به نظر می رسد اما دارای مفهومی پیچیده و جنجالی بوده و دیدگاه واحدی در بین اقتصاددانان و محققین رشته های مالی در این رابطه وجود ندارد.
در فرهنگ لغت آکسفورد، حباب شکننده، بی اساس و فریبنده اطلاق می شود.
تعاریف اقتصاددانان از حباب تقاوت های زیادی دارند اما در هر صورت سقوط را جزیی از آن می دانند. اساسا کلمه حباب تصویری از پدیده ای را به ذهن میرساند که پس از رشد مستمر سرانجام سقوط می کند.
کیندل برگراستاد دانشگاه MIT و نویسنده کتاب مشهور (تاریخچه بحران های مالی) حباب را اینگونه تعریف کرده است: حرکت صعودی قیمت دارایی تا حد بسیار زیاد که در نهایت به سقوط می انجامد.
در فرهنگ لغت اقتصادی پالگریو، کیندل برگر حباب را اینگونه تعریف کرده است: افزایش سریع قیمت یک دارایی یا یک دسته از دارایی ها به صورت مستمر که با یک افزایش اولیه شروع شده و انتظار افزایش بیشتری را برای خریداران جدید مخصوصاً بورس بازانی که به جای ظرفیت سودسازی دارایی تمایل بیشتری به خرید و فروش سهام دارند، ایجاد می کند.
اسمیت تعریف دیگری از حباب ارائه می دهد که عبارت است از وضعیتی که در آن قیمت یک دارایی بیش از ارزش تنزیل شده ی جریان نقدی مورد انتظار آن دارایی، بالا می رود.
پالگرا حباب را به عنوان یک دوره افزایش قیمت که با یک بازگشت سریع و ناگهانی دنبال می شود تعریف می کند.
استیگلیتز بیان می کند، زمانی حباب وجود دارد که قیمت بالای دارایی در زمان حال فقط به خاطر این باشد که سرمایه گذار معتقد است قیمت فروش دارایی در دوره ی آتی بالاتر خواهد بود.
بنابراین هر اقتصاددان یا محقق طبق ذهنیتی که از بازار و روند قیمت های بازار دارد حباب را تعریف می کند. اما در مجموع همه تعاریف شامل افزایش قیمت و کاهش ناگهانی آن می باشند، لذا یک تعریف واحد برای حباب را می توان به طور خلاصه چنین بیان کرد: حباب یعنی افزایش بیش از حد انتظار قیمت یک یا چند دارایی، که این افزایش تا جایی ادامه می یابد که به طور ناگهانی سقوط کرده و فضای قیمتی ایجاد شده در هم بشکند.
شاید جالب باشد بدانیم که همانند بازار کالا، در بازارهای مالی نیز دارایی ها به دو دسته دارایی های قابل مبادله و دارایی های غیر قابل مبادله تقسیم می شوند. در بازار کالایی، تجارت به مفهوم بین المللی آن فرض می شود، در چنین شرایطی، کالاهایی نظیر کالاهای صنعتی کارخانه ای، کالاهای قابل تجارت تلقی شده و کالاهایی نظیر مسکن، غیر قابل تجارت محسوب می شود.
در بازارهای مالی نیز دارایی به صورت اوراق بهادار نظیر اوراق مشارکت ها را قابل مبادله می دانند و دارایی هایی نظیر بانک ها، بیمه ها و صندوق های تامین اجتماعی را غیر قابل مبادله تلقی می کنند.
این تقسیم بندی به منظور تحلیل وضعیت عرضه و تقاضای بازار و درک چگونگی عکس العمل عاملان بازار (خریداران و فروشندگان) نسبت به افزایش و یا کاهش عرضه و تقاضا دارای اهمیت ویژه ای است.
همانطور که می دانیم در بازار دارایی های مالی قابل معامله، محور تصمیم گیری عاملان بازار قیمت سهام است و نه نرخ بازگشت یا بازده سهام، به این ترتیب سرمایه گذاران در این بازار تنها به اخبار آخرین وضعیت قیمت ها و تحلیل های پیش بینی نوسانات آتی قیمت چشم دوخته اند.
شاید چنین تلقی می شود که بحث از سهام، همان بحث از نرخ بازگشت و بازده سهام است، در حالی که باید توجه داشت، در واقع تغییرات قیمت تنها بخشی از بازده سهام را تشکیل می دهند یل این وجود چون تحلیل قیمت ها برای همگان با سهولت بیشتری انجام می پذیرد، لذا محوریت قیمت سهام متداولتر است.
البته مساله این نیست که قیمت سهام به جای بازده آن ملاک تصمیم گیری باشد، بلکه نکته آن است که در این بازار قیمت ها به دلیل جالب و جذاب بودن بیشتر از نرخ بازده جلب توجه می کنند و تنها سهولت جای گزینی آن ها مطرح نیست.آن
به عنوان مثال شرایطی را در نظر بگیرید که سود تقسیم شده بین سهام داران شرکتی که سهام خود را در بازار عرضه کرده است، نتواند در بلند مدت روند صعودی خود را با آهنگ بیشتری نسبت به قبل ادامه دهد در این حالت افزایش ارزش سرمایه آن ها از طریق افزایش قیمت سهام بیشتر از سهم آن ها از سود تقسیم شده در بازده کل سهام، جلوه نمایی خواهد کرد و طبیعی است که نظر سرمایه گذار تنها معطوف به افزایش قیمت سهام خواهد شد.
همانطور که می دانید انگیزه حداکثرسازی سود و حداقل سازی زیان در سرمایه گذاری، به عنوان معیارهای اصلی تصمیم گیری و موثر تحرک صاحبان سرمایه در بازارهای مالی مطرح هستند، اما در برخی مواقع رفتاری رخ می دهد که به هیچ وجه مبتنی بر مبانی اساسی حاکم بر بازار سهام نیست.
در این حالت حرکت دسته جمعی و دفعی سرمایه گذاران برای خرید یا فروش سهام در بورس می تواند قیمت سهام را بدون هیچگونه توجیه اقتصادی و منطقی متاثر می سازد. این پدیده اصطلاحا به حباب قیمتی (price bubble) در بازارهای مالی معروف است.
در خصوص رفتارشناسی سرمایه گذاران در بازارهای سرمایه نمی توانن بطور قطعی مطالب زیادی را بیان کرد، جز اینکه در برخی مواقع ریسک گریزی در بازار کاهش می یابد و یا سرمایه گذاران اصولا چنین می اندیشند که رشد بهره وری در آینده بسیار بالاتر از گذشته خواهد بود. این رفتارها یک حرکت دسته جمعی از سوی خریداران سهام را شکل می دهد و سبب افزایش غیر طبیعی قیمت سهام می شود.
گزینه دیگر آن است که این باور در سرمایه گذاران شکل می گیرد که عوامل موثر بر بازار سهام به سرعت در حال از بین رفتن است که در این حالت نیز حرکت جمعی فروشندگانن به بازار سبب کاهش ناگهانی یا سقوط قیمت سهام می شود. به هر حال آنچه مسلم است در این حرکات گروهی، سرمایه گذاران فقط به منافع کوتاه مدت خود می اندیشند که در واقع سفته بازی حرکتی آن ها می باشد.
جان مینارد کینز، ناجی سرمایه داری جدید و نویسنده کتاب (تئوری عمومی اشتغال، پول و بهره) در این راستا حرف جالبی دارد. وی می گوید: این عقلانی نیست که برای سرمایه گذاری که شما باور دارید بازده آتی آن ٣٠ باشد ٢۵ بپردازید، در حالی که حدس میزنید ارزش بازاری آن در سه ماه بعد ٢٠خواهد بود.
هر چند که این حرف در بازارهای سرمایه درست است؛ اما مدیر یک شرکت یا موسسه ای که تعدادی سهامدار در آن سرمایه گذاری کرده اند و در نظر دارد که در بازار سهام با پول مردم با رعایت مبانی و اصول اقتصادی؛ در شرایطی که عده ای با موج سواری و حباب سازی در بورس سود سرشاری را عاید خود می سازند، توسط موکلین خود متهم به بی کفایتی و غفلت از شرایط سودساز بازار بورس خواهد شد. در اینجاست که متولیان بازار بورس باید مواظب اوضاع حباب ساز بورس باشند تا قواعد بازی حاکم بر بورس از عقلانیت خود منحرف نشود.
منبع: مرکز تحقیقات بلاک چین