چالش کتابخوانی طاقچه برای شهریورماه ۱۴۰۲
«کتابهای های پرفروش در ۱۴۰۱»
کتاب مغازه خودکشی توسط ژان تولی نویسنده، طراح و کارگردان فرانسوی نوشته شده که معروف ترین اثر اوست، داستانی کوتاه درباره خانواده توواچ که در مغازه لوازم متنوع خودکشی میفروشند. شعار مغازه "آیا در زندگی شکست خوردهاید؟ لااقل در مرگتان موفق باشید" و نام هریک از اعضای خانواده یادآور افرادی مشهوری است که خودکشی کردهاند.
در خانواده توواچ نام ها پژواک افراد سرشناسی در تاریخ اند. نام میشیما یادآور یوکیو میشیماست؛ نویسنده و شاعر سرشناس ژاپنی که سه بار نامزد جایزه نوبل ادبیات شده بود. او در ۱۹۷۰ به روش سنتی هاراکیری خودکشی کرد. نام ونسان پژواک نام ونگوک است؛ نقاش هلندی که در ۱۸۹۰ به قلب خودش شلیک کرد. نام مرلین یادآور نام مرلین مونرو، بازیگر معروف آمریکاییاست که در سال ۱۹۶۲ در سن ۳۶ سالگی در اثر مصرف بیش از حد داروهای خواب آور و آرامش بخش به خواب ابدی رفت. نام آلن تداعی کننده آلن تورینگ، دانشمند و ریاضیدان نابغه انگلیسی است. تورینگ در اواخر عمر به دلایلی خودکشی کرد. در هفتم ژوئن ۱۹۵۴ برای آخرین بار به اتاق خوابش رفت. صبح روز بعد، خدمتکارش جسد بیجان او را کنار تخت خواب یافت. کنار تخت سیبی گاز زده افتاده بود. آزمایش های سم شناسی نشان میداد که سیب به سیانور آغشته بوده است.
آلن تنها عضو خانواده است که به زندگی امیدوارانه مینگرد و در تاریک ترین و منفی ترین موضوعات هم نیمه پر لیوان را میبیند. در ادامه شاهد تلاش های آلن برای انتقال این اندیشه به دیگر اعضای خوانداه خواهیم بود. فضای داستان پر از تضاد های جالب است مثل کیک تولد مرلین که به شکل تابوت طراحی شده. داستان کوتاه است و میتوان در یک نشست آن را خواند که هم میتواند خوب باشد و هم بد خوبیاش اینکه از حوصله خارج نمیشود و بدی اینکه در بسیاری بخش های کتاب به یک توضیح مختصر بسنده شده و به نظر من روند تغییرات اعضای خانواده سریع بود و برایم خیلی قابل درک نبود.
ادامه نوشته باعث لو رفتن پایان کتاب میشود.
خط پایانی بسیار شوکه کننده و در تضاد با پیام کتاب است که یک علامت سوال بزرگ در ذهن خواننده ایحاد کرد، چرا؟ واقعا چرا باید آلن خودکشی میکرد؟ کسی که اصرار به منع دیگران از خودکشی و ترویج مثبت اندیشی داشت! آیا نتیجه خوشبینی نابودی است؟ هنوز مطمئن نیستم باید با چنین پایانی موافق باشم یا نه ولی بدون آن هرگز به چنین سوالاتی فکر نمیکردم بنابراین به یک پایان خوش ترجیحش میدهم.
خانواده توواچ به عنوان کسانی که از افسردگی و خودکشی مردم امرار معاش میکردند با وجود افسردگی دو فرزند خانواده هرگز اجازه خودکشی به خود نمیدادند، توجیهشان هم این بود که اگر آن ها نباشند هیچ کس نیست که مغازه را اداره کند شاید باید رنج مرگ خودخواسته عزیزی را تجربه میکردند تا عاقبت کارشان را ببینند از طرفی این موضوع میتواند خانواده و تمام آنچه آلن برای آن جنگیده بود تمام شادی و خوش بینی که به خانواه داده بود را از بین ببرد. پارادوکس عجیبی است.
کتاب صوتی مغازه خودکشی را میتوانید با گویندگی جذاب هوتن شکیبا از طاقچه بشنوید :