+میخوام امشب بنویسم
خیلی خیلی زیاد
ازون نوشته ها هست که خواننده میخونه
یه حسی بهش دست میده
انگار واقعا میفهمه حس غربتو تنهاییو
_ :))))
+ میفهمه حس غمِ تو وجود نویسنده رو...
میفهمه اون لحظه قلبش داشته در میومده
امشب میخوام بنویسم
امشب ازون شباییه که همه کارکترا دارن اشک میریزن
همه ستاره ها خاموشن
همه افراد تنهان
همه دارن جون میدن
ازون شباییه که نویسنده با کلمات بازی میکنه
دنبال کلمات میگرده،هیچی پیدا نمیکنه
امشب فقط میخوام
با دونه دونه کلماتی که روی کاغذ به رقص درمیارم اشک بریزم
امشب شب مرگِ روحی منه
امشب شبِ سختیه
خیلی خیلی سخت
ازون شبایی که گوشی خاموشه
آهنگ نیست
ذهنت پرواز میکنه به سمت چند نفر
فقط میخوام خودمو خالی کنم
_ این خالی کردن نیست
این عذاب دادنه
+نگران نباش
_به جای این کار بگیر بخواب
+بخوابم؟
چقدر؟😂
_زیاد
+ بسه دیگه:)
خیلی کابوس دیدم
میدونستی دیروز بعد اینکه کلی گریه کردم
خوابیدم....
داشتم سکته میکردم؟
بهت گفتم دیروز با چه حالتی بیدار شدم؟
وای عزیز جان وای:)
دیروز با او حرف زدیم...
خیلی آروم شدم...
از حالت زار زدن آروم شدم،لبخند زدم،قرص خوردم،خوابیدم،آروم بودم....
خیلی آروم!
+ولی خواب... وای بر خواب
وقتی بیدار شدم
قلبم نمیزد ،شاید انقدر تند میزد که احساسش نمیکردم
+فقط دلم میخواست امشب بالا پشت بوم باشم
حیف زندونی شدم توی متروکه ذهنم:)
•حدیث پویان•
#is_typing