ویرگول
ورودثبت نام
borna519
borna519
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

پدرِ علی

شب قبل محسن بهم خبر داد با ماشین یکی از بچه ها صبح زود تقاطع خیابان خاوران - بزرگراه امام علی (ع) منتظرم هستند. اولین جلسه چله ای بود که همراه شان بودم. توی جمع چله من تازه واردترین بودم. بعد از سلام و علیک با محسن و دوستش، علی، عقب ماشین جا گرفتم. رفتار علی از همان ابتدا آدم را مجذوب خودش می کند. عوارضی تهران - قم را که رد کردیم احسان هم به جمع ما اضافه شد.

جلسات چله برنامه های مختلفی دارد. بچه ها تلاش می کنند تا چکیده جلسات هفتگی از تفسیر آیت الله جوادی آملی را ارائه دهند. در لابلای برنامه ها، فرصتی پیش می آمد تا گپ و گفتی با بقیه بچه ها داشته باشیم. در خلال این گفتگوها متوجه شدم هر کسی که به علی می رسد، احوال پدرش را جویا می شود. علی هم در جواب می گفت مادرم مدام به ایشان سر می زند و پیگیر است. در این میان یکی از بچه های چله که معمم هم بود توسل به ائمه و اعمال ام داوود را به علی پیشنهاد داد.

جلسات چله دو روزه است. من و احسان از همان اول شرط کرده بودیم که شب باید تهران باشیم. موقع ناهار وقتی حاج آقا (که شمع محفل جلسه ها هست) در مورد زمان برگشت به تهران سوال کرد، سرمان را پایین انداختیم. اینجا بود که علی به دادمان رسید و گفت: «حاج آقا شوهر احسان دست بزن داره... شب باید خونه باشه...»

نزدیکی های غروب با علی در مورد رفتن صحبت کردیم. احساس می کردم برای بازگشت دودل است. حاج آقا وقتی اصرار من و احسان رو دید، به رفتن مان رضایت داد. حاج آقا ولی اجازه برگشتن علی رو نداد... انگار حرف هایی با هم داشتند... از علی و حاج آقا که گوشه ای خلوت کرده بودند، خداحافظی کردیم و راهی حرم و بعد هم تهران شدیم.

در راه از احسان در مورد علی سوال کردم. کمی صریح شدم و در مورد پدرش جویا شدم. احسان گفت: «پدر علی در وزارت امور خارجه فعالیت داشته است. خانواده علی بخش زیادی از زندگی شان را در غربت و خارج از کشور سپری کرده اند.» احسان ادامه داد: «پدر علی بعد از بازنشستگی و در شرایطی که می تونسته زندگی راحت و آرامی را در کنار خانواده اش داشته باشد، برای انجام ماموریت راهی کنیا می شود.» احسان کمی مکث می کند و می گوید: «در آنجا با توطئه اسراییلی ها دستگیر و زندانی شده است.»

نزدیکی های ترمینال جنوب از احسان جدا شدم. دائم به علی و خانواده اش فکر می کردم. حرف های احسان توی گوشم می پیچید: پدر علی موقع ازدواج و بچه دار شدنش نبود... خانواده علی برای نظام خیلی هزینه دادند...


ایرانروز قدساسراییلکنیا
در پی آموختن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید