انتخاب موضوع وبلاگ با دنیای امروز شبکههای اجتماعی سختتر شده است. آدم به اطرافش که نگاه میکند و میبیند همه چیز جذاب است! بازیسازی، کدنویسی، وبلاگنویسی، آشپزی، سفر، مشاوره، تدریس زبان، تصویرسازی و هزار چیز دیگر که ممکن است شیفتهشان باشیم. همهشان قشنگاند لعنتی! اما با اینکه دوست داریم آنها را داشته باشیم، نمیتوانیم یکی را به عنوان موضوع وبلاگ انتخاب کنیم و جلو ببریم. ما تردید داریم که به چه چیزی علاقه داریم و چه چیزی میتواند به عنوان کار و تخصص، آینده ما را بسازد. اما این یک مسئله رایج است و فقط در مورد کسب و کار هم اتفاق نمیافتد. این همان تناقض انتخابی است که توی این دوره و زمانه پدر ما را درآورده است! ما دوست داریم که "همه چیز" را توی مشتمان بگیریم، ولی مشکل همینجا است. چطوری از دست این حس خلاص شویم و یک راست برویم سراغ چیزی که باید برویم. شاید توصیههای زیر کمک کند که این انتخاب را بهتر انجام بدهید.
هرکاری که میخواهید انجام بدهید، باید در درجه اول دوست داشته باشید. وقتی میخواهید بروید سراغش، شوق داشته باشید. رسیدن به یک نقطه در آن وبلاگ، آرزوی شما باشد. این قضیه در مورد انتخاب بهترین موضوعات برای وبلاگ نویسی هم صدق میکند.
محتوایی که عشق شما را دنبال خودشان بکشانند، باعث میشوند سختیهای طول مسیر خیلی به چشمتان نیاید. همینطور در مقایسه با موضوعاتی که علاقهای به آنها ندارید، راههای خلاقانهتری برای پیشرفت در آن به ذهنتان میرسد. زمانی که مشغول انجام کاری میشوید که دوستش دارید، دیرتر خسته میشوید، چالشهای کمتری دارید، ذهن بازتری خواهید داشت و با اولین شکست زانوی غم بغل نمیگیرید.
تقریباً هیچ آدم موفقی نبوده است که نقش علاقه و اشتیاق را در موفقیت نادیده بگیرد. تا جایی که شده است روی این عنصر تأکید کردهاند. پس شما هم اعتماد کنید و این قضیه را اولویت خودتان قرار بدهید.
واقعیت به میزانی که در اینستاگرام میبینید شارپ نیست. زندگی هم به همان اندازه کوتاه و برشخورده نیست. پشت هر عکس ساعتها زمان و کلی اتفاق هست که از قضا یادآوری خیلیهایشان آدم را آزار میدهد. بهترین موضوعات بدون دلیل تبدیل به بهترین موضوعات نشدهاند. تولید محتوا در آنها به نسبت سختتر از بقیه حوزهها است.
ممکن است پشت هر کلیپ هیجانانگیز ساعتها تلاش برای فیلمبرداری و ویرایش خوابیده باشد. هر پستی که میبینید برایش برنامهریزی شده، تحقیق شده، بحث شده، ویرایش خورده و در نهایت با یک نتیجه خوب به بار نشسته است. آن ساعتها تلاش و آن اتفاقات خوشایند و ناخوشایند، همان چیزی است که باید برایش آماده شوید.
کار گروهی، چالش زمانی، گرههای فنی. انجام هر کار توی نتایج آن خلاصه نمیشود، بلکه فرآیندهای زیادی هم در آن دخیل است. شاید موضوع یک وبلاگ خیلی خوب باشد، اما اگر نتوانید چالشهایش را تحمل کنید، نمیتواند شما را موفق کند. کدام کار توی چشمت آنقدر ارزش دارد که این دردسرها را به خاطرش به جان بخری؟ یا بگذار راحتتر بگویم: اگر قرار باشد در حال انجام یک کار بمیری، دوست داری آن کار کدام باشد؟!
این چالش در حوزههای دیگری هم میتواند خودش را نشان بدهد. اگر موضوعی که مدنظر دارید، از لحاظ قانونی مشکلی داشته باشد، توی کارتان گره میافتد. بیشتر از آنکه بخواهید برای خلاقیت در تولید محتوا انرژی بگذارید، درگیریها و مقاومتها قانونی از شما انرژی خواهند گرفت. موضوعاتی که به نحوی حساسیت مراکز قانونی یا مدنی را افزایش بدهند، ممکن است برایتان ایجاد مشکل کنند. اینکه به این مسائل بپردازید یا خیر، کاملا به خودتان بستگی دارد.
از طرف دیگر چالش رقبا را هم باید در نظر داشته باشید. چند رقیب در بازار وجود دارد؟ قدرت آنها چقدر قابل توجه است؟ آیا با توجه به شرایط شما، رقابت با آنها درست است و اگر هست، باید به چه شکل انجام شود؟ در نظر داشتن رقبا به شما فرصت خوبی میدهد تا خود را هم ارزیابی کنید. هرچقدر که تعداد و قدرت رقبا در بازار بیشتر باشد، کار شما برای فعالیت سختتر خواهد بود.
به علاقهتان و چیزی که تصور میکنید قانع نشوید. شاید ذهنیتی که دارید مطابق واقعیت نباشد. از بیرون نگاه کردن خیلی متفاوت با درگیر شدن از نزدیک است.
تا میتوانید باید دید خودتان را گسترده کنید. به سراغ آنهایی بروید که خودشان در این کار بودهاند. سایتهای حرفهای مشاغل را دنبال کنید. مثلاً سایت ایران تلنت یکی از بهترین سایتهایی است که سعی در جذب افراد حرفهای در مشاغل مختلف دارد. برای هر شغل شرح وظایفی مشخص است که آن شرح وظایف میتواند دید شفافی از مهارتهایی که باید در یک جایگاه شغلی داشته باشید به شما بدهد. همینطور میتوانید بروید به لینکدین و بر اساس تخصص، افراد را جستجو کنید.
علاوه بر اینکه در لینکدین هر فرد میتواند قابلیتها و تواناییهایی که دارد را مشخص کند، با مرور پستها و مطالبی که منتشر میکنند، میتوانید حال و هوای آن حوزه را بو بکشید. لینکدین به خاطر اینکه یک شبکه اجتماعی مخصوص متخصصین است، چیزهایی در آن نشان داده میشود که در دیگر شبکهها کمتر میتوان پیدا کرد.
مجموع این تحقیقات شما رو شیرفهم میکند که چه توانمندیهایی باید داشته باشید، با چه چالشهایی روبرو خواهید شد، فضای کارهمانطوری هست که فکر میکنید، چقدر طول میکشد که به بازدهی و نتیجه برسید و اصلاً به عنوان یک موضوع تمام وقت و طولانی میشود بهش فکر کرد یا فقط پارهوقت و پشتیبان است؟ این سوالات را بگذارید کنار سوالات دیگری که ممکن است در مورد هر حوزه خاص داشته باشید. پس دریغ نکنید. هرچه موقع ورود به کار چشمهایتان بازتر باشد، دستتان از بقیه جلوتر است.
قبول… پول همه چیز نیست. اما نباید بهش بیتوجه بود. بهترین موضوعات برای وبلاگ نویسی باید بتوانند گلیم شما را از آب بیرون بکشد. بالاخره شما نیاز دارید که حداقلی از منابع مالی دستتان را بگیرد. حتی فقط در حد جلو بردن همان کار.
حتماً این سؤال را از خودتان بکنید که این کار میتواند درآمد مناسبی برایتان به همراه داشته باشد یا نه؟ (مقدار مناسب را خودتان باید مشخص کنید. این عدد برای هرکس متفاوت است). با آن درآمد باید بتوانید اهداف کسب و کار را محقق کنید و سود کافی را هم برای خودتان به دست بیاورید.
علاقه به تنهایی نمیتواند شکم شما را سیر کند، نمیتواند کسب و کار شما را توسعه بدهد و نمیتواند چیزی را در دنیا عوض کند. بایدعقل معاش را به کار بیندازید و ببینید چطور میشود پول درآورد. سؤال از متخصصان آن حوزه باز هم میتواند به شما اطلاعات خوبی بدهد. همینطور اگر شرکتهای فعال در آن حوزه گزارشات مالی دارند، میتوانید تا حد زیادی از میزان پولی که در آن صنعت میچرخد مطلع شوید.
میزان درآمد در یک صنعت و موضوع مهم است، اما به همان میزان، هزینههایی که در آن حوزه هم وجود دارد، باید سنجیده شود. تحلیل این دو در کنار هم، میتواند درک درستی از میزان سودی که به دست میآورید به شما بدهد. ممکن است شرایطی پیش بیاید که در آن میزان درآمدها بالاست، اما با توجه به هزینههای زیادی که به طور ثابت یا متغیر به آن موضوع تحمیل میشود، سود نهایی چشمگیر نیست.
همچنین تنوع و کیفیت مدلهای درآمدی اهمیت زیادی دارد. اینکه از چه طرقی میشود پول درآورد، تقریبا مشخص میکند پتانسیل مالی آن حوزه چقدر است. البته که استثنا وجود دارد، ولی معمولاً توصیه میشود موضوعی را انتخاب کنید که تنوع و کیفیت مدلهای درآمدی در آن زیاد باشد. به مفهوم سادهتر، بشود از راههای مختلف و به مقدار زیاد از آن پول درآورد.
مسئله دیگر هم امتیازات ویژهای هست که میتواند یک موضوع داشته باشد. مثلاً یک مسئله ممکن است مشمول معاف از مالیات بشود. یا یک موضوع به خاطر وابستهبودن به بحث دلار، درآمد زایی بیشتری برایتان داشته باشد. این امتیازات ویژه میتوانند در تصمیم نهایی شما برای انتخاب یک موضوع اثرگذار باشند. پس آنها را هم در نظر بگیرید.
از رقبا هم غافل نشوید. هرچه تعداد افرادی که در خصوص آن موضوع فعال هستند بیشتر باشد، به این معنی است که آن بازار جذابیت بیشتری دارد. بالاخره گربه که محض رضای خدا موش نمیگیرد! حتماً سود قابل توجهی هست که این همه رقیب جذب بازار شدهاند. این جستجو حتی ممکن است منجر به انصراف شما از حضور در آن حوزه هم بشود.
یک بازار وقتی با سرمایهگذاری تعدادی شرکتها یا افراد خاص روبرو میشود، جذابیتش را برای بقیه از دست میدهد. اگر متوجه شوید یک گروه یا شرکت بخصوص سرمایهگذاری کلانی در آن حوزه انجام داده است، ممکن است بخواهید با توجه به منابع و داشتههایتان، در ورود به آن عرصه تجدیدنظر کنید.
با این حال نگذارید به دیگران محدود شوید. گوشه و کنار آن کسب و کار را حسابی جستجو کنید. شاید راهی برای کسب درآمد باشد که تا بحال کسی آن را ندیده است. خیلی از صنایع تنها با تغییر شیوه جذب پولشان بوده که متحول شدهاند. شیوههای پرداخت برای اپلیکیشنهای موبایل از حالت عادی به حالت IAP را به یاد بیاورید که عملاً بازار جدیدی را به وجود آورد.
همه این مواردی که گفتیم موقعیت شما را در حال حاضر مشخص میکنند. اما برای آینده چطور؟ اصولی که امسال با آنها نتیجه میگرفتیم، ممکن است سال بعد همان نتیجه را به ما ندهند. بهترین موضوعات برای وبلاگ نویسی باید بتوانند در بلند مدت، بازار را به سمت ما بکشانند.
تحلیلهایی که درباره حوزه شما هست را بخوانید و نرخ رشد صنعت را چک کنید. اگر به تدریج این رشد کم شده باشد به این معنی است که صنعت دارد به اشباع میرسد و اگر تحول خاصی در آن رخ ندهد، بعد از مدتی به رکود میافتد یا از بین میرود. در بهترین حالت فقط چند شرکت بزرگ به صورت انحصاری در آن حکمفرمایی میکنند و در بدترین حالت کل آن به فراموشی سپرده میشود.
اما نرخ رشد بالا یعنی بازار هنوز تشنه رقابت بیشتر است. نرخ رشد بالا یعنی بازار به اندازه کافی بزرگ هست که بتواند این تعداد رقیب و این میزان گردش مالی را در خود جا بدهد.
به طور مثال صنعت گیم در کل سالهاست که روند رشدش صعودی است و نرخ رشد فوقالعادهای هم دارد. اما در همین صنعت دوراهیهای زیادی مطرح میشود. اینکه بخواهید مبنای کسب و کارتان را روی بازیهای PC بگذارید یا کنسولهای خانگی؟ روی بازیهای داستانمحور و تکنفره کار کنید یا تجربههای آنلاین چندنفره؟ رویکردتان تهیه بازیهای انحصاری باشد یا مولتیپلتفرم کار کنید؟ نرخ رشد هرکدام از آنها یا تحلیلهایی که از آینده آنها میشود میتواند در تصمیم شما اثرگذار باشد. بنابراین به دقت بازاری که قصد ورود به آن را دارید بررسی کنید. فردا مثل امروز نخواهد بود.
اشتباه مهلکی که خیلیها مرتکب میشوند این است که روی یک تب کوتاهمدت، سرمایهگذاری طولانیمدت میکنند. این موجها همیشه به وجود میآیند و همیشه هم به زودی از بین میروند. اما بعضیها نمیدانم چه کرمی به جانشان دارند که دنبال این چیزهااند؟!
نمونه بارز این مسئله در مقیاس کلان قضیه دوربینهای چندگانه توی گوشیهای موبایل سال پیش است. ناگهان یک تب الکی بین شرکتهای تولیدکننده گوشی به راه افتاد تا با اضافهکردن دوربین، قابلیتهای آن را بهبود بدهند.
در واقعیت مدرکی وجود ندارد که نشان بدهد لزوماً اضافه کردن دوربین به گوشی باعث بهبود قابل توجه عملکرد آن میشود. گوشیهای پرچمدار زیادی مثل گوگل پیکسل یا آیفون همچنان از ۱ دوربین استفاده میکردند و عملکردشان هم به خوبی بقیه بود. اما همچنان صبح که از خواب بلند میشدیم گوشیهای با دوربین ۳ گانه و ۴ گانه معرفی میشد. این مسئله هیچ تأثیری به پیشبرد صنعت و ایجاد تحولات شگرف ندارد. بیشتر یک حقه بازاریابی کوتاهمدت است.
نمونه خیلی واضح دیگر، تکنولوژیهای ۳ بعدی در تلویزیون، مانیتورها و بقیه گجتها بود. یک تب کوتاهمدت که خیلی از شرکتها را به سمت خودش کشاند. اما نتیجهاش چی بود؟ شرکتهای کوچکی که سرمایه خود را وارد آن کردند و نابود شدند و شرکتهای بزرگی که ضررهای هنگفت بابتش دادند.
کسی نمیداند. شاید سالها بعد دوباره این تب اوج بگیرد، ولی چیزی که مشخص است این است که شرکتها در تشخیص پتانسیل این موضوع اشتباه کردند و ضررش را هم دیدند. وقتی با پدیدهای مواجه میشوید باید از خودتان سؤال کنید “آیا چیزی که میبینم یک عرصه مستقل است، یا صرفاً تبی است که میگذرد و چیز دیگری جایش را میگیرد؟”
شما تا اینجا دید خوبی نسبت به کارهایی که توجه شما را جلب کردهاند پیدا کردهاید. تقریباً از همه جنبهها سنجیدهاید و میدانید که چه خبر است! اما هنوز بین دو یا چند گزینه ماندهاید. کافی است آنها را کنار هم بگذارید، به آنها امتیاز بدهید و ببینید چطور میشود.
میتوانید از این فرم که برای شما تهیه کردهام استفاده کنید. هرکدام از موضوعات را در یک ردیف بنویسید و بر اساس علاقه، پتانسیل مالی، آیندهدار بودن و آسان بودن از ۱ تا ۱۰ به آن امتیاز بدهید. ۱ به معنی کم یا بد، و ۱۰ به معنی زیاد یا خوب است.
حداقل امتیاز برای هر قسمت باید ۶ باشد. بنابراین اگر دیدید یک مورد به حداقل امتیاز نمیرسد، کلاً بیخیالش شوید. احساسی برخورد نکنید، تقلب هم نکنید، به حرف بقیه هم اعتماد نکنید. شما هستید که میخواهید کار را انجام دهید، نه آنها… حوزهای که بیشترین امتیاز را در بین گزینههای دیگر کسب کند، بهترین انتخاب از نظر شما است. این روش را میتوان برای سنجش و انتخاب جامعه و بازار هدف هم مورد استفاده قرار داد.
این نکته را به یاد داشته باشید که راه میانبری وجود ندارد. موفقیت در تولید محتوا و وبلاگ نویسی، تغییر و کسب درامد از تلاشهای سخت و پیوسته ایجاد میشود. این را هم به خودتان بقبولانید که شاید بشود برای سرگرمی برخی کارهای متفاوت را انجام داد، ولی برای شغل و تخصص بهتر است که فقط یک حوزه را انتخاب کرد. میدانم انتخاب سختی است، اما باید آن را انجام بدهید. اگر هنوز مردد هستید، فرم را بردارید و با تحقیقات خودتان، به آنها نمره بدهید. مطمئناً با انتخاب آگاهانه موضوع وبلاگتان، کسب و کار خوبی را با علاقه زیاد، دستاورد مالی مناسب و آینده روشن خواهید داشت.
به نظر شما برای انتخاب یک موضوع برای وبلاگنویسی چه نکات دیگری باید در نظر گرفته شود؟ نظرات خودتان را در مورد موضوع وبلاگ و راهنماییهای دیگری که میتواند به افراد کمک کند، در میان بگذارید.