ساعت سه و چهارده دقیقه و پانزده ثانیه بعدازظهر یازدهم آذر نود و چهار، آخرین تلاشهای تَشفین مالک، برای گریختن از محاصره پلیس سن برناردینو ناکام ماند و دهها گلوله، تنش را به ماشینی دوختند که در آن نشسته بود. چند دقیقه پیش از آن، سید رضوان فاروق، همسر تشفین، در حالی که زخمی بر زمین افتاده بود، با گلولههای متعدد پلیس کشته شد و چهار ساعت قبل هم، این دو افراطگرای وابسته به القاعده، در یک مجتمع بهزیستی 14 نفر را کشته و 22 نفر را به شدت مجروح کرده بودند.
آمریکاییهای غیرمسلمان اکنون یک دشمن مشترک داشتند: همه مسلمانان. حتی آن دسته از میانهروها که تا آن روز بر طبل دوستی و تابآوری میزدند، از این خشونت برهنه و آشکار بیتاب شده بودند و بخش بزرگی از جامعه آمریکا ، آماده دریدن خرخره هموطنان مسلمانشان بودند. آمارهای جستجوی گوگل نشان میدهد در آن زمان، بسیاری از مردم آمریکا عبارت «مسلمانان را بکشید» یا «نفرت از مسلمانان» را جستوجو کردهاند.
باراک اوباما در یک سخنرانی، این جنایت را یک اقدام تروریستی معرفی کرد که ربطی به مسلمانان ندارد. نویسنده کتاب «همه دروغ میگویند» مینویسد: «این سخنرانی که از آن بهشدت تمجید شد، اگرچه تعداد نظرات منفی را نسبت به مسلمانان در فضای اینترنت کاهش نداد، اما طبق آمار گوگل، توجه مخاطبان به مسلمانان ورزشکار و قهرمان هم جلب شده بود.»
«ست استفنز» ادامه میدهد: این نتایج آنقدر حائز اهمیت است که کاخ سفید با تکیه بر آن، ترتیب یک سخنرانی دیگر را برای اوباما داد. رییسجمهور ایالات متحده با حضور در مسجد بالتیمور، از احتمال آزار دیدن مسلمانان ابراز نگرانی کرد و ضمن این که اسلام را پیامآور صلح خواند، از رسانههای آمریکایی خواست ندای صلحطلبانه اسلام را بازتاب دهند و چهره مسلمانان واقعی را به تصویر بکشند.
اوباما تصویری از مسلمانان آمریکایی نشان داد که آنها را مانند دیگر هموطنانشان، یک آمریکایی میهندوست معرفی میکند که در همه زمینهها اعم از کشاورزی، مهندسی، ورزش و حتی دفاع از وطن، برای ساختن جامعه تلاش میکنند. سخنان اوباما که دعوت به اتحاد و برابری بین همه اقشار آمریکا بود و از طرفی حس کنجکاوی را در شناخت مسلمانان بین آمریکاییها برانگیخته بود، موج جدیدی از جستوجوها را در میان کاربران گوگل در پی داشت و عبارتهای خشمگین و نفرتآمیز، جای خود را به تحقیق در مورد مسلمانان داد. این هوشمندی و استفاده درست از ابزار تکنولوژی و ظرفیت زبان و کلام در کنار هم، توانست تشنج ایجاد شده در جامعه آمریکا را از بین ببرد و جایگاه تضعیف شده اقلیت مسلمان آمریکا را بهبود بخشد.
در دنیایی که رواج فرهنگ فراگیرسازی، اعتبار، افتخار و ارزشآفرینی برای حکومتها و کشورها به شمار میآید، رئیس جمهور منتخب ایران با بهکارگیری ادبیات نادرست، در خلاف جهت این مسیر حرکت میکند. او که تحریمهای دولت آمریکا علیه رهبری را فرصتی برای نشان دادن و تاکید بر همسویی با ارزشهای نظام مییابد، از عبارت معلولیت ذهنی برای تمسخر و تحقیر دشمن استفاده میکند.
هنوز ساعاتی از سخنان او نگذشته است که بازتاب آن در شبکههای اجتماعی، نشان از خشم و ناراحتی مردم ایران و تمسخر رییسجمهور ایران توسط ملتهای دیگر دارد. آیا روحانی یا نویسندگان سخنرانیهای او، برای آن که ناآگاهی و حماقت دولت آمریکا را بیان کنند، واژهای بهتر از معلولیت ذهنی نمییابند؟ آیا آنها معلولیت ذهنی را نه یک تفاوت و تنوع بشری که مترادف با کمخردی، ناآگاهی و شیادی میدانند؟ آیا در زمانهای که تمام دنیا در جهت فرهنگ برابری، احترام به تنوعهای زیستی و فراگیرسازی تلاش میکنند، رئیس جمهور منتخب ما باید با ادای یک جمله نادرست، گروهی از جامعه را که سالهاست طرد شدهاند در موقعیت بدتری قرار دهد و از شرایط و موقعیت آنان بهعنوان حربهای برای تحقیر و تحمیق دشمن استفاده کند؟
در آغاز کلمه بود و در پایان هم کلمه خواهد بود. پیش از قانون و بودجه و نهاد و سازمان، آنچه ما در ایران نیاز داریم، نگرش درست و انسانی به افراد دارای معلولیت از جمله همین استفاده بهجا و هوشمندانه از ابزار تکنولوژی و زبان در راستای حفظ برابری و دربرگیری تمام افراد و اقشار مختلف جامعه است. گویا علاوه بر تمام خلأهای دیگر، جای خالی چنین اتاق فکرهایی که ادبیات سران کشور، از جمله رئیسجمهور را بررسی کرده و موجب التهاب و تنش غیرضروری داخلی و خارجی نشوند، بهشدت احساس میشود.
وحید حجهفروش ، سرکاکتوسبان