بامداد خوشقدمی | Bamdad Xosh
بامداد خوشقدمی | Bamdad Xosh
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

یک رویکرد واکاوانۀ تازه به بخش B از قطعۀ استاندارد جَز «The Girl from Ipanema»

بخش B از قطعۀ استاندارد جَز «The Girl from Ipanema»
بخش B از قطعۀ استاندارد جَز «The Girl from Ipanema»


بخشِ B از قطعۀ «The Girl from Ipanema» از منظر هامونیک ساختاریٖ چغر داشته و بسادگی واکافتنی نیست و در منابعِ گوناگون و اینترنت می‌توان واکاوی‌های هارمونیک متفاوتیٖ را برای آن یافت. هر کس تلاش می‌کند که توضیحِ نظری‌ایٖ ارائه کند که بافتارِ ملودیک-هارمونیکِ این بخش را به گویاترین شکل بنمایاند؛ که در این مسیر متاسفانه بیشتر رویکردیٖ سراسرْ نظری در پیش گرفته می‌شود.

بخش A بی‌تردید در مایۀ «فا ماژور» است و نخستین آکورد از بخش B را هم که Gbmaj7 باشد می‌توان - صِرفاً از منظر تئوریک - در مایۀ «فا ماژور» و بصورت bIImaj7 (وام‌آکورد از فریژین و با گام-آکوردِ لیدین) توضیح داد. دومین آکورد - یعنی B7 - ولی به‌روشنی نشان می‌دهد که بخشِ B در مایۀ «فا ماژور» نیست؛ چرا که هیچ کارکردِ معمولِ هارمونیکیٖ در فا ماژور نمی‌توان برایش در نظر گرفت. بخش B از چهار عبارت چهار میزانی ساخته‌شده است که سه عبارت نخست «پیآیندهای» (Sequences) هم ملودیک و هم نیمچه‌هارمونیکیٖ را پدید می‌آورند که به جابجاییِ فضای تنال و پیروِ آن مرکز تنال می‌انجامد.

برخیٖ ادعا می‌کنند که عبارتِ چهار‌میزانیِ نخست را باید در «رِبمل ماژور» واکاوی کرد و در نتیجه برای دو آکوردِ سازندۀ آن و پیایند‌های پس از آن چنین واکاوی‌ایٖ را پیش‌می‌کشند:


برخیٖ دیگر این بخش را به این صورت در مایۀ «سل‌بمل ماژور» واکاوی می‌کنند:

مشکلِ این واکاوی‌ها در این هست که هیچ یک از نت‌های «ر‌ِبمل» و «سل‌بمل» پس از شنیدن و ادراکِ چهار میزانِ نخستِ بخش B به عنوانِ مرکزِ تنالیٖ قانع‌کننده برای «مایه‌گاهِ» (Key Area) مربوطه در گوش تثبیت نمی‌شوند. برخلافِ آنها ولی نتِ «سی‌بمل» می‌تواند به‌نسبتْ خوب در گوش همچون گرانیگاه و مرکز تنال ثبت شود. برای اینکه فرضیه‌ام را به محک آزمایش بگذارم، نظرسنجی‌ایٖ را ترتیب دادم که در آن چهار میزانِ نخستِ بخش B سه‌ بار نواخته شده و هر بار پس از آن یکی از مراکزِ تنالِ احتمالیِ مورد نظر در باس نواخته شدند و از مخاطبان پرسیده شد که کدام نت‌ را به عنوان نتِ آرامش، فرود و یا همان مرکز تنال می‌پذیرند. در اینجا موضوع لزوماً تثبیتِ تام‌وتمامِ یک مرکز تنال نیست؛ بلکه نتیٖ است که ویژگیِ گرانش و مرکزیت را به نسبتِ دیگر گزینه‌ها و به اندازۀ قانع‌کننده‌ای دارا باشد. برای جلوگیری از «اثرِ آمایش» (Priming Effect) ارائۀ نت‌های «ربمل» و «سل‌بمل» پشتِ سرِ هم انجام نشد؛ چرا که «ربمل» خود می‌تواند به تثبیتِ «سل‌بمل» در گوش به عنوان نتِ پایه بینجامد (اثرِ پنجم‌های اُفتان back-cycling fifths). روی‌هم‌رفته ۵۵۳ نفر در نظرسنجی شرکت کردند که بیشینۀ آنها با اختلاف نتِ «سی‌بمل» را به عنوان نتِ آرامش برگزیدند.

بر این اساس می‌توان واکاویِ ۱۲ میزانِ نخستِ بخش B را اینگونه داشت:

آکورد bVImaj7 را معمولاً در تنالیتۀ مینور با کارکردِ زیرنمایان در نظر می‌گیرند؛ ولی این آکورد همزمان خویشاوندیِ سوم با آکورد پایه دارد؛ چیزی که می‌تواند به صدادهیِ پایه اشاره داشته باشد؛ ولی مهمترین دلیلی که نتِ «سی‌بمل» پس از گذشتِ چهارمیزان نخستِ بخش B در گوش به عنوان نتِ آرامش یا همان مرکز تنال تثبیت می‌شود، به اثرِ ترایتون برمی‌گردد.

برای اینکه منظور من را از اثر ترایتون خوب دریابید، یک آزمایش ساده انجام می‌دهیم. نت‌های «سی» و «فا» (به فاصلۀ ترایتون) را همزمان با هم و بدونِ حلْ (تنها به عنوان فاصله‌ایٖ هارمونیک) بر روی پیانو بنوازید. سپس نتِ «دو» را در باس بنوازید. آیا گوش شما نتِ «دو» را به عنوانِ لنگرگاه یا همان نتِ آرامش پذیرفت؟ برای اینکه مقیاسیٖ داشته باشید، همین آزمایش را انجام دهید و در پایان بجایِ نتِ «دو» نتیٖ دیگر را در باس بنوازید. می‌بینید که صِرفِ شنیدنِ ترایتونِ پیشگفته به تثبیت نتِ «دو» به عنوان نتِ آرامش در ذهن می‌انجامد. هر ترایتونیٖ را ولی‌ می‌توان بصورت «آنهارمونیک» ترایتونیٖ دیگر تفسیر کرد. برای نمونه سی-فا را می‌توان فا-دو‌بمل دید و در نتیجه در کنار نتِ «دو»، «سل‌بمل» هم می‌تواند با شنیدن ترایتون پیشگفته در ذهن ثبت شود.

این اثر را دقیقاً آکورد B7 هم دارد. ترایتونِ موجود درآن (رِدیز-لا) می‌تواند در این مورد به تثبیتِ «سی‌بمل» به عنوان مرکز تنال - حتی اگر موقت و نسبی - بینجامد. به‌تناظرْ آکوردهای D7 و Eb7 هم هر یک به ترتیب نت‌های «دودیز» و «رِ» را به عنوان نتِ آرامش معرفی می‌کنند.




موسیقیهارمونیتئوری موسیقی
آهنگساز و آراستار (آرانژور) با گرایش جَز؛ مدرس‌ رشته‌ی آهنگسازی جَز در دانشگاه JMLU ویَن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید