معرفی: بیپلاس یک پادکست فارسی است که در هر اپیزودش علی بندری خلاصهی یک کتاب غیرداستانی را تعریف میکند. اپیزودهای بیپلاس جایگزین کتابخواندن نیستند. هدف پادکست معرفی و پیشنهاد کتاب است .
این مطلب تکمیلی را "حامد نصیری" یکی از شنوندههای پادکست برای اپیزود "چرا ملت ها شکست می خورند" نوشته. لطف کرده و برای انتشار برای ما فرستاده. ما هم با اجازهی ایشون و بدون هیچ تغییر و ویرایشی منتشرش میکنیم.
پایهی این مطلب مقاله ایست از جفری هاجسون در مورد "انقلاب شکوهمند". نویسنده مقاله معتقد است انقلاب نه تنها حقوق مالکیت رو امنتر نکرد، بلکه برخی حقوق معمول (مثل بردهداری) را هم از بین برد. به عقیده نویسنده عامل اصلی توسعه تغییر نظام هانی نهادی است که به دلیل جنگ و اصلاحات قانونی ایجاد شده.
متن کامل این اپیزود را می توانید اینجا بخوانید.
گزیدهای از مقاله:
1688 and all that: Property rights, the Glorious Revolution and the rise of British capitalism. Journal of Institutional Economics- Geoffrey M. Hodgson (2017)
جفری هاجسون، استاد بریتانیایی دانشگاه هرتفوردشایر از اقتصاددانان نهادگرای شناخته شدهای است که به دلیل مطالعات عمیق تاریخی-سیاسی خود در مسئله اقتصاد، موفق به دریافت جوایز متعددی همچون دکترای افتخاری موسسه اقتصاد آکادمی علوم روسیه و جایزه شومپیتر شده است و از میان 35000 اقتصاددان جهان، جزو 6 درصد برتر قرار میگیرد. در مقاله حاضر او با بررسی تاریخی وضعیت بریتانیا پیش و پس از انقلاب 1688، به نقد برخی از مطالعات پراستناد (از جمله کتاب «چرا ملتها شکست میخورند: ریشههای قدرت، شکوفایی و فقر» اثر عجماوغلو و رابینسون در زمینه توضیح رابطه انقلاب با رشد اقتصادی بریتانیا و خصوصا تاثیر افزایش امنیت حقوق مالکیت میپردازد و دریچه جدیدی را در این راستا میگشاید.
برای مطالعه کامل مقاله ترجمه شده میتوانید به آدرس زیر مراجعه کنید:
http://stpl.ristip.sharif.ir/article_4599.html
بدون شک انقلاب 1688 بریتانیا، یکی از بزرگترین نقاط عطف تاریخ از منظر سیاسی و اقتصادی محسوب میشود. انقلابی که بدون خشونت و خونریزی شکل گرفت و از این جهت به «انقلاب آرام» نیز شهرت دارد، پایههای یک نظام دیکتاتوری را چنان به لرزه درآورد که آن را مبنای ظهور دموکراسی مدرن میدانند.
اگرچه پیش از انقلاب نیز پارلمان در نظام سیاسی بریتانیا وجود داشت؛ اما ساختار فاسد و ناکارآمد و استبداد طبقه اشرافزادگان و خانواده سلطنتی به حدی بود که در نهایت جریان ضد فئودالیسم، موج انقلاب را به راه انداخت و جابجایی قدرت با کنار رفتن شاه جیمز دوم و روی کار آمدن شاه ویلیام سوم، موجب شد تا پادشاه حیطه قدرت بسیار محدودتری داشته و در برابر مجلس پاسخگو باشد. قدرت بیشتر مجلس و قدرت کمتر طبقه سلطنتی، نظام سلطنت مشروطه را برای بریتانیا به گونهای شکل داد که هنوز هم این سازوکار، ساختار حاکم سیاسی در انگلستان است.
انقلاب شکوهمند را همچنین میتوان مبنای وقوع انقلاب صنعتی نیز دانست. مسیری که در انقلاب طی شد، ایدئولوژی سرمایهداری را جایگزین نگاه زمینداری کرد و موجب بسط رشد اقتصادی بریتانیا به سایر اروپا و سپس سایر کشورها شد؛ تا جایی که تولید ناخالص داخلی در جهان در سال 2003، 11 برابر سال 1700 بوده است. از این جهت، پایههای اقتصاد جدید، آنطور که ما الان آن را میشناسیم، توسط انقلاب شکوهمند گذاشته شده است. آنچه که محل بحث است این که واقعا چه چیزی باعث رشد بریتانیا، به تبع انقلاب 1688 شد؟
پژوهشگران زیادی همچون نورث و وینگست، در این باب صحبت کردهاند؛ اما از معروفترین این مطالعات، مجموعه مطالعاتی است که عجماوغلو و رابینسون در چند مقاله و کتاب تدوین کردهاند و به صورت خاص کتاب مشهور «چرا ملتها شکست میخورند: ریشههای قدرت، شکوفایی و فقر» به مفهوم نهادهای فراگیر اقتصادی و سیاسی اشاره میکند و تاکید دارد که رشد، یک عامل درونی وابسته به ساختار نهادها است و باید از تقسیم کشورها به فقیر و غنی خودداری کرد. البته این حرف به شکل کلی صحیح است؛ ولی مبانی بحث عجماوغلو و رابینسون محل نقد قرار میگیرد و به شکل خاص، استدلال آنها از رابطه انقلاب شکوهمند و رشد سرمایهداری محل ابهام است. عجماوغلو و رابینسون معتقد هستند که بریتانیای پیش از انقلاب، با بحران امنیت حقوق مالکیت برای زمینداران، تاجران و صنعتگران مواجه بود و دستدرازی طبقه اشرافی به اموال و داراییهای افراد موجب شده بود تا فرآیند تولید و توسعه با مشکل مواجه شده و محافظهکاری شدیدی میان مردم در جریان باشد. از نظر این دو، انقلاب 1688 موجب اصلاح زیرساختهای مرتبط با حقوق مالکیت معنوی شد و به تبع آن موجی از توسعه صنعتی را به راه انداخت.
انتقاداتی فراوانی به تحلیل این دو (همچنین پژوهشهای نورث و وینگست) وارد شده است. آنچه هاجسون در مقاله خود مطرح میکند این است که داده کافی برای تایید رابطه انقلاب با امنتر شدن حقوق مالکیت وجود ندارد. حتی برعکس، در مورد برخی از انواع مالکیت که پیش از انقلاب در بریتانیا وجود داشت، وقوع انقلاب و قدرت گرفتن مجلس باعث شد تا امنیت دچار مشکل گردد. برای مثال، پیش از انقلاب 1688، برخی از امتیازهای قضایی و دادگاهی که پیشتر توسط خانواده سلطنتی به طبقه اشرافزادگان اعطا میشد، در خلال انقلاب از بین رفت. علاوه بر این، برخی از انواع حقوق مالکیت مانند حق اختراع هم که پس از جریان انقلاب بهبود یافتند، به سرعت موجب بهبود شرایط اقتصادی بریتانیا نشدند و مثلا ثبت حق اختراع تا حدود سال 1760 از رشد فزاینده برخوردار نشد. ضمن آنکه بسیاری از موارد نقض حریم حقوق که در پژوهشهای عجماوغلو و رابینسون مورد اشاره قرار گرفته است، نه برای بریتانیا؛ بلکه برای سایر کشورهای اروپا بوده و بر اساس دادههای تاریخی، این موارد نقض در بریتانیا به مراتب کمتر مشاهده شدهاند.
آنچه هاجسون بر آن تاکید دارد این است که در بهبود شرایط و گذار از وضعیت فئودالی به سرمایهداری، باید تعمیق و دقت بیشتری صورت بگیرد. به شکل ویژه، زمین، که مهمترین دارایی طبقه اشرافی محسوب میشد، پس از انقلاب امنیت حقوقی بیشتری دریافت نکرد. بلکه حقیقت آن است که به شکلی برعکس، دچار تغییر ماهوی و اصلاحات ارضی شد. اشرافزادگان که در طبقه خود به شکل سلسهای زمین را از پدران خود به ارث میبردند و به دلیل ذات فئودالیستی حاکم بر جامعه و قوانین رایج در آن دوره مانند وراثت انحصاری که به موجب آن برای ملک به ارث رسیده امکان فروش، انتقال یا اجاره وجود نداشت و به شکل خودکار از مالک قبلی به وارث منتقل میشد، باعث شده بود تا از زمین صرفا برای حفظ شئون خانوادگی و قدرت اجتماعی استفاده شود. حفظ زمین به عنوان یک دارایی فئودالیستی باعث شد تا از سویی از رونق کشاورزی جلوگیری شود و از سوی دیگر عدم امکان استفاده از زمین به عنوان یک دارایی قابل فروش یا وثیقهگذاری جهت تامین مالی تولید، جلوی رشد صنعت و فعالیتهای تجاری را میگرفت. اتفاقا انقلاب 1688 با اصلاحات ارضی، لغو قوانین انحصاری و حصارکشی بعضا اجباری زمینها، امنیت «بیش از حد» این نوع کلیدی از دارایی را به خطر انداخت و اگرچه در ابتدا با مخالفتهای اجتماعی شدید، هم در طبقه اشرافی و هم در طبقه عوام مواجه بود، تدریجا موجب تغییر مفهوم زمین، از یک دارایی فئودالی به یک دارایی بالقوه برای تامین مالی فعالیتهای اقتصادی شد.
پس واقعا چه اتفاقی در بریتانیا افتاد و چرا این ملت شکست نخورد؟
جنگ!
هاجسون معتقد است، با تغییر ساختار سیاسی پس از انقلاب 1688، بریتانیا با تغییرات شدیدی در دستهبندی متحدان و دشمنان خود مواجه و با افزایش شرایط جنگی، نیاز به تامین مالی برای جنگ، موجب تغییر در ساختارهای مالی و اداری شد که سرریز این تغییرات در نهایت بر رشد چشمگیر اقتصادی بریتانیا اثرگذار بود.
پس از جنگ نُهساله اتحاد آگسبورگ از 1688 تا 1697 که میان فرانسه و دیگر قدرتهای اروپایی سر گرفت، بریتانیا به سرعت درگیر جنگ جانشینی اسپانیا (1701-1713)، قیامهای داخلی برای بازپسگیری قدرت (1701-1713)، جنگهای اتحاد چهارگانه (1718-1720)، جنگ انگلیسی-اسپانیا (1727-1729)، جنگ جانشینی اتریش (1740-1748) و جنگ جهانی هفتهساله (1756-1763) شد. در حقیقت بریتانیا از 1688 تا 1763، 45 سال را پیدرپی با حداقل یکی از قدرتهای جهانی در حال جنگ بود. این فشار شدید ناشی از جنگ، مخارج را به شدت افزایش داد؛ ولی در عین حال مقابله با دشمن خارجی، تبدیل به تنها هدف مشترک مجلس و سلطنت شد. با کاهش قدرت مالی پادشاه، مجلس منظبطتر رفتار کرد و با تغییرات تدریجی، نظامهای مالی و اداری خود را به سمتی برد که بتواند در بیشترین حد ممکن تامین مالی انجام دهد. علاوه بر آنچه در مورد تغییر ماهیت زمین و تبدیل آن به یک دارایی مستعد گفته شد، به دنبال رویکردهای اصلاحی مالی و اداری، رفتهرفته بازارهای مدون بورسی شکل گرفتند، فعالیتهای بینالمللی بریتانیا از طریق ساماندهی شرکتهای مانند کمپانی هند شرقی جدید، کمپانی هند شرقی متحده یا شرکت دریای جنوب و البته از طریق رشد دامنه استعماری و تجارت بردهداری افزایش یافت و در نتیجه توان مالی دولت با دریافت مالیات و حق گمرکی افزایش پیدا کرد. در همین دوران سازوکارهای جدید مالی مانند نظام مدرن بانکی و امکان انتقال اوراق قرضه، تبادل سفته و... در عین حال که بریتانیا را به یک قدرت نظامی بلامنازع تبدیل کردند، در حقیقت انقلاب اصلی که انقلاب مالی و اداری بود را رقم زدند که این تغییرات عظیم را میتوان زیربنای انفجار اقتصادی بریتانیا و سپس اروپا محسوب نمود.
آنچه از تحقیق هاجسون برمیآید، تاکید بر این نکته حیاتی است که در نظریهپردازی علل توسعه کشورها، تاکید صرف بر افزایش امنیت حقوق مالکیت کافی نیست و تعمیق بیشتر در تاریخ اقتصاد و تکیه بر دادههای و حقایق به جا مانده از آن میتواند فهم جدیدی از موضوع را حاصل نماید. در مورد مذکور انقلاب بریتانیا، در حقیقت بهرهبرداری از پنجره فرصت تاریخی وضعیت جنگی برای ایجاد وحدت عمومی و تغییر نظامهای مالی و اداری موجب توسعه تدریجی و اتصال انقلاب 1688 به انقلاب صنعتی بود.
www.BPluspodcast.com