بندهایی از یک شعر مخمس زیبای چهارزبانه (کُرمانجی، فارسی، ترکی و عربی) از شاعر کُردتبار دیار شمال خراسان با تخلص «ابنغریب» که حدود ٢٥٠ الی ٣٠٠ سال قبل در محدودهی بجنورد کنونی میزیسته است:
ژه ئشتیاقێ نگارێ ئیرۆ سهرێ م بوویه تژی ژه سەودا
«کجا گریزم ز دست عشقش که صبر و طاقت ربوده یکجا»
«بو گون کِه یاندی فراق اَلِن دَن» «ز پای تا سر تمام أعضا»
«أحِنُّ شَوقاً إلی دیارٍ لَقِیتُ فیها جمالَ سَلمیٰ»
«که میرساند از آن نواحی نوید وصلی به جانب ما»
*
نه پێر یێک بوو گهپا من و ته؟ قهرار دایی سهبا چ مهحمل؟
«کجا روم من، به که بگویم از این معما که هست مشکل»
«سَن آیرو مَن دَن، مَن آیرو سَن دَن»، «روا نباشد در این دو منزل»
«هوای وصل تو کعبۀ جان نسیم بوی تو کعبۀ دل»
«فَإن سَجَدنا إلَیکَ نَسجُد و إن سَعَینا إلیکَ نَسعیٰ»
*
ئهزێ خزانم تویێ ب گهنجی خوهدیجهمالی خوهدیکهمالی
«به وجه أحسن، به ناز و غمزه، به زلف و کاکل، به خط و خالی»
«غَمینَن اِلدِم تَغافُل ایتمَه»، «بپرس یک دم» «عَن السئوالی»
«بَکَت عُیونی علی شُیونی فَساءَ حالی و لاابالی»
«که دانم آخر طبیب وصلت مریض خود را کند مداوا»
غیر از ابنغریب چندین شاعر کُرد دیگر، از جمله شاعر بلندآوازه «احمد خانی» نیز اشعاری به چهار زبان نامبرده دارند.
(این چند بند را دیماه گذشته در اختتامیه جشنوارهی «ادب» سلیمانیه به حضار تقدیم کردم)