می نویسم تا رها شوم...
یک نفس دلخوری «3»
آنجا که زندگی را به بازی میگیری
من می بازم و تو می بری
همانجا که در نگاهت لبخند می زنم
چون من زندگی را تا لحظه ی آخر خوب بازی کرده ام
حال تو با نیرنگ ببر
ف.مهدی زاده(رها)
می نویسم تا رها شوم...
آنجا که زندگی را به بازی میگیری
من می بازم و تو می بری
همانجا که در نگاهت لبخند می زنم
چون من زندگی را تا لحظه ی آخر خوب بازی کرده ام
حال تو با نیرنگ ببر
ف.مهدی زاده(رها)
مطلبی دیگر از این نویسنده
برای اویی که نخواست «1»
مطلبی دیگر در همین موضوع
چرا ملاصالح باید این تجربه های سخت را از سر بگذراند؟
بر اساس علایق شما
هنوز و همچنان: ایستاده در طوفان!