اولش مانند همه داستان ها بود، پسری نوجوان که ارزو هایش را به سرنوشتی که خانواده اش برایش ساخته بودند ترجیح داد.
با این که کتاب اسمی از این جوان نیاورده ولی کل داستان کتاب برای او است! در حالی که کیمیاگر فقط نام یکی از دوستان پسر است که در آینده به او آموزش های جالبی میدهد.
داستان به این صورت است که این جوان نیرویی عجیب دارد که خود از آن خبر ندارد! او میتواند به قلبش گوش دهد و به همین خاطر توانسته از یک زبان مرموز سر در بیاورد که با آن میتواند زبان خدا را درک کند، او همانند حضرت سلیمان است. با این تفاوت که ماموریتی برای انجام دادن ندارد جز این که به دنبال خوابش برود، خوابی که مدت هاست ذهن او را درگیر کرده و پسر برای فهمیدن آن به پیش یک کولی میرود تا خوابش را معنا کند و....
جوان در طول راه آرام آرام به فهم نشانه ها میرسد و میفهمد که خداوند چگونه با فرزندانش سخن میگوید! هرچه که بیشتر میگذرد به زبان همگانی بیشتر نزدیک میشود تا این که یک روز....
در این داستان سخن از عشق، سفر، معنویت و ماجراجویی هایی است که باعث میشود شما نیز همانند من در فقط چند ساعت با شوق و ذوق باور نکردنی کل کتاب را بخوانید و غرق در ماجراجویی های پسری شوید که به دنبال صدای قلبش است. اگر دنبال یک ماجراجویی زیبا هستید پیشنهاد میکنم حتما این کتاب را بخوانید.
راستی اگر شما هم یک کتابخوان هستید خوشحال میشوم که به جمع کتابخوان ها بپیوندید! راستی پیشنهاد شما برای کتاب بعدی چیست ؟