گل سرخ
گل سرخ
خواندن ۳ دقیقه·۱۰ ماه پیش

فرندز، به یادِ متیو پری

https://taaghche.com/book/147618/%D9%81%D8%B1%D9%86%D8%AF%D8%B2


چند وقت پیش بود؛ با خواندن خبر مرگ متیو پری، همان شخصیتِ محبوبِ چندلر بینگ در سریال فرندز، همان سریالی که در فرجه امتحاناتم تمامش کردم و هنوز که هنوز است شوخی هایش برایم تکرار نشدنی و ناب است، شوکه شدم.

با دیدن موضوع چالشِ دی ماهِ طاقچه، اولین کتابی که در ذهنم نقش بست کتاب "فرندز" نوشته متیو پری بود. کتاب اینگونه شروع می شود:

سلام، اسم من متیوست؛ گرچه شاید من را با اسم دیگری بشناسید. دوستانم من را متی صدا می کنند و الان باید مرده باشم.

...

چالش کتابخوانی دی: کتابی برای اینکه با مرگ چهره به چهره شوی
مرگ و خواندن درباره‌ی آن همواره تلخ و ناراحت‌کننده است؛ اما اتفاقی‌ست که چه بخواهیم چه نخواهیم برای خودمان و یا اطرافیان‌مان می‌افتد پس چه بهتر که با دیدی روشن به استقبال‌ش برویم!
طاقچه

این کتاب درباره مرگ نیست بلکه درباره مدام مُردن است! متیو پری در این کتاب پرده از راز اعتیاد چندین ساله خود برمی دارد.

غم انگیز است که حتی در فصل هایی از سریال فرندز لاغری او به علت اعتیاد قابل تشخیص است.

او در کتاب فرندز می نویسد که از مرگ میترسیدم اما با بازگشت به مصرف مواد باز هم خطر مرگ را میپذیرفتم و حس وحشتناک و بار سنگین "دوباره نتوانستن" را متحمل میشدم.

البته که متیو پریِ باهوش و بامزه آنقدرها هم احمق نبوده تا به سادگی همچین انتخابی کند؛ همین نکته باعث میشود خطر اعتیاد را "واقعی" تر ببینیم، نه با دست کم گرفتن آن فکر کنیم صرفا تقصیر فرد مبتلاست و با خرجِ کمینه اراده ای میتواند کنار گذاشته شود.

او از سابقه مصرف فنوباربیتال به عنوان آرامبخش در نوزادی به تجویز پزشک می گوید و درباره خاطرات خود بعد از طلاق پدر و مادرش می گوید که میخواسته به تنهایی برای خوب بودنِ حالِ مادرش "کافی" باشد که به هیچ وجه کار ساده ای نبوده اما همین تلاش ها باعث می شود تا او در شوخی کردن و خنداندن متبحر شود. او از جذابیت و شهرت پدرش می گوید که احتمالا انگیزه خودش برای مشهور شدن بوده تا شاید به این واسطه برای در کنار پدر بودن "کافی" باشد!

در نهایت این حس آشنایِ "کافی" نبودن عنان زندگی اش را در دست می گیرد و به او اجازه نمی دهد حتی خود را مناسب درگیری عاطفی و رابطه طولانی مدت ببیند.

نداشتن پدر یا مادر در آن پرواز یکی از چندین دلایلی است که منجر به حس مادام العمر رهاشدگی شد... اگر من کافی بودم، من را بدون همراه رها نمیکردند، مگر نه؟
بخشی از کتاب

او می نویسد که هنوز هم در این سن از تنهایی وحشت دارد و به خاطر نداشتن فرزند غمگین است. اما در انتها چیزی که درباره او قابل ستایش است این است که هر بار بعد از شکست ادامه داد ( که بدون همراهی دوستان و خانواده اش ممکن نبود) و درباره بیماری خود سکوت نکرد. او ترجیح میدهد یادش به عنوان کسی که به دیگران برای نجات از اعتیاد کمک کرده در ذهن ها زنده بماند نه چندلر بینگ، بازیگر خندان سریال فرندز، و این یعنی دیگر نیازی نیست برای "کافی بودن" بازی کند، مشهور باشد یا جوک بگوید همین که بی نقاب "خودش"، با همه نقص ها و نیازها و دل مشغولی های معمولی آدمیست کافیست. تنها وقتی که نقص های خودمان را ببینیم و ببخشیم و سعی در بهبودشان کنیم آن وقت می توانیم به دیگران هم به همین شکل کمک کنیم.

اعتیاد، آن چیز وحشتناک بزرگ، قوی تر از این حرف هاست که بتوان تنهایی به نبردش رفت؛ اما با همدیگر روز به روز، می توانیم شکستش دهیم.
بخشی از کتاب





متیو پریچالش کتابخوانی طاقچهاعتیاد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید