«سیاهچالهها نیز میتوانند تابشهای خاصی داشته باشند تا زمانی که به مرور از جرمشان کاسته شده و به اصطلاح تبخیر شوند.»
این نظریه، انقلابی بزرگ در علم کیهانشناسی به وجود آورد؛ نظریهای که هاوکینگ زمانی ارائهاش کرد که ALS توان حرکت را از او گرفته بود، اما پذیرش این نظریه از سوی دانشمندان دیگر، ارتباطی به وضعیت جسمانی و معلولیت استیون هاوکینگ نداشت. نظریه هاوکینگ بر دانشی استوار بود که معلولیت او بر آن دانش و اطلاعات کیهانشناسی چیزی نیافزوده بود و کسی هم نظریه او را صرفاً به این دلیل که «مبتلا به ALS شده و توان حرکتیاش را از دست داده»، نپذیرفت. نظریه تابش هاوکینگ پذیرفته شد، جنجال برپا کرد و دنبال شد چون او توانایی و علمِ اثبات نظریه را داشت. دنیا به سمت برابری آدمها و برتری ناشی از تفکرات و توانمندیهایشان حرکت میکند، برابری در فرصتهای در اختیار، رشد و شکوفایی تمامی اقشار، فارغ از تفاوتهای نژادی، جنسیتی و جسمیشان.
از چند روز مانده به انتخابات شورایاری شهر تهران، فهرستی با عنوان «کاندیداهای دارای معلولیت» ارائه میشود، فهرستی که تنها اسامی این افراد را داراست و در آن نامی از بقیهی کاندیداهای شورایاری (که ممکن است دغدغه بهبود زندگی افراد دارای معلولیت را داشته باشند) به چشم نمیخورد.
این مرزبندی با معلولیت، بیشتر به یک پیام تبلیغاتی محض شبیه است تا اطلاع رسانیِ اتفاقی درست مبنی بر اهمیت دادن به نقش افراد دارای معلولیت در ساختن آینده شهر و توجه به توانمندیهای آنها و استفاده از ظرفیت علمی و عملیشان در بهبود زندگی همه افراد جامعه.
گویا در ذهنمان چنین حک شده که کسی که معلولیت دارد، لاجرم دانش معلولیت هم دارد و فارغ از این که فرد چه افکار، ایدهها و سابقه اجرایی و عملیاتیای دارد و این عوامل چه میزان با فعالیت موثر به عنوان یک عضو شورایاری شهر تهران منطبق است، صرفاً به دلیل معلولیت، باید به این افراد رای بدهیم.
درست است که در نگاه اول، حضور و نقشآفرینی افراد دارای معلولیت در مدیریت شهر امری مطلوب و مبارک است، اما از این نکته هم غافل نشویم که اگر افراد انتخاب شده، کیفیت و کارایی لازم را نداشته باشند و نتوانند در مدت حضور خود، انتظارات بهرهمندان، ذینفعان و ناظران را برآورده کنند، همین امر باعث میشود کار برای افراد دارای معلولیت در دوره و دورههای بعدی سختتر شود. همانطور که در این دوره دچار خطای تعمیم هستیم (رای دادن به فرد به دلیل معلولیت او)، در دورههای بعد نیز میتوانیم دچار خطای تعمیم دیگری شویم (رای ندادن به دلیل معلولیت).
صحبت نکردن از توانمندیها، برنامهها و ایدهها و توجه صرف به معلولیت یک فرد برای رای دادن، پیامدهایی به بار خواهد آورد که نه تنها در راه اثبات برابری این افراد و کارآییشان با افراد بدون معلولیت قدم برنمیدارد، بلکه در صورت عدم توانایی یک فرد در مقام شورایار که ناشی از «نداشتن ویژگیها و خصوصیات لازم برای یک عضو شورایاری» است و نه ناشی از معلولیت او، باعث دامن زدن بر افکار نادرست و رایج جامعه مبنی بر ناکارآمدی افراد دارای معلولیت میشود.
اگر هدف بهبود زندگی افراد دارای معلولیت است، بهتر است فهرستی از متخصصان و دغدغهمندان و فعالان این حوزه را فارغ از تفاوت جسمیشان منتشر کنیم و از سوی دیگر، همه اعضای شورایاریهای تهران را در مورد نیازها و بایدها و نبایدهای «شهری برای همه» توجیه کنیم. یک فرد دارای معلولیت بخش عمدهای از نیازهای خود را میداند و میشناسد (از نقش نوآوری غافل نشویم که هر لحظه میتواند طرحی نو درافکند که حتی خود فرد هم از وجود آن نیاز بیخبر بوده است)، اما آیا همین فرد راه برآورده کردن آن نیاز و حل آن مشکل را هم میداند؟
اگر تهران قرار است شهری برای همه باشد، همه باید در ساختن آن سهیم شوند. همه باید دغدغه همه را داشته باشند، جزیره افراد دارای معلولیت قرار نیست جزیره جدیدی در تهران باشد. قرار است افراد دارای معلولیت برای بهبود زندگی همه (شامل افراد بدون معلولیت) و افراد بدون معلولیت برای بهبود زندگی همه (شامل افراد دارای معلولیت) تلاش کنند. این، شهری است برای همه.
عکس: سایت رویداد 24