بنده سالهاست به دلیل وجود نژادپرستی و تفاوت قائل شدن بین مشتریان در بانک سامان، حساب خودم رو به بانک دیگری منتقل کردم که حداقل یک ادب و احترام عمومی را در منشور اخلاقی خود داشته باشند نه تنها برای یک عده خاص که پول بیشتر و یا سمت خاصی دارند.
اما به دلیل اینکه یکی از دوستان به اشتباه در حساب قدیم بنده مبلغی را واریز کرده بود، مجبور شدم دوباره وارد اینترنت بانک سامان شوم.
رمز عبور کار نکرد و یا شاید من فراموش کرده بودم، سعی کردم با اپ سامان به نام احمقانه موبایلت وارد شوم اما بازهم موفق نشدم و حسابم برای ۲۴ ساعت مسدود شد.
به بخش بازیابی رمز رفتم، و با تعجب دیدم که در استپ اول کدملی و شماره کارت را میخواهد!
خوب من هم شماره کارت سامان نداشتم. و دوباره به بن بست خوردم.
روز بعد به شعبه زیبا و خاص منظوره سامان مراجعه کردم و درخواست رمز اینترنت بانک دادم.
اما دوباره متوجه شدم که اینکارو انجام نمیدهند و باید با همان سامانه بازیابی رمز، که شماره کارت باید داشته باشی، رمز را بازیابی کرد!!
- درخواست دریافت وجه نقد کردم، گفتند ما نقدی کار نمیکنیم!
- درخواست انتقال وجه پایا دادم، گفتند از موبایلت انجام می شود !
درخواست کارت کذایی را دادم و از شعبه زدم بیرون، البته هزینه ۵تومن کارت که به نظر من در گلوش گیر کرده بود هم از حساب کسر کردند.
شروع کردم به بازیابی رمز، از پیام خطاهای بامزه مثل بلیط امنیتی اشتباه هست و منقضی شدی و .. که بگذریم ، ارسال پیامکهای otp به قدری آزار دهنده و با تاخیر بود که برای چندساعتی کلا بیخیال شدم.
هر چند همه اینا به دلیل سوگیری بنده بود و بلاشک بانک اعظم سامان همه زیرساختهای قوی را برای مشتریان پرقدرت خودش چیده بود و شاید حتی اینجا هم یک تقدمی بین مشتریان گذاشته است که برای افراد گذری پیامکها یکی در میان و با تاخیر بروند.
اما در نهایت بازهم از تصمیمی که سالها پیش برای فاصله گرفتن از این بانک گرفته بودم خوشحال شدم .
و اما سوال اینجاست که به کجا میرویم و چطور سازمانها بر اساس تفکرات یک رئیس، خدمات سازمان را به سمت همنوعان و مشابهان خودش هدایت کرده و فاصله گذاری طبقاتی به سطح دیگری به عنوان فاصله گذاری اجتماعی سوق پیدا میکند.
و متاسفانه گلههای همیشه در صحنه الگوی تصمیمگیری برای صحت عملکرد مدیران و یک سازمان میشود و امان از آن روزی که ستمدیدهای در گله نخواهد باشد.