چند سال پیش، در یک تابستان گرم و آفتابی، من به عنوان فروشنده دمپایی بیمارستانی، به یک نمایشگاه تجاری بزرگ دعوت شده بودم. این برای من فرصت بسیار خوبی بود تا محصولاتم را به صورت عمده به بیمارستانها و مراکز درمانی بفروشم. با شوق و انرژی بسیار، غرفه ام رو چیدم و استند محصولاتم را در جای مناسبش قرار دادم. بالاخره روز موعود رسید و نمایشگاه بعد از مراسم افتتاحیه کار خودش رو شروع کرد. من هم به استند خودم مراجعه کردم. تمام محیط نمایشگاه مملو از جنب و جوش بود و همه جا از محصولات مختلف پر بود.
با آگاهی از اهمیت و کاربرد دمپاییهای بیمارستانی برای راحتی بیماران، احساس میکردم که وظیفه سنگین معرفی محصولات رو بر عهده دارم و امیدوار بودم بتونم با ارائه بهترین کیفیت و قیمت مناسب، خدمتی ارزشمند به این مراکز ارائه بدم.
در طول روز، با تعداد زیادی از مسئولان بیمارستانها و پرسنل درمانی ملاقات کردم. برخی از آنها خیلی مهربان و مساعد بودند و با اطلاعات بیشتری درباره محصولاتم آشنا شدند. اما بعضی دیگر، به دلیل شلوغی و مشغلههایشان، وقت زیادی برای گفتگو نداشتند.
اما خاطرهای که همیشه به یادم مانده، اتفاقی بود که در پایان روز افتاد. بعد از اتمام ساعت برگزاری نمایشگاه، وقتی مشغول جمعآوری وسایلم شدم، یک بانوی مسن به استند من نزدیک شد. او یکی از پرسنل اجرایی بیمارستان بود و در طول روز مشغول بررسی تعدادی از بخشها بوده بود.
بانوی مسن با صدایی مهربان و لبخندی به پهنای صورتش به من گفت: "به عنوان نمایندهی شرکت تولید کننده دمپایی بیمارستانی، شما با حوصله و صبوری به ما خدمت کردید و اطلاعات کاملی را در اختیارمان قرار دادید، اما من نتوانستم محصولی برای خودم انتخاب کنم."
ناگهان احساس کردم که تلاشهایم به نتیجه رسیده است و میتوانم کمکی به این بانوی مسن کنم. با دقت به نیازهای او گوش دادم و سعی کردم از بین انواع مدلهای دمپایی بیمارستانی، مدل مناسبی از دمپایی را پیشنهاد بدم. ایشون محصول را با دقت مشاهده کرد و چند لحظه به تمام توضیحات من گوش داد. بعد از آن با صدایی پر از اطمینان، به من گفت: "از شما متشکرم، این دمپایی را دوست دارم و به نظرم بسیار مناسب است."
با اینکه من در اون نمایشگاه به هدف مورد نظرم نرسیدم اما این اتفاق ساده نشاندهندهی این بود که اهمیت گوش دادن به نیازها و توجه به جزئیات، میتواند تصمیمگیریهای مهم را تحت تأثیر قرار دهد. این خاطره همواره این موضوع را به من یادآوری میکند که در تمام تلاشها و کارها، رعایت انسانیت و حساسیت داشتن در توجه به نیازهای دیگران، بسیار ارزشمند و تأثیرگذار است. حالا فکر می کنم درسی که اون روز گرفتم، علت موفقیتم طی این سالها بوده است.