ویرگول
ورودثبت نام
شکسته کیبورد
شکسته کیبورد
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

نقدی بر كتاب کیمیاگر


این کتاب معروف که توسط پائولوکوئلیو نوشته شده، کتابی زیبا و امید دهنده است که در دوره پر از استرس و حسابگر کنونی، بسیار امید دهنده است. دوره ای که همه چیز براساس فرمول های ریاضی حساب می شود. عشق ۲ هزاری - عشق ۳ هزاری - عشق آهن، عشق مدرک، عشق ظاهر، عشق به خدا، محاسبه بیمه عمر، محاسبه تعداد سلام کردن، محاسبه تعداد عیادت رفتن.

داستان از جایی شروع شد که یک داستان از کتاب مثنوی را خواندم. من شخصا داستان های مثنوی را خیلی می پسندم. این داستان را یک دوست به بنده معرفی کرد و چون جزییات داستان را دوست داشتم رفتم و نشستم و کتاب مثنوی بیاوردمی و آن داستان را پیدا کردمی و شروع به خواندن آن داستان کردمی.

داستان از این قرار است که یک نفر در بغداد ارثی بهش میرسه و او حیف می کنه بعد میل می کنه

مال میراثی ندارد خود وفا ********** چون بناکام از گذشته شد جدا

بعد شروع به گریه کردن می کنه

مرد میراثی چو خورد و شد فقیر ********** آمد اندر یا رب و گریه و نفیر

بعد می خوابه و یه خوابی می بینه که تو خواب یک هاتف (آوازکننده‌ای که صدایش شنیده شود و خودش دیده نشود؛ آوازدهنده.) رو می بینه و بهش می گه برادر من برو مصر که گنجت اونجاست

خواب دید او هاتفی گفت او شنید ********** که غنای تو به مصر آید پدید

بلاخره به مصر می رسه و می بینه که اونجا حکومت نظامیه. یه فرد نظامی بهش می گه اینجا چیکار می کنی مگه نمی دونی اینجا حکومت نظامیه و اینا. مرد اهل بغداد داستانش رو می گه که یه خوابی دیدم و اومدم اینجا.

ماموره تعجب می کنه و می گه من هی خواب می بینم که در بغداد در چنین آدرسی یه گنجی نهفته است. مخم تاب برداشته که به خاطر یه خواب پاشم و برم بغداد.

مرد اهل بغداد وقتی آدرس رو می شنوه خیلی تعجب می کنه چون آدرسی که مامور گفته بود آدرس خونه اش در بغداد بود. و برمی گرده بغداد.

خیلی داستان حکمت آموزی است که مرد اهل بغداد، گنج اول را بدون رنج به دست آورده بود و اونو بر باد داد. برای گنج دوم آزمایشش سخت شد تا قدر گنجش رو بدونه

و اما داستان کیمیاگر

این داستان رو برای هر کی تعریف کردم گفتن این که داستان کتاب کیمیاگره

و من هم رفتم كتاب صوتی کیمیاگر رو خریدم و گوش دادم. كتاب خوبی بود و یک اقتباس کامل اما نسبتا ضعيف از همین داستان مولانا بود. درس های خوبی به آدم میده. اما اندکی نامرتب و داستان زیاد حرفه ای نیست. طرف می ره کیمیا گر میشه با خورشيد حرف میزنه و باد رو تحت کنترلش گرفته برای یک گنج زپرتی انقد کتک می خوره که نگو

واقعا نتیجه گیری که مولانا از داستان می کنه خیلی خیلی خیلی حرفه ای تر و پخته تر از کتاب کیمیاگر هست. هر چند که اصل داستان از خود مثنوی است و خود پائولو خودش هم به اقتباس اعتراف کرده است


و اینک داستان زندگی ما

یه مدتی انقد تو گوشم خونده بودن کتاب فقط کیمیاگر، نخوندیش نصف عمرت بر فناست و بی سوات تشريف دارين و اینا. سوای اقتباس کاملی که از داستان مولانا بود داستان کیمیاگر کودک طور و غیر حرفه ای نوشته شده است (حداقل نسبت به داستان مثنوی).

ما قدر داستان هایی که به زبان فارسی گفته و نوشته شده و خیلی عمیق و پر معنا هستن رو نمی دونیم بعد همین داستان ها را به زبان انگلیسی و اسپانیایی می نویسن و دوباره به زبان فارسی ترجمه می کنن اون موقع قدرشون رو میدونیم. داستان ما هم همين داستان مثنوی مولاناست



کیمیاگرمثنویمولاناپائولوکوئلیو
نمی دانم چه بگویم ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید