دلیل تأکید زیادی که روی نوشتن عنوان های جذاب برای وبلاگ و مقالات سایت دارند چیست؟ چرا سهم زیادی از جذب مخاطب به سایت را ناشی از نوشتن یک عنوان جذاب میدانند؟ نوشتن یک عنوان جذاب و کاربردی، یکی از چیزهایی است که حتما باید قبل از انتشار مطلبتان در وبلاگ، از کیفیت آن مطمئن شوید. در این مقاله به تفصیل برای شما شرح میدهیم که چرا کسب مهارت در نوشتن عناوین موفق لازم است و چطور با استفاده از ۳ احساس قوی، عناوین جذاب و موفق بنویسید.
این عادت همه آدمها است که مشت را نمونه خروار ببینند. شاید همه بخواهند این عادت زشت را از خودشان دور کنند، ولی واقعیت این است که این قابلیت بسیاری از اوقات به کمک ما میآید.
ذهن ما نمیتواند هر مطلبی که به عنوان ورودی بهش داده میشود را به طور کامل تحلیل کند. زمان و انرژی ما این اجازه را نمیدهد که هر کتاب، مقاله، پست یا محتوای دیگر را از ابتدا تا انتها بخوانیم. بنابراین، ذهن سعی میکند چکیدهای از مطلب را به دست بیاورد و نتیجه برآوردش از آن را به تمام آن محتوا تعمیم بدهد.
به همین خاطر است که این روزها خلاصه کتابها طرفدار زیادی پیدا کردهاند. آدمها چکیدهای از یک مطلب بلند را مطالعه میکنند و بر اساس آن تصمیم میگیرند که باید به سراغ اصل آن هم بروند یا نه. به همین خاطر هم هست که ما کتابهایی را دوست داریم کهجلد قشنگی داشته باشند. مفهوم «ویترین» دقیقاً از همینجا میآید. از جایی که ذهن ما به عنوان مشتری توان تحلیل همه اطلاعات را ندارد، پس به سراغ آنهایی میرود که دم دستتر و جذابتر باشند. نوشتن عنوان های جذاب حکم آواز پریهای دریایی را دارد. اگر به گوش شنونده جادویی بیاید، به سمت شما کشیده میشود.
اگر بتوانید در نگاه اول، توجه کسی را جلب کنید، شانس این را دارید که مشتری شما بشوند. در غیر اینصورت شانسشان را در جای دیگری امتحان خواهند کرد. این نگاه معمولاً برای افراد حدود ۲ ثانیه طول میکشد. در طول این زمان افراد کلمات و عبارات یک عنوان را اسکن میکنند تا بسنجند چه تصمیمی برای آن مناسب است. تمام تلاشهایی که برای نوشتن عنوان مقاله انجام میدهید، باید با این تصور باشد که تمام این فرایند، برای ۲ ثانیه یا کمتر تدارک دیده شده است.
طبق آمار از هر ۱۰ نفر، فقط ۲ نفر به روی لینک اصلی مطلب کلیک میکنند تا آن را مطالعه کنند، در صورتی که این مسئله برای عنوان مقالات وبلاگ، ۸ نفر است. این یک فرصت ویژه است تا میخ خودتان را محکم بکوبید. یک تیتر جذاب میتواند تا حد زیادی این آمار را برای شما بهبود بدهد و شاخص CTR شما را بالا ببرد. اگر یک عنوان جذاب، توجه مخاطب را جلب کند، احتمال اینکه یک قدم دیگر به شما نزدیک شده و مطلب شما را مطالعه کند هم زیاد است.
پس تا الان متوجه شدیم که یک عنوان، میتواند چه چیزی را برای ما به ارمغان بیاورد. اما این تنها دلیلی نیست که عناوین برای ما مهم هستند. در کنار تمام این مسائل، دو مورد زیر هم برای همه ما مصداق دارد:
چرا برخی از مقالات نرخ کلیک بالاتری دارند؟ چرا برخی از مقالات با وجود کیفیت بالا، بازخور مناسب پیدا نمیکنند؟ بخش مهمی از آن برمیگردد به عناوین نامناسبی که نه مشارکت، نه توجه و نه هیچ چیز دیگری جذب نمیکنند. مثل یک تکه چوب خشک یک جای صفحه وب مینشینند و کاری نمیکنند.
اگر میخواهید عنوان شما همان چیزی باشد که مثل آهنربا توجهات را به سمت شما بکشاند، باید احساسی داشته باشد که عناوین بیکیفیت فاقد آن هستند. احساساتی که با استفاده از آنها، به ترکیبی جذاب میرسید، عنوانی که هدف شما برای کلیک مخاطب به روی لینک مطلبتان را محقق خواهد کرد.
تمام سازمانها تلاش میکنند با تکیه بر احساس یا منطق، مزیتهای محصولات و خدمات خود را به ما ارائه دهند. احساس و منطق ابزار قدرتمندی برای اقناع ما در جهت خرید است.
هیچکس نگفته است که محتوا از این قائده مستثنی است. تولید کننده محتوا، فروشنده و محتوا، همان محصول یا خدمتی است که قرار است به دست مشتری برسد. استفاده از این ابزارها به این معنی است که شما از دانش بازاریابی برای ارائه کار خود بهره میبرید. کلمات، عبارات، تصاویر و صداها لحن و بار معنایی خاصی که در ذهن شما است را به مخاطب منتقل میکنند. با این حال سؤالی که اینجا باید جواب داده بشود، این است که بالاخره کدامیک از این دو بر دیگری ارجح است؟ منطق یا احساس؟ عقل یا عشق؟
عموماً اینطور نتیجهگیری شده است که تصمیم نهایی در یک خرید توسط احساس گرفته میشود. نوع و شدت آن از یک صنعت به صنعت دیگر و همینطور جامعه مخاطب متفاوت است. اما در کل میشود اینطور گفت که احساس آدمها، در بیشتر اوقات به منطق آنها میچربد. بخصوص در محل بحث ما (جایی که همه چیز در ظرف کمتر از چند ثانیه اتفاق میافتد) منطق و تحلیل زمان ابراز وجود ندارد. نیرویی که میتوانید به عنوان اهرم اصلی به آن اعتماد کنید، احساس است و احساس.
اگر عقل شما به درستی یک مسئله رأی بدهد ولی احساستان با آن موافق نباشد، به ندرت پیش میآید از تصمیمی که میگیرید راضی باشید. این در حالی است که اگر دلتان با یک گزینه باشد، ولی منطقتان تا حدی با آن مخالفت کند، شما به سازش رو میآورید و ترجیح میدهید که طرف احساستان را بگیرید.
البته که در این باره استثنائات زیادی قابل ذکر است، اما نه آنقدر که بتوان قائدهاش را عوض کرد! مردم میتوانند کمی کیفیت کمتر، تحویل دیرتر، قیمت بالاتر یا رفتار ناپسند را تحمل کنند، اما نمیتوانند چیزی که یک حس بد از آن وجودشان را پر کرده است، بپذیرند.
گزارههای منطقی بیشتر نقش تکمیلی برای اقناع ما برای تأیید احساساتمان را دارند. آنها مشخص میکنند که میتوان به یک برند اعتماد کرد. ما به گزارههای منطقی اتکا میکنیم تا تصمیم احساسی خود را توجیه کنیم. تکیه کامل به هرکدام از این مقولهها نمیتواند نتیجهای داشته باشد، بلکه همیشه ترکیبی از آنها است که میتواند مشتری را به یک خرید درست و راضیکننده ترغیب کند.
در زیر احساساتی که میتواند در عناوین و تیترهای ما جلوهگر شود را مرور میکنیم:
سردرآوردن از ناشناختهها همیشه کِرمی بوده است که به جان ما از ازل افتاده است! ما دوست داریم از پایان داستانها خبردار شویم،گذشتهها را بدانیم، در صندوقهای مهرشده را باز کنیم و پشت درهای بسته را دید بزنیم…
حس کنجکاوی اصلیترین حسی است که باید در تمام عناوین خود به شکلی از آن استفاده کنید. ترکیب کنجکاوی با احساساتی که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد، ایجاد حسی متضاد را میکند که افراد را بر سر یک دوراهی جذاب قرار میدهد. این در حالی است که استفاده صرف از احساساتی مانند ترس یا خشم، میتواند حتی واکنشهای منفی برای شما داشته باشد. این تأثیر حس کنجکاوی است که ورق را به نفع شما برمیگرداند. راههایی که میتوان از طریق آنها حس کنجکاوی ایجاد کرد را در زیر اشاره میکنیم:
این زمانی است که افراد را به بودن در یک جمع و گروه خاص دعوت میکنی، به نحوی که فکر میکنند جزوی از آن هستند. این گروهها همان دستههای دوستی یا تخصصی هستند که افراد دوست دارند خود را جزئی از آن بدانند.
۵ ابزاری که متخصصان سئو همیشه همراه خود دارند.
اگر مخاطب شما متخصص سئو باشد دوست دارد که این مطلب را بخواند، چون اصلاً نمیخواهد خودش را به عنوان متخصص سئو معرفی کند، اما از مطالبی که در این مقاله نوشته شده است، بیاطلاع باشد.
برای آنهایی که متخصص این حوزه هم نیستند این عنوان جالب است، چون درست است که متخصص سئو نیستند، ولی میخواهند با مطالعه این مقاله، یک قدم به متخصص سئو شدن نزدیکتر شوند.
در این حالت شما مطلبی را که از دید بقیه پنهان مانده است، ارائه میکنید. کار شما این حس را به افراد منتقل میکند که با دانستن این مطلب، گوی سبقت را از بقیه دزدیدهاند و دستشان جلوتر است. چون بقیه تا حالا این مطلب را نمیدانستند و آنها میدانند.
۱۰ رشته کمتر شناختهشده که آینده کاری شما را تضمین خواهند کرد.
واژه «کمتر شناختهشده» این حس را به دیگران منتقل میکند که افراد کمی وجود دارند که از اسرار این مسئله مطلع باشند. پس پیوستن به این افراد، مزیت بزرگی برایشان خواهد داشت.
مهمترین سرمایه ما در زندگی چیست؟ احتمال زیاد جواب خیلیها زمان باشد و پر بیراه هم نیست. زمان همیشه برای ما مهمترین گنجی بوده است که داشتیم. وقتی از دست برود، دیگه واقعاً چیزی نیست که بتواند برش برگرداند.
استفاده از محدودیت زمانی افراد را مجاب میکند زودتر اقدام کنند. این مزیت یک فشار مضاعف را به افراد وارد میکند، به طوری که فکر میکنند اگر الان تصمیم نگیرند، چیز مهمی را از دست خواهند داد.
نکته مهم این است که ارزش پیشنهادی شما واقعاً باید اینطور باشد. به هیچ وجه و به هیچ طریقی نباید سعی کنید افراد را گول بزنید. عنوان شما نباید وسیلهای برای فریب آدمها باشد، بلکه باید مزیتی که حقیقتاً در آن وجود دارد را به نحو احسن نشان بدهد. بنابراین اگر در عنوانتان وعده مزیتی را بدهید که وجود ندارد، عواقب آن هم در کوتاهمدت و هم در بلندمدت پاپیچتان میشود.
کمتر از یک ماه برای دیدن این مناظر پاییزی فرصت دارید +مسیرهای دسترسی
برنامهریزی سفر معمولاً زمان زیادی را میطلبد. با قید «کمتر از یک ماه» مخاطب مجبور میشود روند تصمیمگیریاش را سرعت بدهد، در غیر اینصورت ممکن است مناظری که میخواهد ببیند، تا ۱ سال دیگر در دسترسش نباشند.
همان چیزی که شبها بیدار نگهتان میدارد. همان چیزی که غریزه بقا را توی وجودتان شعلهور میکند. ما سعی میکنیم در موقعیتهای خطرناک صبر کنیم، فکر کنیم و بیگدار به آب نزنیم. چون میترسیم چیزی که برای ما ارزشمند است را از دست بدهیم.
ما میترسیم که پول، زمان، جان یا احساساتمان آسیب ببیند. به همین خاطر است که از خطر دوری میکنیم. هرچقدر که خرید از یک بازار نامطمئن برای ما ترسناک است، به همان اندازه وارد شدن به یک رابطه ناسالم هم وحشتآور است.
تکیه به این احساس باید با احتیاط انجام شود. ترسهای افراد گاهی اوقات بسیار شخصی است. بنابراین استفاده از ترس به عنوان محرکی جهت اقدام، صرفاً و صرفاً باید برای کمک به حل مشکل مخاطب ما باشد. در غیر این صورت خاطره بدی که از شما میماند به مراتب بدتر از شرایطی است که با استفاده از احساساتی مثل شادی ای کنجکاوی این کار را انجام میدهید.
تفاوت به کار بردن احساسات منفی در نوشتن عناوین موفق به جای احساساتی مثل کنجکاوی در این است که ترس، بر خلاف دیگر احساسات نوید چیزی را به شما نمیدهد. برعکس، به شما هشدار میدهد که ممکن است چیزی را از دست بدهید. در ادامه، راهحلی را جلوی دست شما میگذارد که از این واقعه جلوگیری کنید.
در واقع خیلی پیش میآید که هر دو رویکرد نتیجه یکسانی داشته باشد. با اینحال شرایطی هست که بهتر است روی احساسات منفی تمرکز بیشتری داشته باشید. چون درک ضرورت برخی مسائل برای ما مشکل است. مثلاً کدام یکی از جملات زیر تأثیر بیشتری روی شما دارد؟
کاهش مصرف سیگار باعث افزایش طول عمر تا۱۰سال خواهد شد.
طی ۲۴ساعت گذشته بیش از ۳۰ هزار نفر بر اثر مصرف سیگار دچار مرگ زودرس شدند.
در واقع انگیزه هر دو نوشته یکی است و آن هم کاهش مصرف سیگار است. اما انگار از دست دادن چیزی که داریم، انگیزه بیشتری نسبت به کسب یک چیز دیگر در ما ایجاد میکند. به همین خاطر در نوشتن عنوان های جذاب، ممکن است بخواهیم به آدمها بگوییم مراقب چیزهایی که دارند باشند.
پول، زمان و سلامتی مهمترین چیزهایی هستند که ما دوست نداریم آنها را از دست بدهیم. ما پول میدهیم تا زمان بخریم، زمان صرف میکنیم تا بتوانیم از سلامتمان محافظت کنیم و سلامتی را برای جلوگیری از هدررفت هردو به خطر میاندازیم.
۴عادتی که همه کارمندان با انجام آن، سرمایه خود را نابود میکنند.
نابود شدن سرمایه چیزی است که در دنیای کارمندی امروز ضایعه عظیمی به حساب میآید. تقریباً همه با آن درگیرند و کسی هم نیست که بخواهد با آغوش باز به سمتش برود. اما کلمه تأکیدی بعدی واژه «همه» است. ما عادت داریم که خودمان را تافته جدابافته بدانیم. اما این عنوان میگوید فرقی بین شما و دیگران نیست. انگار که همه کارمندان واقعاً این عادتها را دارند و راه گریزی هم برایشان نیست.
کسی که این عنوان را میخواند در وجودش ایجاد شک میشود. اگر او هم جزو این دسته افراد باشد چه؟ آیا حاضر است ریسک نخواندن این مقاله و از دست رفتن سرمایهاش را به جان بخرد؟
حد نهایی ترس از دست دادن، ترس از مرگ است. چون در این صورت است که زمان، پول، سلامتی و همه چیزهایی که برای ما و در زندگی مفهوم دارند از بین میروند. با همه این احوال مردم سبک زندگی خود را طوری تعیین میکنند که خلاف این مسئله را ثابت میکند. آنها غذای ناسالم مصرف میکنند، الکل مینوشند، سراغ مواد مخدر میروند و دمار از روزگار محیط زیست درآوردهاند.
البته که از تروریسم و سقوط هواپیما هم وحشت دارند، ولی ماهیت بلندمدت و تدریجی که سبک زندگی خطرناک بر روی افراد دارد، باعث میشود آنطوری که باید و شاید، مورد توجه قرار نگیرد.
اگر این ۱ علامت را دارید، پس کبد شما در حال فروپاشی است!
«عدد ۱» عدد مهمی است. چون همه چیز را وابسته به ۱ عامل حیاتی میکند. همه چیز در یک حالت ۵۰/۵۰ است. یا شما این علامت را دارید و یا ندارید. اگر نداشته باشید، از همه چیز خلاص میشوید و اگر داشته باشید، «کبد شما در حال فروپاشی است!»
با ۳ غذا که باعث مرگ زودهنگام تو میشوند آشنا شو!
«مرگ زودهنگام» عبارت کلیدی این عنوان است. «تو» باعث میشود یک قدم به ایجاد ارتباط صمیمی با مخاطب نزدیکتر شوی. در عین حال با معرفی ۳ غذایی که باعث ایجاد شرایط ناپایدار در سلامتی و در نهایت مرگ زودهنگام افراد میشود، آنها را راهنمایی میکنی.
ترس از جا ماندن در شرایطی پیش میآید که ما فکر میکنیم دیگران، از ما بسیار جلوتر بوده و ما به شکلی از آنها عقب ماندهایم. این ترس مدتها است که در جوامع وجود داشته است. هرچند که امروزه با رشد شبکهها اجتماعی این مسئله شدیدتر شده است.
این ترس با خودش موجی از حس منفی را به دنبال دارد که بر اثر آن، فرد حس میکند تمام رفاه و خوشی زندگی در دست دیگران است و او سهمی از آن ندارد.
این ترس باعث میشود دیدگاه درست و واقعگرایانه زندگی از ما جدا شود. قابلیتها و توانمندیهایی که در وجود ما هستند نادیده گرفته میشوند، چون تمرکز ما بیش از آنکه به دنبال راهحلی از درون باشد، بیشتر در جستجوی چیزی است که دیگران در بیرون به نمایش میگذارند.
از طرفی ترسهای اجتماعی به مسائلی اشاره دارند که در مواجهه با اجتماع ظهور پیدا میکنند یا برخواسته از آن هستند. بسیاری از ما از صحبت در جمع هراس داریم. خیلیها دوست ندارند مستقیماً مورد انتقاد قرار بگیرند.
اگر یک قدم جلوتر برویم، شاید بخواهیم ترسهای شخصی افراد را هم مشمول این مسئله بکنیم. من ممکن است از تاریکی یا صدای بلند وحشت داشته باشم. افراد دیگر از تنهایی یا فضای بسته ترس دارند. حل کردن یا کنترل درست این ترسها موضوع بسیاری از مطالب جذاب میتواند باشد. با این حال مثل هر مسئله دیگر، اولین قدم در جهت حل یک مسئله، مواجهه شدن با آن است.
گاهی اوقات نمایش و روبرو کردن افراد با ترسهایشان در عنوان یک مقاله، کاربردیترین کاری است که میتوانید انجام بدهید.
سادهترین تکنیکهای زندگی شاد برای تمام مردم (به جز تنبلها و بهانهجوها)
هیچکس دوست ندارد بهانهجو یا تنبل شناخته بشود. خواندن عنوان بالا این حس را به مخاطب میدهد که اگر این تکنیکها را اجرا نکند، احتمالاً به نوعی جزو افراد تنبل به حساب خواهد آمد.
شما از سخنرانی میترسید، این افراد از سخنرانی شما…!
این تیتر یک نمونه خوب از درگیر کردن احساسات را با خودش دارد. قسمت اول عبارت، مستقیماً ترس شما از سخنرانی در مقابل عده خاصی از افراد را یادآور میشود و با این کار وحشت و ناتوانی شما را در مواجهه با این شرایط برمیانگیزاند. اما ناگهان حس کنجکاوی و قدرت را در بخش دوم عنوان میآورد.
این یک چرخش مناسب در تبدیل احساسات مخاطب است. به شکلی که ناگهان با حقیقتی مواجه میشوند که تمام باورهای آنها را از ترس سابق به چالش میکشد.
ما معمولاً از چیزی که ندانیم میترسیم. این ترسها ریشه در فرهنگ، عقاید، عقدهها و نوع تربیت ما دارد. ترس از تاریکی ریشه در این ترس دارد. همینطور ترس از موضوعاتی مثل روح، صداهای گاه و بیگاه در تاریکی شب یا نیروهای ماوراءالطبیعه.
این ترسها به ندرت جنبه آموزشی و فایدهگرایانه دارند. بیشتر در حوزه مسائل سرگرمی مورد بحث قرار میگیرند. نوشتن درباره آنها در قالب سرگرمی اصلاً کار غیر اخلاقی نیست. بالاخره کسی باید باشد که به این حوزه بپردازد. مهم، انتظار مخاطب است. کسی که به این مطالب علاقه نداشته باشد، سراغ آن نخواهد آمد. اما کسی که برای دستیابی به چیزی، به خواندن این مطلب میپردازد باید بتواند انتظار خود را برآورده کند. چه این انتظار، آموزش کاربردی باشد و چه سرگرم شدن و وقت گذراندن.
تمام مکانهایی که در آنها باید از خود در مقابل اجنه مراقبت کنید.
عبارت «تمام مکانها» این نکته را یادآور میشود که جاهای زیادی پتانسیل این برخورد را دارند. پس بهتر است که از آنها باخبر باشید. همینطور «اجنه» ترسی را که خیلی از افراد به طور جدی یا تفریحی با آن مواجه هستند را آشکار میکند.
حس رضایت از یک پدیده به شکل شادی در ما ظهور پیدا میکند. انتظارات، اهداف و نیازهای ما ریشه ایجاد رضایت در درون ما است. در واقع درک این نکته که نگرش درونی ما از شرایط بیرونی، به اندازه محیط بیرون در ایجاد و از بین بردن حس شادی در ما اثرگذار است بسیار اهمیت دارد.
چیزی که در گذشته شما را سر ذوق میآورده است، امروز خیلی توجهتان را جلب نمیکند. اگر تا سرحد مرگ گرسنه یا خسته باشید، دیدن دوست دوران دبستانتان خیلی حس شگفتی در شما ایجاد نمیکند. با توجه به هر وضعیت و درکی که شما از آن شرایط دارید، ممکن است میزان رضایت شما دستخوش تغییر شود.
درک این مسئله در جایی برای شما مفید است که بفهمید آن چیزی که باعث شادی شما میشود، دقیقاً همان تأثیر را بر مخاطبتان ندارد. تحلیل احساسات و نیازهای روانشناختی مشتری کار سختی است که باید از پس آن بربیایید.
ایجاد شادی در مخاطب از طریق ۲ راه اصلی ایجاد میشود:
چگونه استرس محیط کار را به حداقل رسانده و پول و رضایت بیشتری به دست آوریم؟
این تیتر از انواع ۲ مزیتی است. به این ترتیب که عنوان، به گونهای مسئله را مطرح میکند که با انجام یک کار، دو مزیت را به دست خواهید آورد. با ایجاد یک پیوند علیت بین دو عامل، این ذهنیت در خواننده پدیدار میشود که با پیروی از مقاله، مزیتهای اصلی خودبخود به دنبال آن خواهند آمد.
محدودیتهای جسمی نمیتواند مانع این ۵ رویای شما شود!
این عنوان در مخالفت با نگرشهای رایج جامعه درباره توانمندی افراد توانیاب درست شده است. در واقع این تیتر سعی میکند باورهای رایج را در اینباره به چالش بکشد و باورهای ارزشمندی را تولید کند.
در این رویکرد سعی میشود با ارائه یک یا چند راهحل، شادی و رضایت در درون فرد ایجاد شود. در واقع عدم شادی شما، نتیجه نبود یا کمبود یکسری عوامل است که این رویکرد به روی آنها تمرکز دارد.
انجام این ۳ کار ساده، رضایت شما از زندگی زناشویی شما را ۵۰ درصد افزایش میدهد.
صفت «ساده» خیال شما را از بابت زحمتی که قرار است متحمل شوید راحت میکند. واقعیت این است که هیچ کار درست و حسابی، بدون زحمت نیست. اما شاید بشود با کمی بازی با کلمات و تلقین، این سختی را برای آدمها کمی آسانتر کرد. علاوه بر آن نتیجهای هم که عاید شما میکند چشمگیر است. به طوری که همین «۳ کار ساده» بهبود «۵۰ درصدی» برای شما دارد.
استفاده از احساس شادی زمینه قدرتمندی برای تحریک مخاطب به کلیک روی مطلب شما است. ترکیب آن با دیگر احساسات و دیگر قابلیتها و ویژگیهایی که عناوین موفق دارند، میتواند بهترین نتیجه را برای شما به ارمغان بیاورد.
احساسات زیادی هستند که میتوانید در عناوین جذاب خود از آنها استفاده کنید. به نظر شما احساسات دیگری مثل غم، نفرت، خشم و غیره چطور میتوانند در این زمینه به ما کمک کنند.