ویرگول
ورودثبت نام
گل سرخ
گل سرخ
خواندن ۴ دقیقه·۷ ماه پیش

در باب معنای زندگی

میرسیم به آخرین چالش کتابخوانی طاقچه 1402: " کتابی که کمکت میکند معنای زندگی را بیابی"

راستش اولش کمی موضوع این ماه پکرم کرد: "معنای زندگی". معنای زندگی چیست؟ آیا معنادار بودن همون هدفمندیه؟ اصلا به نظرم همین سوال خودش بی معنی می اومد! قبلا ترجمه کتاب هایی مثل "درباره معنای زندگی" از ویل دورانت و یا "انسان در جستجوی معنا" از ویکتور فرانکل رو خونده بودم اما با اینکه خوندن اونها آموزنده و لذتبخش بود، بیشتر نشون دهنده تلاش نویسنده برای یافتن معنا بود و در آخر باز هم احساس گیجی. برای همین با عنوان کتاب "هربار که معنای زندگی را فهمیدم عوضش کردند" احساس همدردی کردم! اما به نظرم این کتاب حتی گیج کننده تر از دو کتاب قبلی اومد و تنها قسمت جالب اون برای من دو موضوع در ابتدا و تقریبا انتهای کتاب بود.

اول: سوال درباره معنای معنا. در کتاب فقط به طرح سوال بسنده میشه اما واقعا چه زمان میگیم چیزی معنا دار است؟ کمی راجبش سرچ کردم و به نظر حداقل شرط لازم برای معنا داشتن چیزی اشاره داشتن اون به واقعیته (یا واقعیت قراردادی). مثلا کلمه "میز" مصداقی واقعی دارد و برای فارسی زبان ها معنا دار است. بنابراین معنای زندگی را باید در واقعیت زندگی جستجو کرد؟! منظور از زندگی چیه؟

دوم: در بخش پایانی کتاب به زیستن در حال و جمله ای از ویتگنشتاین اشاره میشه: "زندگی ابدی متعلق به کسانی است که در حال زندگی میکنند"

این تکه از کتاب من رو یاد کتاب "نیروی حال" از اکهارت تُله انداخت. او هم جمله مشابهی می گوید: شما در بودن (در لحظه حال) بی تغییر، بی زمان و بی مرگ به سر میبرید!

در جای دیگری می گوید:

"لحظه حال تنها چیزی ست که در اختیار دارید! در زندگی تان هیچ گاه زمانی نخواهد بود که در "لحظه حال" نباشد. آیا این یک واقعیت نیست؟"
بخشی از کتاب نیروی حال

خب جالب شد! بنابر نظر اکهارت تله، واقعیت زندگی یعنی همین الانی که تجربه میکنیم و گذشته و آینده تنها وهمی در ذهن ماست اما چطور میتوان لحظه حال را تجربه کرد؟ با حفظ ارتباط ذهن و بدن.

"[..]میگویند برخی استادان معنوی برای اندازه گیری میزان حضور شاگردان خود، به آرامی و پاورچین پاورچین از پشت سرشان نزدیک می شدند و با چوب، ضربه ای ناگهانی به آنها می زدند. یک ضربه دور از انتظار! اگر شاگرد کاملا حضورداشت و در حالت هشیاری بود، متوجه میشد که استاد به پشت سش رفته است. در این صورت یا بی درنگ استاد را متوقف می کرد یا میتوانست به موقع از فرود امدن ضربه بگریزد. اما اگر ضربه بر شاگرد وارد می شد، به مفهوم آن بود که او غرق در افکارش، یعنی غائب و ناآگاه بوده است."
بخشی از کتاب نیروی حال

اما چرا این اتفاق میفته؟ چرا ترجیح میدیم غائب باشیم؟ در کتاب "نجات از هزارتو" نیکول لپرا میگه این تجربه مثل سوار سفینه شدن (و بردن ذهن به یه جای امن) میمونه و به خاطر تروماهایی هست که تجربه کردیم.

در کتاب "در جستجوی معنا" ویکتور فرانکل میگه وقتی در اسارت شرایط سخت و سخت تر میشد زندانی ها از دیدن واقعیت دردناک فرار و به دنیای ذهنی پناهنده میشدن، غرق در تصور گذشته یا خیال پردازی درباره آینده.

"بی احساسی، مهمترین نشانه مرحله دوم بود و مکانیزمی حیاتی برای دفاع از خود محسوب می شد. واقعیت به مرور در نگاه زندانیان رنگ می باخت ..."
بخشی از کتاب در جستجوی معنا
"[...] اما آن زندانی که دیگر به مرحله دوم واکنش های روانی خود رسیده بود، دیگر با دیدن تنبیه رفیقش روی برنمیگرداند. زیرا اکنون احساس و عواطف او سست و کرخت شده بود و چنین منظره هایی را بدون کوچکترین حس و عاطفه ای تماشا میکرد."
بخشی از کتاب در جستجوی معنا


انیمیشن پری زامبی (zombie fairy 2013) این مطلب رو به زیبایی نشون میده، بی حس کردن خودمون برای قطع ارتباط با واقعیتِ اینجا و اکنون تا اضطراب کمتری رو متحمل بشیم؛ اما ظاهرا این بیحسی بهایی داره: احساس پوچی!

https://www.youtube.com/watch?v=bl6z8-NbnSM


حضور در حال و ارتباط با واقعیت دو فایده داره: 1.متناسب با شرایط و توانمون میتونیم کمک رسان باشیم و 2. اگر در برابر تغییر ناتوان بودیم جای انکار و خلق رنج، صرفا با پذیرشِ وجودِ درد به آرامش میرسیم

راهبی بودایی زمانی به من گفت: "آنچه را که در بیست سال رهبانیت آموختم، می توانم در یک جمله خلاصه کنم: "هر آنچه پدید می آید، می گذرد. این را می دانم." البته منظور او این است: " آموختم که در برابر آنچه هست هیچ مقاومتی نشان ندهم، آموختم که به لحظه جال اجازه بودن بدهم و ماهیت ناپایدار همه وضعیت ها و چیزها را بپذیرم. به این ترتیب به آرامش رسیده ام."
بخشی از کتاب نیروی حال


و در نهایت، خلاصه آن که چطور میتونیم معنای زندگی رو درک کنیم اگر خودمون رو از دسترسی به تنها واقعیتِ موجود یعنی "بودن در حال" محروم کنیم؟


میتوان از تجربه
میتوان از تجربه


پ ن1: با تشکر از طاقچه برای طرح چالش کتابخوانی 📚

پ ن2: مرسی که خوندید💖

پ ن3: سال نو مبارک 🌼

بعدا نوشت: کتاب The power of discord رو بعد از نوشتن این متن خوندم. نگاهش به معنای زندگی برام جالب بود. ترجمه هم شده، خوندنش رو پیشنهاد می کنم.

https://taaghche.com/book/61580/%D9%87%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1-%DA%A9%D9%87-%D9%85%D8%B9%D9%86%DB%8C-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%B1%D8%A7-%D9%81%D9%87%D9%85%DB%8C%D8%AF%D9%85%D8%8C-%D8%B9%D9%88%D8%B6%D8%B4-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86%D8%AF-%D8%B2%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D8%A8%D8%A7-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%81%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%AE%D8%B1%D8%AF-%D9%81%D9%84%D8%A7%D8%B3%D9%81%D9%87-%DB%8C-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF
https://taaghche.com/book/88626/%D9%86%DB%8C%D8%B1%D9%88%DB%8C-%D8%AD%D8%A7%D9%84
https://taaghche.com/book/4206/%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D8%AC%D9%88%DB%8C-%D9%85%D8%B9%D9%86%D8%A7


چالش کتابخوانی طاقچهمعنای زندگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید