شتابدهنده برناک
شتابدهنده برناک
خواندن ۱۵ دقیقه·۳ سال پیش

تعیین شخصیت برند بر اساس 12 آرکتایپ

اگر نمی‌خواهید فقط یک برند دیگر در بازار باشید که بر سر قیمت، مزایا و ویژگی‌ها با دیگر برندها رقابت می‌کند، باید با مخاطبان خود در سطح عمیق‌تری ارتباط برقرار کنید و برای این ارتباط، برند شما به یک شخصیت واقعی با لحن و صدای خاص خودش نیاز دارد. شناخت شخصیت برند یا آرکتایپ برند یک گام کلیدی در جهت ایجاد هویت برند به منظور برقراری ارتباط عمیق احساسی با مخاطبان است. بزرگترین برندهای جهان، هر کدام دارای شخصیت برند مشخصی هستند که در تمام جنبه‌های برندشان، از جمله: طراحی بصری، پیام، لحن و محصولاتشان منعکس شده است.

منظور از آرکتایپ یا شخصیت برند چیست؟

کارل یونگ، روانپزشک سوئیسی، اصطلاح “آرکتایپ” را در زمینه شخصیت ابداع کرد؛ به اعتقاد او همه ما یک “ناخودآگاه جمعی” داریم که تجربیات و احساساتمان را هدایت می‌کند و در نتیجه الگوهای رفتاری معمولی ایجاد می‌شود.

هر یک از این آرکتایپ‌ها، بیانگر تمایل، احساسات یا ارزش‌های خاص یک شخص هستند که در ادامه بیشتر در بارشون صحبت میکنیم. اما شناخت این آرکتایپ‌ها نه تنها در داستان نویسی یا فیلم‌سازی، بلکه در تجارت و برندینگ هم کاربرد دارند. طراحی شخصیت برند بر مبنای آرکتایپ‌ها، از مهم‌ترین اقدامات بازاریابی‌ست که مطرح‌ترین برندهای جهان انجام می‌دهند. آن‌ها با در نظر گرفتن یک آرکتایپ غالب، شخصیتی انسانی به برند خود می‌بخشند که به راحتی برای مخاطبان خود قابل تشخیص است.انسان از آغاز تمدن یا حتی قبل از آن، ۴ نیاز ابتدایی داشته که نتیجه تکامل بیولوژیکی، جغرافیایی و اجتماعی اوست: معنویت (spirituality)، میراث (legacy)، ارتباط (connection) و ساختار (structure). این ۴ نیاز منجر به ۱۲ ویژگی متمایز می‌شوند که هر کدام منحصر به یک آرکتایپ است:قانون شکن / میل به آزادی
جادوگر / میل به قدرت
قهرمان / میل به سلطه
عاشق / میل به صمیمیت
دلقک / میل به لذت و خوشی
همه پسند / میل به متعلق بودن
مراقب / میل به ارائه خدمات
حاکم / میل به کنترل کردن
سازنده / میل به نوآوری و خلاقیت
معصوم / میل به ایمن موندن
حکیم / میل به درک کردن و فهمیدن
کاوشگر / میل به آزاد بودن و آزادی

به گفته پروفسور مدرسه هاروارد، جرالد زالتمن ۹۵ درصد از تصمیمات خرید ما در ضمیر ناخودآگاه‌مان گرفته می‌شود. این بدان معناست که برندهایی با شخصیت آرکتایپ قوی که در سطح احساسی با مخاطبان خود ارتباط برقرار می‌کنند، برتری گسترده‌ای نسبت به رقبای خود دارند. در ادامه با ما همراه باشید تا تمام ۱۲ نوع آرکتایپ برند کارل یونگ را با همدیگر بررسی کنیم.

۱۲ آرکی تایپ برند که باید بشناسید

شخصیت برند اول: خالق (Creator)

آرکتایپ برند خالق، تماماً در مورد نوآوری و خلاقیت است. این برندها ناسازگارند و معمولاً اولین کسانی هستند که یک فناوری جدید را معرفی یا ترکیبی منحصر به فرد از ویژگی‌ها را ایجاد می‌کنند. هدف یک خالق، این هست که با اختراع چیزی که قبلا وجود نداشته یک مشکل موجود را در جامعه حل کند. آن‌ها دائماً در تلاش هستند تا محصولاتی معنادار با ارزش پایدار ایجاد کنند که با چشم انداز آنها هماهنگ باشد. یکی دیگر از ویژگی‌های برندهای خالق این هست که مشتریان را قادر می‌سازد تا خودشان را آزادانه ابراز کنند. این می‌تواند با کمک یک ابزار، ویژگی یا حتی یک طراحی باشد. طبیعتاً، سازندگان بیشتر به سمت مخاطبان خلاق یا هنری، که برای بیان خود، آزمایش کردن محصولات جدید و متمایز شدن از سایرین ارزش قائل هستند جذب می‌شوند. به همین دلیل است که بیشتر برندهای با آرکیتایپ خالق در هنر، طراحی، فناوری و بازاریابی پیشرفت می‌کنند.

مثال شماره یک: Adobe

شرکت Adobe  از زمانی که مردم به یاد دارند، در بازار نرم افزارهای خلاق پیشرو بوده و  هست. آن‌ها با ارائه مجموعه وسیعی از محصولات نرم افزاری مردم را قادر می‌سازند تا خلاقیت خودشان را آشکار کنند. Adobe  یکی از بهترین نمونه‌های یک برند خالق است که دائماً فناوری جدید را در محصولات خود ادغام می‌کند. برای مثال، آن‌ها Adobe Sensei را چند سال پیش منتشر کردند تا هوش مصنوعی و یادگیری ماشینی را در طراحی‌های خود بیاورند. همچنین به طور مداوم روی پروژه‌های واقعیت افزوده و واقعیت مجازی کار می‌کنند تا مردم را قادر به ایجاد طرح‌هایی بزرگ‌تر از زندگی کنند.

مثال شماره ۲: اپل

اپل همیشه بهترین نمونه نوآوری در طراحی و فناوری بوده است. برای مثال Macbook Air را در نظر بگیرید. زمانی که در سال ۲۰۰۸ معرفی شد، رکورد باریک ترین نوت بوک جهان را شکست. اپل همچنین در توانمندسازی مخاطبانش برای ابراز خود کار بسیار موفق عمل کرده. اکثر افرادی که محصولات اپل را دارند می گویند که این برند شخصیت آن‌ها را مشخص می‌کند . از طرف دیگر اپل تقریباً همیشه یک محصول مرموز دارد که مردم دوست دارند درباره آن بحث کنند و ویژگی‌های آن را پیش‌بینی کنند (آیفون جدید چطور خواهد بود؟)

نحوه اعمال استراتژی برند خالق

  • برندهای خالق، اصالت و استقلال را وعده می‌دهند، و این وعده در همه چیز، از پیام‌های برندشان تا محصولاتی که تولید می‌کنند منعکس می‌شود.
  • برای جذب مخاطب باید دائماً راه‌حل‌ها، محصولات و طراحی جدید را آزمایش کنید و بر ارائه تجربیات خارق‌العاده تمرکز کنید. شما باید از تخیل مخاطبان خود استفاده کنید و برای زنده کردن ایده‌های آن‌ها تلاش کنید.

شخصیت برند شماره ۲: حکیم (ٰSage)

شخصیت برند  Sageیا حکیم برای دانش، حقیقت و خرد ارزش قائل است. این برندها -نه تنها در جستجوی اطلاعات ارزشمند- بلکه برای به اشتراک گذاشتن آن با دیگران نیز تلاش می‌کنند. هدف برندهای حکیم، این است که به جای اینکه خودشان جهان را تغییر دهند به توانمندسازی مردم برای تغییر جهان کمک کنند. آنها رهبران فکری و منابع قابل اعتماد اطلاعات هستند. مردم برای درک بهتر دنیای اطراف خود به آنها تکیه می‌کنند. به همین دلیل است که اکثر برندهای حکیم از مشتریان وفاداری برخوردار هستند که برای کسب اطلاعات بیشتر بارها به آن‌ها مراجعه می‌کنند. برندهای حکیم از اطلاعات گمراه کننده یا مبهم خوششان نمی‌آید و ترجیح می‌دهند از آمار و حقایق محکم برای اثبات اظهارات خود استفاده کنند.

مثال: گوگل

هر سوالی که داشته باشید، گوگل پاسخ آن را دارد. درست است که گوگل معمولاً هیچ یک از پاسخ‌ها را خودش ارائه نمی‌کند؛ اما این برند راهی به سوی دانش و حقیقت را برای مردم در سراسر جهان باز کرده است.

نحوه اعمال استراتژی برند حکیم

  • برای جلب توجه مشتریان، ابتدا باید روی ساختن یک برند معتبر و قابل اعتماد تمرکز کنید، دقیقاً مانند یک مربی.
  • مشتریان این نوع برند تنها به دنبال معتبرترین منابع اطلاعاتی هستند. برای جلب وفاداری آن‌ها، باید به طور مداوم محتوای به روز و آموزنده را ارائه دهید که برای آن‌ها مفید است.
  • برندهای حکیم از سرمایه گذاری هنگفت در تحقیق و توسعه سود می‌برند. آن‌ها همچنین حواسشان به افرادی که استخدام می‌کنند نیز هست؛ چرا که استخدام یک فرد نامناسب به راحتی می تواند وجهه معتبر آن‌ها را خدشه دار کند.

شخصیت برند شماره ۳: مراقب (Caregiver)

شخصیت برند مراقب، همدل، دلسوز و پرورش دهنده است. هدف برندهای مراقب، محافظت از مشتریان و ایجاد احساس امنیت در آن‌هاست. آن‌ها نقش یک درمانگر یا یک شخصیت مادرانه را بازی می‌کنند. این برندها مهربان هستند و از طریق محصولات، خدمات، پیام‌رسانی یا حتی مدل کسب‌وکار خود، حمایت عاطفی یا فیزیکی را ارائه می‌کنند.

مثال: صندوق جهانی طبیعت (WWF)

صندوق جهانی طبیعت یا بنیاد جهانی طبیعت (بزرگترین اتحادیه بین‌المللی در زمینه حفاظت از محیط زیست که در سال ۱۹۶۱ در کشور سوئیس تأسیس شده است)، نمونه‌ای عالی از یک برند مراقب است که فداکارانه برای حفاظت از حیات وحش و محیط زیست فعالیت می‌کند.

نحوه اعمال استراتژی برند مراقب

  • برندهای مراقب همیشه مشتریان خود را در اولویت قرار می‌دهند، و این باید در همه چیز -از محصولات و بسته بندی آن‌ها گرفته تا تبلیغات و صدای کلی برند- منعکس شود.
  • مخاطبان هدف برند مراقب برای دلسوزی و حمایت به این بردندها متکی هستند. به همین دلیل است که به کمپین‌های بازاریابی که عناصر احساسی را در بر می‌گیرد یا نسبت به سبک زندگی آن‌ها همدلی نشان می‌دهد، پاسخ می‌دهند.
  • مرز باریکی بین نشان دادن همدلی یا نصیحت‌ کردن وجود دارد. این برنده‌ها همیشه باید مراقب باشند که از این خط عبور نکنند، در غیر این صورت ممکن است خیلی راحت مشتریان خود را از دست بدهند.

شخصیت برند شماره ۴: معصوم (The Innocent)

شخصیت برند معصوم مانند طبیعت خالص و بدون تحریف است. این برندها سادگی و اصالت را دوست دارند و دارای ارزش‌های اخلاقی قوی هستند. برندهای با شخصیت معصوم نمی‌خواهند به کسی یا چیزی آسیب بزنند، و دیدگاهی فوق العاده مثبت به زندگی دارند. برندهای معصوم در صنایعی که شامل مواد ارگانیک یا طبیعی هستند مانند زیبایی، مراقبت از پوست و مواد غذایی، به خوبی عمل می‌کنند.

مثال: نستله پیور لایف

نستله، محصولات آب معدنی خود را با تمرکز بر خلوص، خوش بینی و طبیعت به عنوان یک انسان بی گناه به تصویر می‌کشد. نستله در تبلیغات تلوزیونی خود معمولا  از عناصری مانند کودکان، مناظر طبیعی و حتی صدای یک کودک برای ایجاد یک تصویر ساده، ناب و بی‌گناه از برند خودشان استفاده می‌کنند.

نحوه اعمال استراتژی برند معصوم

  • معصوم برای راه حل‌های ساده ارزش قائلند، بنابراین از استفاده کردن از اصطلاحات گیج کننده یا صحبت در مورد موارد و ویژگی‌های پیچیده خودداری کنید.
  • صداقت و شفافیت برای مشتریان معصوم مهم است. برندهایی که این نوع مخاطبان را هدف قرار می‌دهند باید اجازه دهند این ارزش‌ها بر چشم انداز، مأموریت، محصولات، خدمات و پیام‌های آن‌ها تأثیر بگذارد.
  • یکی از چالش‌هایی که برندها معصوم باهاش مواجه می‌شوند، خطر ساده لوحانه یا خیلی دور از واقعیت به نظر رسیدن هدف آن‌هاست. شما هرگز نمی‌خواهید مشتریانتان احساس کنند که می‌خواهید یک مفهوم خیالی را به آن‌ها بفروشید که وجود خارجی ندارد!

شخصیت برند شماره ۵: دلقک یا سرگرم کننده (The Jester)

آرکتایپ دلقک دوست دارد بخندد و سرگرم شود. این برندها خیلی خودشان را جدی نمی‌گیرند و مخاطبان‌شان را تشویق می‌کنند تا در کنارشان بخندند. هدف دلقک این است که به مردم کمک کند افکار استرس‌زا را رها کنند، از پوسته خود بیرون بیایند و کمی تفریح کنند. برندهای دلقک بسیار کاریزماتیک هستند. آن‌ها می‌توانند (تقریباً) در هر صنعتی وجود داشته باشند، اما بیشتر در صنعت غذا و سرگرمی دیده می‌شوند.

نحوه اعمال استراتژی برند دلقک

  • برندهای دلقک تلاش می‌کنند تا مشتریانشان را با لحظات و خاطرات خوب همراه کنند. این بیشتر به کمپین‌های تبلیغاتی شوخ و خلاقانه‌ای تبدیل می‌شود که احتمالاً وایرال می‌شوند.
  • برای برندهای دلقک، خیلی مهم است که به درستی از شوخ طبعی برای ارتباط با مخاطبان خود استفاده کنند؛ چرا که اگر شوخی‌هایشان بی‌معنا باشد، در طنز زیاده روی کنند، یا از خطوط اخلاقی و قانونی عبور کنند دچار مشکل می‌شوند.
  • به خاطر داشته باشید که آرکتایپ دلقک برای هر برندی مناسب نیست. اگر در صنعتی هستید که نیاز به جدیت دارد، مانند بانکی که با داده های مالی سروکار دارد یا یک شرکت امنیت سایبری، شخصیت دلقک می‌تواند شما را مضحک و غیر قابل اعتماد جلوه بدهد.

شخصیت برند شماره ۶: جادوگر (The Magician)

هدف آرکتایپ جادوگر ارائه تجربیات متحول کننده و تحقق رویاهاست. جادوگر می‌تواند یک چیز معمولی را به یک چیز خارق العاده تبدیل کند. آن‌‌ها می‌توانند شما را به دنیای خیالی منتقل کنند که تنها محدودیت آن تخیل شماست. درست مانند آرکتایپ خالق، این برندها نیز به شدت بر خلاقیت و تخیل تمرکز می‌‌کنند. اما برخلاف برندهای دیگر، جادوگران می‌توانند تجربیاتی را ارائه دهند که ماهیت تقریباً معنوی و ایده‌آلیستی دارند.

مثال:‌دیزنی

وقتی از آرکتایپ برند جادوگر صحبت می‌کنیم، بلافاصله دیزنی در ذهنمان مجسم می‌شود. از فیلم‌ها و آهنگ‌های خارق‌العاده‌اش گرفته تا تجربه شگفت‌انگیز دیزنی لند، همگی سرشار از جادو و اعجازن و برای مدتی مارو از دنیای معمولی خودمان فاصله میدهند.

شخصیت برند شماره ۷: حاکم (The Ruler)

آرکتایپ برند حاکم قدرتمند و سلطه‌گر است. این برندها در تلاش‌اند تا بهترین باشند. چیزی که در مورد برندهای حاکم برجسته است، توانایی آن‌ها در تأثیرگذاری بر دیگران است. این آرکتیاپ نماد انحصار و تجمل است و مخاطبانش معمولا از قشر با درآمد بالا هستند. بیشتر برندهای حاکم را در بازارهای لوکس، از ماشین‌ها و هتل‌ها گرفته تا جواهرات، عطرها و ساعت‌ها می‌بینید.

مثال: رولکس

رولکس پادشاه برندهای ساعت است و همیشه خود را به عنوان بهترین در صنعت نشان داده است. برای سال‌ها، حتی قبل از نایک، رولکس از تأثیرگذاران برجسته، افراد مشهور و موفق در کمپین‌های تبلیغاتی خود استفاده می‌کرد و این پیام را به مخاطبانش می‌دهد که نه تنها رولکس بهترین برند ساعت است، بلکه توسط بهترین افراد نیز استفاده می‌شود.

نحوه اعمال استراتژی برند حاکم

  • برندهای حاکم باید هر کاری انجام دهند تا نشان دهند که در بازار پیشتاز هستند و مشتریانشان نباید به چیزی کمتر از آن بسنده کنند.
  • مخاطبان حاکم به اندازه برند سلطه‌گر هستند. این افراد دوست دارند گام‌های جسورانه بردارند و مایلند برای محصولات لوکس و گران‌قیمت هزینه بپردازند.
  • برندهای حاکم از رنگ‌های تجمل گرانه مثل مشکی و بنفش استفاده می‌کنند. آن‌ها همچنین به طراحی مینیمالیستی تمایل دارند.

شخصیت برند شماره ۸: قهرمان (The Hero)

برندهای قهرمان شجاع هستند. این برندها شنل ابرقهرمانی می‌پوشند و ماموریتشان این است که دنیا را به مکانی بهتر تبدیل کنند. آن‌ها هر چالشی را که برایشان پیش می‌آید می‌پذیرند، جاه طلبی‌های بزرگی دارند و مردم را تشویق می‌کنند تا سخت‌تر کار کنند. برندهای قهرمان به دلیل شخصیت جسور و با اعتماد به نفسشان، بیشتر در ورزش، فضای باز و تجهیزات دیده می‌شوند.

مثال: نایک

شعار معروف نایک -فقط انجامش بده- تجسم شخصیت برند قهرمان است. این برند دائماً محصولات جسورانه و برجسته ایجاد می‌کند و به مشتریان خود شجاعت و جرات می‌دهد.

نحوه اعمال استراتژی برند قهرمان

  • مهم‌ترین دارایی برند قهرمان پیام‌های الهام‌بخش و محتوایی است که به جاه‌طلبی‌های مشتریانشان کمک می‌کند.
  • برندهای قهرمان از دستاوردهای بالای مشتریان خود برای نشان دادن تصویر برند خود استفاده می‌کنند. این دقیقا همان کاری است که برندهای ورزشی مانند نایک و آدیداس وقتی از ورزشکارانی مانند راجر فدرر و رونالدو در کمپین‌های تبلیغاتی خود استفاده می‌کنند، انجام می‌دهند.

شخصیت برند شماره ۹: همه پسند (The Regular Guy)

این برندها از متمایز شدن در میان جمع بیزارند و پیامشان این است که عادی بودن اشکالی ندارد. برخلاف دیگر آرکتایپ‌های برند که دارای شخصیتی خاص هستند، برند همه پسند فقط می‌خواهد با بقیه جامعه ترکیب شود. این برندها معمولاً مقرون به صرفه و فراگیر هستند و به جای یک بخش بسیار خاص، توده عظیمی از مردم را هدف قرار می‌دهند. آرکتایپ همه پسن بیشتر در برندهای روزمره مانند لباس‌های غیررسمی، دکور و مبلمان منزل و غذا دیده می‌شود.

مثال: IKEA

نمونه ای از شخصیت برند همه پسند، آیکیا هست که محصولات خانگی روزمره را برای قشر معمولی در سراسر جهان ارائه می‌دهد. این برند در حفظ شهرت خود به عنوان فروشگاهی برای محصولات مقرون به صرفه و کاربردی که همه باید در خانه خود داشته باشند، بسیار موفق عمل کرده است.

نحوه به کارگیری استراتژی برند همه پسند

  • برندهای همه پسند برای جلب توجه افراد عادی، باید دوستانه باشند.
  • برند همه پسند باید به یک منطقه آسایش برای مشتریان خود تبدیل شود که دقیقاً همان جایی است که آن‌ها دوست دارند بمانند. باید احساس “بودن در خانه” را داشته باشد.
  • اگرچه تمایز یک برند همه پسند از رقبا ممکن است سخت باشد، اما اگر به طور مداوم محصولات با کیفیت بالا و مقرون به صرفه‌ای تولید کنید که مشتریان ارزش آن را پیدا کنند، کار چندان مهمی نیست.

شخصیت برند شماره ۱۰: یاقی (The Rebel)

این برندها از قوانین و انطباق بیزارند. آن‌ها برای آزادی ارزش قائلندو می‌خواهند از وضعیت موجود عبور کنند، حتی اگر مجبور باشند مبارزه کنند. ممکن است تعجب کنید که یاقی چه تفاوتی با خالق دارد زیرا هر دو برای عدم انطباق و نوآوری ارزش قائل هستند. بزرگترین تفاوت بین این دو، شاید این است که  برندهای یاقی تهاجمی‌ترند، و حتی ممکن است برخلاف هنجارهای اجتماعی عمل کنند. آرکتایپ یاقی بیشتر برای برندها و محصولاتی مناسب است که مشتریان را قادر می‌سازد تا شخصیت‌ها و خواسته‌های نامتعارف خود را بیان کنند، مانند جواهرات، خالکوبی‌ها و موتور سیکلت‌ها.

نحوه اعمال استراتژی برند یاقی

  • انگیزه مشتریان این برندها تا حدی ناشی از خشم و گاهی هیجان است. برندهایی که وارد این بازار می شوند باید به این مشتریان نشان دهند که در کنار آن‌ها خواهند ایستاد و انقلابی را به وجود می‌آوردند.
  • برندهای یاقی در کمپین‌های خود، برخلاف هنجارهای کلیشه‌ای اجتماعی و عادات معمول عمل می‌کنند.
  • در حالی که ایجاد مداوم محصولات و راه حل‌های جدید و نوآورانه برای موفقیت یک خالق بسیار مهم است، ارائه راه حل‌های جدید برای همان مشکلات قدیمی گاهی اوقات برای جلب توجه مشتری یاقی کافی است.

شخصیت برند شماره ۱۱: کاوشگر (The Explorer)

کاوشگر میل زیادی برای داشتن تجربه‌های جدید دارد و ارزش زیادی برای استقلال قائل هست و همیشه به دنبال راه‌هایی برای خودشکوفایی است اگرچه به ندرت از جایی که قرار دارد راضی است.

مثال: ردبول

ردبول با انتخاب شعار “ردبول به شما بال می‌دهد” خودش را به عنوان یک کاوشگر توصیف می‌کند .

نحوه اعمال استراتژی برند کاوشگر

  • برندهای کاوشگر ریسک پذیر هستند و اغلب می‌توانند با کمپین‌ها، برنامه‌ها و ابتکارات مشکوک (اما هیجان انگیز) خود مشتریان را جذب کنند. از آنجایی که مشتریان این برندها، به راحتی خسته می‌شوند، محرک‌هایی مانند این می‌توانند برای جلب علاقه آن‌ها شگفت‌انگیز باشند.
  • مشتریان کاوشگر دوست ندارند برای مدت طولانی در یک محیط امن و پایدار محبوس شوند. برندهایی که از این طرز فکر استفاده می‌کنند باید این مشتریان را قادر سازند تا بیرون بروند و دنیای بیرون را کشف کنند و محیط اطراف خود را تغییر دهند.

شخصیت برند شماره ۱۲: عاشق (The Lover)

درست حدس زدید! آرکتایپ برند عاشق، یک رمانتیک واقعی‌ست. آن‌ها برای روابط بیش از هر چیز دیگری ارزش قائل هستند و قدرت را در صمیمیت، اشتیاق و ارتباط عاطفی می‌یابند. برندهای عاشق، به شدت بر جذابیت‌های زیبایی شناسی تمرکز دارند. آن‌ها مدافع همه چیزهای زیبا و حسی هستند. هدف‌شان این است که تا حد امکان جذاب باشند و میل به محبوب و پرشور بودن را در مخاطبانشان برانگیزند.

مثال: شانل

شانل با فیلم‌های کوتاه و تیزرهای حسی‌اش، خود را به عنوان یک برند عاشقانه پرشور معرفی می‌کند که به زنان احساس جذابیت می‌دهد.

نحوه اعمال استراتژی برند عاشق

  • به عنوان یک برند عاشق، لزوماً نیازی به استفاده از جذابیت‌های جنسی برای جذب مشتری ندارید. ایده‌هایی که به مشتریان قدرت می‌دهد تا در سایر جنبه‌های زندگی محبوب، بی پروا، جسور و رمانتیک باشند نیز می‌تواند برای مشتریان با طرز فکر عاشق غیر قابل مقاومت باشد.
  • مشتریان عاشق از دوست داشته نشدن یا تنها ماندن می‌ترسند. برندهایی که مایل به جذب این بخش هستند، باید پیام‌های برندی را ایجاد کنند که باعث شود مشتریان نه تنها توسط اطرافیانشان دوست داشته شوند بلکه خودشان هم، خدشان را دوست داشته باشند.

سخن آخر:

امیدواریم این راهنما به شما کمک کند که آرکتایپ مناسب برای برند خود را شناسایی کنید. نکته کلیدی که باید به یاد داشته باشید این است که به یک آرکتایپ پایبند بمانید و آن را در تمامی وجوه برند خود نعکس کنید.


برندینگبرندسازیبازاریابیتبیلغاتکسب و کار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید