بِسمِ رَبَّ النّور
مدت ها بود که به دنبال یه جای مناسب برای وبلاگ نویسی میگشتم ولی پیدا نمیکردم تا اینکه بالاخره مجبور شدم وارد اینستاگرام بشم و وبلاگ شخصی خودمو داشته باشم، همه چیز خوب پیش میرفت تا اینکه کم کم احساس کردم بودن تو برنامه ای مثل اینستاگرام و نوشتن تو اون فضا حالمو خوب که نمیکنه هیچ به شدت بهم استرس وارد میکنه ،به دلایل مختلف که شاید بعد ها در موردش نوشتم و همینم باعث شد به قولی عطای وبلاگ نویسی رو به لقایش ببخشم و وبلاگمو با اینکه خیلی دوسش داشتم رها کنم .
اما اینجا ، اینجا رو امروز کاملا اتفاقی پیدا کردم با اینکه دقیقا چیزایی که میخوام رو هنوز توش پیدا نکردم ولی فضای مناسب تری دیدمش برای شروع وبلاگ نویسی و چقدر خوشحال شدم که یه جایی رو بالاخره گیر اوردم برای اینکه شاید تراوشاتِ ذهنی من به خودم یا حتی شده یک نفر دیگه کمک کنه تا شاید زندگی رو از دیدگاه و پنجره ی دیگه ای ببینیم.
توی اولین گشت و گزارام توی ویرگول به یه پست جالب برخوردم که میگفت چطور حال خودمونو بدون پول خرج کردن خوب کنیم و جالب بود تو یکی از مواردش دیدم نوشته بود شکلات مصرف کنین?
تا اینو دیدم رفتم سراغ این دوست داشتنی های رنگی رنگی و افتادم به جونشون? نگم که حتی دیدنشون هم بهم انرژی داد چه برسه به خوردنشون .(نمیدونم عکسشو میتونم بزارم یانه چون هنوز به اینجا وارد نیستم?)
القصه از اونجایی که وبلاگ نویسی توی ویرگول رو از امروز یعنی امشب شروع کردم گفتم که نحوه آشناییم با ویرگول ویه چکیده ای از اتفاقات خوشمزه امروز رو به عنوان اولین نوشتم اینجا بزارم.
راستی ، اینم بگم که اینجا خبری از حال بد و انرژی ها ی منفی نیست چون قرارم با خودم اینه که لحظه لحظه زندگیم رو زندگی کنم ، نمیدونم چه اندازه میتونم موفق باشم ولی میخوام تلاشمو بکنم پس اگه کسی اینجا همراه من شد همراه حال خوبم هم میشه?
(این حرفو هم به عنوان صرفا یه شعار نمیگم واقعا خسته شدم از اینکه مدام خسته بودمو و از زندگیم لذت نبردم حالا شاید در مورد اینم بعد ها بیشتر بگم.)
پس تا بعد...
یاحق.