ویرگول
ورودثبت نام
گل سرخ
گل سرخ
خواندن ۵ دقیقه·۱ سال پیش

تسلی بخشی های فلسفه


https://taaghche.com/book/118514/%D8%AA%D8%B3%D9%84%DB%8C-%D8%A8%D8%AE%D8%B4%DB%8C-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87



مدت ها بود این کتاب در لیستم بود. چالش طاقچه بهانه ای برای انتخاب این کتاب شد.

اما آنچه در این کتاب خواهید خواند مرور کلی زندگی و ایده های چند تن از فلاسفه بزرگ است تا جوابی برای سوالهایی پیدا کنیم که برای همه مان پیش می آید.

سقراط: استقلال فکری - چقدر تحت تاثیر نظر دیگران هستید؟

زندگى و مرگ سقراط دعوتى به شکاکیت هوشمندانه است.

کتاب میگوید باید مثل سقراط به "عرفِ عام" با دیده تردید نگریست و درستی آن را آزمود نه اینکه کورکورانه از آن تبعیت کرد. زندگی و مرگ سقراط نشان می دهند رای اکثریت لزوما همان رای درست نیست!

اپیکور: لذت - لذت و خوشبختی در چیست؟

هر چند او تاکید زیادی بر لذت های جسمانی دارد اما نگاهی بر سبک زندگی او نشان میدهد در کنار آن برای دوستی آزادی و تفکر ارزش بسیاری برای رسیدن به خوشبختی قائل بوده است.

البته بعید است که ثروت هرگز کسى را بدبخت کند. ولى اصل استدلال اپیکور این است که اگر پول داشته باشیم ولى از نعمت دوستان، آزادى و زندگى تحلیلشده محروم باشیم، هرگز واقعا خوشبخت نخواهیم بود. و اگر از این سه نعمت برخوردار باشیم ولى پول نداشته باشیم، هرگز بدبخت نخواهیم بود.

بنابراین:

اشیا در بُعد مادى اداى چیزى را در مى آورند که مى خواهیم در بُعد روانشناختى به دست آوریم. ما باید در افکار خود تجدید نظر کنیم، ولى فریفته قفسه هاى جدیدى مى شویم. ژاکتى کشمیرى را به عنوان جایگزینى براى همصحبتى با دوستان مى خریم.

در واقع این مصرفگرایی بیشتر در جهت نفع شرکت های تجاری و تبلیغاتی است تا خوشبختی خریداران.

سنکا: پایداری - چکونه در برابر رنج­ها تاب بیاوریم؟

در هسته هر ناکامى ساختارى اساسى نهفته است: تضاد خواستها با واقعیتى بنیادین.

شبیه نظر بودا درباره رنج است که می گوید ما رنج میکشیم چون در برابر واقعیت مقاومت میکنیم.

ممکن است به خاطر رخ دادن اتفاقی شوکه و عصبانی شویم و فکر کنیم چرا این اتفاق برای ما افتاده است:

ما همیشه نمى توانیم سرنوشت خود را با رجوع به ارزش اخلاقى خود تبیین کنیم؛ ممکن است موهوب به نعمتى یا مبتلا به بلایى شویم بى آن که پشت هیچ کدام از آنها عدالتى وجود داشته باشد. همه اتفاقهایى که براى ما مى افتد با ارجاع به چیزى درباره ما رخ نمى دهد.

به این ترتیب او درباره کم کردن اضطراب پیشنهادی می دهد:

شکل سنتى آرام کردن و تسلى دادن، قوت قلب است. کسى به افراد مضطرب توضیح مىدهد که ترس هاى آنها مبالغه آمیز است و رویدادها قطعا به نحو مطلوبى پیش خواهند رفت. .۲ ولى قوت قلب ممکن است ظالمانه ترین پادزهر اضطراب باشد. پیشبینى هاى خوشبینانه ما هم سبب مى شوند که فرد مضطرب براى بدترین حالت آماده نباشد و هم نادانسته، تلویحا مى گویند که اگر بدترین حالت رخ دهد مصیبت بار و فاجعه خواهد بود. سنکا به شیوه اى حکیمانه تر از ما مى خواهد که فکر کنیم رویدادهاى بد احتمالاً رخ خواهند داد، ولى اضافه مى کند که هرگز احتمال ندارد به اندازه اى که مى ترسیم بد باشند.

مونتنی: واقعیت در سایه تعصب - بُعد ذهنی برتر از بُعد جسمی است؟

انسان موجودی نیازمند است مونتنی متوجه شد آنقدر درگیر ذهن شده ایم که نیازهای جسمانی را شرم آور میبینیم و در پی انکار آنها میرویم. نقص و نیاز با وجود انسانی ما پیوند خورده است اما در هنر، شعر حتی اندیشه های فلاسفه خودآگاهی از این بُعد به چشم نمی خورد. حتی انگار تاکید بر توانایی ذهنی پوششی میتواند پوششی باشد بر نیاز جسمانی!

آیا نمى توان گفت در این زندان زمینى، هیچ چیزى در ما جسمانى محض یا روحانى محض نیست و دو پاره کردن انسانى زنده، کارى زیانآور است؟

در ادامه نویسنده به نظر میگوید وقتی واقعیت انسانی شرم آور دیده میشود به دنبال قالب هایی هستیم تا این شرم را بپوشانیم این میشود که به الگوهای پذیرفته شده پناه میبریم حتی آنها را مطلقا درست میدانیم و هر آنچه غیر آن است مطلقا غلط، بعد حتی ممکن است این را مجوزی برای نابودی آن در نظر بگیریم. مثل قتل عام وحشیانه سرخپوستان آمریکایی فقط به جرم اینکه معیارهای کاملا درست انسانهای متمدن را نداشتند!

در آخر طبق نظر مونتنی مهم این است راه درست زندگی کردن را با در نظر گرفته شدن نیازهای جسمی و ذهنی بیاموزیم نه اینکه در میان انبوهی از ایده های بزرگان غرق شویم و واقعیت و مشکلات زندگی روزمره را فراموش کنیم.

شوپنهاور: ناکامیِ عشق - آیا با عشق، فرد فدای بقای نسل میشود؟

شوپنهاور درباره عشق میگوید که منافی عقل و خوشبختی ماست چرا که در خدمت بقای نسل آدمی است. ما عاشق کسانیکه شبیه ما هستند و ما را شاد میکنند نمیشویم.

[ما] ... عاشق کسانی میشویم که به دلیل نقصهاى خود، نقصهاى ما را خنثى کنند و بدین قرار به ما کمک میکنند تا توازن جسمى و روانى نسل بعدى حفظ شود.

در آخر نویسنده میگوید ایده شوپنهاور کمک میکند تا انتظار واهی و غیرواقع بینانه ای از عشق نداشته باشیم.

نیچه : رنج در خدمت لذت - چگونه با مشکلات مواجه شویم؟

نیاز رو انکار نکرد حتی زمان ناکامی خودش مصداق گربه دستش به گوشت نمیرسه

او که در زندگی با مشکلات زیادی از جمله بیماری های جسمی سختی درگیر بود، تحمل رنج (غیر قابل اجتناب) را راه رسیدن به خوشبختی می دانست برای همین با هر چیزی که کمک به پوشاندن این درد میکرد مثل الکل مخالف بود.

اگر اکراه دارید که رنج خود را حتى یک ساعت تحمل کنید و دائما از هر نوع بدبختى ممکن حذر مى کنید، اگر هرگونه بدبختى و رنج را شر منفورى مى دانید که باید نابود شود (چون ضعفى در زندگى است)، در آن صورت [ شما در قلب خود]... پیرو مذهب راحت طلبى هستید. متأسفانه شما موجودات راحت طلب و ساده لوح چیز زیادى درباره شور و نشاط انسان نمى دانید! زیرا خوشبختى و بدبختى دو خواهر دوقلو هستند که با هم بزرگ مى شوند، یا در مورد شما با هم کوچک مى مانند.

اما مهمترین درسی که از نیچه میگیریم:

او به شدت مبارزه کرد تا خوشبخت شود؛ ولى هرگاه شکست خورد، مخالف چیزى نشد که زمانى به آن مشتاق بود. او به چیزى متعهد ماند که به نظرش مهمترین ویژگى انسان شریف بود: این که کسى باشد که «هرگز انکار نمى کند»





چالش کتابخوانی طاقچه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید