بهزاد
بهزاد
خواندن ۳ دقیقه·۷ سال پیش

یک لحظه بود

یکی از دوستان خوبم، سید عبدالمجید حسینی زاده، استاد دانشگاه پیام نور است. چند روز پیش، پیام یکی از دانشجویان سابقش را برایم فرستاد. این دانشجو ساکن سرپل ذهاب است و زلزله خانه‌اش را ویران کرده است.

«خدا شاهده، خودم و دو تا از برادرهام با سختی و مشقت یه خونه ساختیم. یک سال طول کشید که کار خونه تمام شد. شب‌ها رو تو سرما نگهبانی وسایلمون رو دادیم. خیلی خیلی شرایط سختی رو پشت سر گذاشتیم. خدا می‌دونه وقتهایی بود که از حقوقم شاید ماهی پنجاه هزار تومن هم برام نموند. همه‌اش جای قرض و بدهی می‌رفت. حقوقم خیلی کم بود. ولی باز مجبور بودیم با این شرایط بسازیم. پنجاه میلیون از بدهی‌هام مونده بود که چنین اتفاقی افتاد. حالا ما موندیم و این همه بدهی و یک خانه ویران شده. هنوز خانه تکمیل نشده بود که ساکن شده بودیم.


شب زلزله من و پسرم خواب بودیم که با ترس و وحشت از خواب پریدیم. خدا رو صدا می‌زدیم. من و خانمم خودمون رو انداختیم روی پسرم که اتفاقی براش نیفته. خیلی خیلی وحشتناک بود. بعد از این که تمام شد با ترس و لرز خواستیم بیایم بیرون که در ورودی قفل شده بود. به زور بازش کردیم. شاید باور نکنین ولی وحشتناکترین و ترسناکترین صحنه‌ای بود که تا حالا دیده بودم. چهار طبقه رو نمی‌دونم چطوری با پای برهنه آمدیم تو کوچه. کل همسایه‌هامون با جیغ و داد هر کسی به یک طرف فرار می‌کردند. کلا شهر در تاریکی مطلق به سر می‌برد و با آسمانی پر از گرد و خاک و آلودگی. آمدیم یک زمین خاکی پیدا کردیم و چادر مسافرتی برپا کردیم ولی مگه کسی خواب داشت که بره توچادر؟ اون شب خط تلفن‌ها قطع شده بود. از هیچ چیز خبر نداشتیم. همه‌اش چشم به آسمان و در انتظار طلوع صبح بودیم. اول فکرمی‌کردم شاید زیاد تلفات نداشته باشه ولی کاش همچین اتفاقی نیفتاده بود. آپارتمان‌هایی هستند که کامل تخریب شده‌اند و مردمی که زیرآوار ندانم‌کاری و کم‌کاری مظلومانه جان دادند.

کارشناسان می‌گویند ساختمان ما قابل بازسازی نیست و باید خراب شود
کارشناسان می‌گویند ساختمان ما قابل بازسازی نیست و باید خراب شود

مردم عزیز ایران، شهرمون، سرپل ذهاب، خیلی مظلومه. با کمترین امکانات زندگی کردیم. شاید باور نکنید ولی وقتی پسرم سرما می‌خوره، باید دو ساعت تو راه باشم تا به کرمانشاه برسم. تازه آثار هشت سال جنگ با عراق از شهر پاک شده بود که دوباره ویران شد.

هنوز ساختمان کاملا تکمیل نشده بود که ساکن شدیم
هنوز ساختمان کاملا تکمیل نشده بود که ساکن شدیم

یک برادر بزرگتر از خودم دارم که طبقه اول می‌شینه. شغلش نگهبانی اداره راهه. اونم خیلی خیلی حقوقش کمه. دو تا دختر داره که یکیشون مریضه. برادرم به خاطر دخترش حال خوبی نداره. الان خونه‌اش هم کامل تخریب شده. برادر دیگه‌ام طبقه دوم می‌شینه. خونه‌شون ترک برداشته. این برادرم چند سال پیش تصادف کرد و لگنش خرد شد. الان هم دیگه نمی‌تونه مثل سابق راه بره. زانوش خشک شده .

این ساختمان برایمان مانده و یک بدهی پنجاه میلیونی
این ساختمان برایمان مانده و یک بدهی پنجاه میلیونی

این یک خلاصه بود از وضع زندگی خودم و برادرهام. الان کارشناس‌ها می‌گویند هر چهار طبقه باید به کل تخریب بشه و از نو ساخته بشه. هنوز به یک سال نرسید که تو این خونه زندگی کردیم که این جور آواره شدیم. الان تو یکی از چادرهای هلال احمر زندگی می‌کنیم. اول امیدمون به خداست و بعدش هم به آدمای خیر و مهربونی مثل شما. از کمک‌هایی که تا الان بهمون شده خیلی ممنونیم. امیدوارم وقتی تونستم به شرایط بهتری برگردم، جبران کنم.

چادرهای اسکان موقت
چادرهای اسکان موقت

من هدایت عزیزی ساکن سرپل ذهاب هستم. ماجرای زلزله رو در تلگرام برای استاد حسینی‌زاده فرستادم و آقای بهزاد صمدی، از دوستان استاد، این صفحه رو برام درست کردند.

با توجه به این که فعلا در چادر زندگی می‌کنیم و روزها درگیر کارها هستم و شب‌ها زود خوابم می‌برد، ممکن است نتوانم همان موقع که زنگ می‌زنید پاسخ‌تان را بدهم، اما شماره همراهم ۰۹۱۸۹۳۴۷۵۰۸ است. می‌توانید کمک‌های فکری و سؤال‌هایتان را در این گروه تلگرام هم بفرستید. سر فرصت می‌خوانم و جواب می‌دهم. از لطفتان پیشاپیش ممنونم. از مهندس‌های ساختمان که می‌توانند برای بازسازی ساختمان مشاوره بدهند، درخواست همکاری و همفکری دارم. در این روزهای سخت به راهنمایی و کمک شما نیاز دارم. کمک‌های نقدی را می‌توانید به شماره کارت ۶۰۰۲-۶۲۰۰-۹۹۷۱-۶۰۳۷ به نام هدایت عزیزی بریزید.»


دوستان خارج از کشور می‌توانند از این لینک استفاده کنند.

https://paypal.me/pools/c/7ZoMtFUN6S






زلزله
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید