قصد کردم بخش هایی از کتاب سلام بر ابراهیم که چندوقتیه میخونم به صورت خلاصه در وبلاگ منتشر کنم این کتاب یکی از صد کتابی است که روایتگر خلق و خوی مردان بزرگی است که نام آن ها بعد از رفتنشون هنوز در ذهن ها مانده و آغازگر عشق و معرف معرفت واقعی هستند ابراهیم هم یکی از اون جوونمردای مشتیه که گذشت و مردونگی در قاموس وجودی خود جای داده یکی از اون جوونای اون زمونی که سر به عشق گذاشتو با عشق رفت که هروقت نامی از عشق میاد یادی از او شود شاید هنوز هم از این جوونا بین ما باشه ولی ابراهیم تکرار نشدنیه این بخش از پست وبلاگو اختصاص میدم به روزهای آغازین زندگی این مرد بزرگ و تمام این نوشته ها برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم است
ابراهیم در اول اردیبهشت سال ۱۳۳۶ چشم بر جهان گشود او زاده محله شهید آیت الله سعیدی در نزدیکی میدان خراسان است ابراهیم هادی از بدو تولد مورد توجه خاص پدر خود مشهدی محمد حسین بود و از نظر پدر اون با تمام هم سن و سال ها فرق داشت مشهدی حسین درست نظر کرده بود او واقعا متفاوت بود و از همان دوران کودکی منش و رفتار مردان بزرگ را در ذات خود جای داده بود ولی این توجه و علاقه دیری نپایید و پدر رخت سفر بست و به دیار باقی شتافت بله ابراهیم در همان دوران نوجوانی طعم تلخ یتیمی را چشید و زندگی را مردانه و تنها پیش برد
یکی از محرک های شخصیتی ابراهیم شاگردی استادی بزرگ و بی نظیر همچون محمد تقی جعفری بود،او پس از گذراندن و به اتمام رساندن دوران دبیرستان خود و دریافت دیپلم ادبی در سال ۱۳۵۵ حضور پررنگی در هیئت های مذهبی داشت،غیر از درس به خواندن کتاب های غیر درسی و فقهی علاقه بسیاری داشت و در دوران پیروزی انقلاب اسلامی شجاعت های کم نظیری از خود به جای گذاشت ابراهیم از همون دوران همچون معلمی فداکار به تربیت جوانان و نوجوانان پرداخت.
به نقل از یکی دوستان ابراهیم هادی:هرجوانی که کم سال تر از ابراهیم چه بزرگتر از اون و با هر اعتقادی خیلی سریع هیئتی میشد و هم خط ابراهیم و بچه مذهبی ها میشدن این دوست نقل میکنه جوانی از دوستان ابراهیم که اهل خوردن مشروب بودو تازه از این مسلک خودش خیلی رضایت داشت بعد از مدتی رفاقت با ابراهیم یکی از هیئت دارای محرم و هیات مذهبی اون موقع شده بود.
ابراهیم علاقه زیادی به ورزش باستانی و کشتی داشت.در این عرصه هم افتخارات زیادی کسب کرده که ترجیح میدم در پست های بعدی وبلاگ در موردش بنویسم امیدوارم این سری از نوشته های من مورد توجه همه قرار بگیره
شعری زیبا در ابتدای کتاب سلام بر ابراهیم
سلام حضرت ساقي سالم ابراهيم
سلام کرده ز زلفت جواب ميخواهيم
سحر رسيد و نسيم آمد و شبم طي شد
به شوق باده ي تو ما هنوز در راهيم
تبر به دست بيا که، دوباره بت شده ايم
طناب و دلو بياور، بيا که در چاهيم
هزار مرتبه از خود گذشتي و رفتي
هزار مرتبه غرق خوديم و مي کاهيم
تو از ميانه ي عرش خدا به ما آگاه
و ما که از سر غفلت ز خويش ناگاهيم
تو مثل نور نشستي ميان قلب همه
دمي نظر به رهت کن که چون پر کاهيم
زبان ما که به وصف تو لال ميماند
ببين که خير سرم شاعريم و مداحيم
صداي صوت اذان تو، هست ما را برد
و گرنه از سر شب غرق ناله و آهيم
تمام عمر و جواني ما تباهي شد
اميدوار به رحمت و عفو اللهيم
خوشا به حال تو که وزنه اي براي خودت
خدا کند که شفاعت شويم،
ابراهيم اکبر شيخي