کاکتوس
کاکتوس
خواندن ۵ دقیقه·۶ سال پیش

غضنفر را مهار کنید


داستان تکراری مارادونا و غضنفر انگار قرار نیست برای ما تکراری شود و هر دم از این باغ به اصطلاح بری می‌رسد. روزی آرزوی افراد دارای معلولیت این بود که نقشی در تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری و صدایی در حکومت و دولت داشته باشند، امروز آرزوی‌شان این است که بعضی از این صداها را نداشته باشند.

وحید حجه‌فروش، سر‌کاکتوس‌بان
وحید حجه‌فروش، سر‌کاکتوس‌بان

چند ماه پیش که مشاور عضو شورای شهر تهران در سخنانی ضمن نقل حدیثی از امام محمد باقر (ع) وعده بلیت بدون توقف بهشت به نابینایان داده بود، دوستان بسیاری به این نقل قول واکنش نشان دادند و حتی کار به آن‌جا کشید که محمد جودی، مدیر گروه حقوقی برابری مطلق، از محضر آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی استفتا کرد و چنین پاسخ گرفت: « اینگونه روایات در مقام بیان جایگاه امام و کرامات ایشان می‌باشد و قطعا منظور روایت اول این نیست که افراد نابینا بدون هیچ شرط و حساب و کتابی، وارد بهشت می‌شوند، بلکه آنها نیز با توجه به شرایطی که دارند، مانند سایر افراد با توجه به عقل و امکاناتی که دارند، مکلف هستند و مورد بازخواست قرار خواهند گرفت».

امیدوار بودیم اظهارنظرهای این‌چنینی، آن هم توسط شخصی در سمت مشاوره، که حساسیت افراد دارای معلولیت را برمی‌انگیزد و به جای ارائه راهکار علمی-عملی و پرداختن به اصل مسأله، حاشیه‌های غیرضروری ایجاد می‌کند، تکرار نشود. اما گویا این امیدمان هم مانند امیدهای بسیار دیگرمان در این حوزه واهی بوده است.

مجید مزجی در یادداشتی که به تاریخ 11 بهمن در سایت الف منتشر شده، ضمن پیشنهاد استفاده از ظرفیت وقف برای «... توانمندی افراد دارای معلولیت، پیشگیری از بروز معلولیت، دسترس‌پذیری جامعه برای حضور افراد دارای معلولیت، فرهنگ‌سازی و اطلاع‌رسانی برای همزیستی با معلولان، ایاب ذهاب و مسکن معلولان، درمان معلولان و اشتغال پایدار برای افراد دارای معلولیت ...»، چند خطای جدی را همزمان مرتکب شده است.

نخست این که جناب مشاور، که شوربختانه هر چه گشتیم قبل از سمت مشاور عضو شورای شهر تهران، چیزی جز برنده شدن جایزه شفافیت در سوابق ایشان نیافتیم، نگرش منسوخ و منفوری به پدیده معلولیت دارند. از نگاه ایشان معلولیت، مصیبت و نقمت است و فرد دارای معلولیت، بزرگوارانه، بابت این درد و رنج جانکاه، شکایتی به درگاه الهی ندارد (یا شاید چون بهشت را معامله کرده است زیاده‌خواهی است اگر شکایتی داشته باشد). ایشان به این نکته توجه نکرده‌اند که مصیبت اصلی، نگاه غیرانسانی به افراد دارای معلولیت است، نه خود معلولیت. همین نگاهی که معلولیت را عقوبت گناه یا مصونیت از عقوبت اخروی می‌داند، بزرگ‌ترین فاجعه انسانی-اجتماعی برای افراد دارای معلولیت است. با این وضعیت بهترین دعا این است که خداوند، افراد دارای معلولیت را از مشورت ایشان به مسوولان مصون بدارد.

دوم این که ایشان -ان‌شاءالله آگاهانه- تمام مشکلات حوزه افراد دارای معلولیت را به کمبود منابع مالی تخفیف داده‌اند و پیشنهاد داده‌اند از ظرفیت وقف در این حوزه استفاده شود. پیشنهاد ایشان در نگاه اول خیرخواهانه و حتی جذاب و راهگشا به نظر می‌آید (این را از اظهارنظرهای مردم زیر مطلب ایشان در سایت الف هم می‌توان تشخیص داد)، اما با کمی تامل درمی‌یابیم که اتفاقا مشکل نه از کمبود منابع، بلکه از سوءمدیریت منابع و تخصیص آن‌ها با کارکردی است دقیقاً خلاف هدف استقلال و توانمندسازی افراد دارای معلولیت. یک نمونه کوچک به عنوان مشتی از خروار، بودجه اختصاص یافته به فرآیند «اشتغال حمایت شده» است که در عمل تبدیل به یک منبع درآمد جدی برای این مراکز شده است، بدون این که شاهد خروجی مناسب و متناسبی از این فرآیند باشیم. وقتی مرکز شما بر اساس «نگه داشتن» فرد در چرخه آموزش پاداش می‌گیرد نه بر اساس «خارج کردن» فرد از این چرخه و رساندن او به استقلال مالی و شخصی، صدها برابر این منابع مالی هم نمی‌تواند تغییری در این وضعیت ایجاد کند؛ گویی آب اقیانوس را به چاه فاضلاب لوله‌کشی کرده باشیم.

سومین مسأله این است که وقتی منطق اقتصادی می‌تواند بر این حوزه حاکم باشد و ذی‌نغعان و بهره‌مندان گسترده‌ای را پوشش دهد، چرا به مدل‌های دیگر که مبتنی بر چارچوب تجاری و دارای مدل‌های پایدارتری نسبت به خیریه و وقف هستند توجه نمی‌کنیم؟ وقتی یک فرد دارای معلولیت با توانایی، استعداد، ظرفیت‌ها و قابلیت‌های خود می‌تواند برای یک سازمان یا جامعه ارزش خلق کند و آن سازمان یا جامعه حاضر باشد برای آن ارزش پول پرداخت کند، چه دلیلی دارد از مدل خیریه یا وقف استفاده کنیم؟ شأن انسانی، کرامت فردی و عزت نفس فرد در کدام یک از این مدل‌ها به بهترین شکل ممکن حفظ و حراست می‌شود؟ کدام مدل انسان را به خودشکوفایی می‌رساند؟

چهارمین نکته، مجوزی است که این اظهارنظر به افراد دارای معلولیت می‌دهد برای گناه کردن. چون معلولیت کفاره‌ی گناهان است و در اغلب موارد هم پدیده‌ای دائمی و مادام‌العمر است، کدام گناه است که با کفاره‌ای مادام‌العمر بخشوده نشود؟ صحبت بیشتر در این زمینه را به کارشناسان مذهبی واگذار می‌کنم.

مسأله پنجم این است که آیا این تقدیس بی‌جا و بی‌ربط باعث نمی‌شود جامعه به جای نگاه واقع‌بینانه و انسانی (در نظر گرفتن تمام نقاط قوت و ضعف یک فرد، نیکی‌ها و پلیدی‌ها)، افراد دارای معلولیت را عاری از خطا ببیند و همین، فرصتی برای سوءاستفاده عده‌ قلیلی از افراد دارای معلولیت از اعتماد عمومی (که نمونه‌های آن را قبلاً دیده‌ایم) و در نهایت بهانه‌ای برای فشار اجتماعی مضاعف بر کل جامعه افراد دارای معلولیت گردد؟

ششمین خطای دبیر کارگروه معلولان کمیته اجتماعی شورای شهر تهران، یک خطای شناختی است: تعمیم. مجید مزجی نوشته: «حرف معلولین این است: ما از وضعیت خود بدرگاه الهی شکایت نداریم و این مصائب را نعمت در لباس نقمت و موافق حکمت الهی می‌دانیم و انشاءا... کفاره‌ی گناهانمان می‌شود ...» اما اشاره نکرده است این «معلولینی» که ایشان حرف آن‌ها را نقل قول کرده است چه کسانی هستند؟ واکنش‌های منفی و صحبت‌هایی که در این چند روز با دوستان دارای معلولیت خود کرده‌ام، این فرضیه را در ذهن من تقویت می‌کند که ایشان نظر شخصی خودشان را به جامعه افراد دارای معلولیت تعمیم داده‌اند. شاید بهتر بود به جای جمله بالا می‌نوشتند: حرف من این است: من از وضعیت خود به درگاه الهی شکایت ندارم و این مصائب را نعمت در لباس نقمت و موافق حکمت الهی می‌دانم و ان‌شاءالله کفاره‌ی گناهانم بشود.

امید بر این است که مسوولان و مردم، دچار خطای آخر جناب مزجی نشوند و اظهار نظر ایشان را به تمام افراد دارای معلولیت تعمیم ندهند.

مشخص نیست الهام فخاری طی چه فرآیندی مشاورش را انتخاب کرده است، اما انتظار می‌رود نسبت به اظهارات مشاور خود واکنشی نشان دهد یا پس از آن همه اعتراض در مرداد ماه امسال نسبت به سخنان مزجی، دست‌کم پاسخی کوتاه در این زمینه به مردم بدهد. اگر فخاری اصرار به استفاده از یک فرد دارای معلولیت به عنوان مشاور خود در این زمینه دارد، مشخصاً در این حوزه افراد بسیاری هستند که متخصص و به‌روز باشند و حداقل خیال‌مان راحت باشد که خاطر ما و عضو محترم شورای شهر تهران بابت اظهارنظرهای نسنجیده ایشان مکدر نمی‌شود.

وحید‌حجه‌فروش،سر‌کاکتوس‌بان

زندگی برای همه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید